در حالی که دولت باراک اوباما نسبت به دولت جرج بوش لحن و موضع خود را در مقابل ایران نرمتر کرده است، روابط اعراب میانهرو منطقه با جمهوری اسلامی روز به روز وخیمتر میشود.
ماجرا چیست؟ آیا کشورهای عرب خاورمیانه از سیاست تازه آمریکا در برابر ایران نگران شدهاند و با تشدید موضع خود در برابر جمهوری اسلامی می خواهند به آقای اوباما پیام دهند که هرگونه توافق ایالات متحده با آمریکا نباید به شناسایی نفوذ کنونی ایران در خاورمیانه بیانجامد؟
آقای اوباما و مشاوران او بعضا به شناسایی موقعیت سیاسی ایران در خاورمیانه در مقابل تعلیق غنی سازی اورانیوم و تغییر خط مشی آن در برابر اسرائیل اشاره کردهاند، آیا همین اشاره نگرانی اعراب را برانگیخته است؟
پاسخ من به پرسشهای فوق منفی است، زیرا دلیلی در دست نیست که نشان دهد اعراب میانهرو از نفوذ ایرانی که برنامه هستهای خود را به حال در تعلیق در آورده و در برابر صلح خاورمیانه نیز موضعی مشابه آنان در پیش گرفته، در هراس باشند.
در حقیقت، اگر ایران در دو موضوع فوق تغییر خط مشی دهد، نفوذش بر گروههایی مانند حزب الله، حماس، جهاد اسلامی و صدریون عراق می تواند به شکلگیری نظم و ثباتی در منطقه منجر شود که تامین کننده منافع اعراب میانهرو هم باشد.
بدین ترتیب، راز تشدید فشار کشورهای عرب به ایران همزمان با نرمتر شدن موضع آمریکا در برابر آن را باید در جای دیگری جستجو کرد.
همه به یاد داریم تا زمانی که دولت بوش بر سر کار بود و لحن شدیدی در برابر ایران به کار میبرد، اعراب منطقه رفتار و گفتاری کاملا محتاطانه در مقابل تهران داشتند و تلاش میکردند که حتیالمقدور خود را از صحنه نزاع آمریکا و ایران که بعضا بیم رویارویی نظامی آنها با هم میرفت، دور نگه دارند.
در حال حاضر، روند معکوس شده است. مصر، مغرب، عربستان، اردن و دیگر شرکایشان در منطقه به طرزی جسورانه در خط مقدم مقابله با ایران قرار گرفتهاند و آمریکا تا حدی خود را از معرکه کنار کشیده است.
به نظرم میرسد در این ماجرا تقسیم کاری صورت گرفته باشد.
واقعیت این است که جرج بوش به رغم لحن تند خود در مقابل ایران، در عمل هرگز نکوشید تا با اعمال فشار همه جانبه به این کشور، آن را در کوچهای بن بست گرفتار کند، بلکه همیشه به نوعی حرکت میکرد که گزینه مصالحه نیز در برابر باز باشد.
به بیان دیگر، آمریکا در دوره بوش خود راسا نقش پلیس بد را در برابر جمهوری اسلامی به عهده گرفته و ایفای نقش پلیش خوب را به متحدان اروپایی و عرب خود سپرده بود، اما این سیاست به نتیجه مطلوب آنان منجر نشد.
قاعدتا پلیس بدی که آن سوی کره زمین است نمیتواند نقش مکملی برای پلیسهای خوب نزدیک و همسایه بازی کند و از همین رو، این بازی فرجامی نداشت.
اینک اما به نظر میرسد بازیگران تغییر نقش دادهاند. اروپاییها و اعراب منطقه که در نزدیکی ایران به سر میبرند، در نقش پلیس بد ظاهر شدهاند و دولت آقای اوباما به لباس پلیس خوب در آمده است.
مسلما ایران فشار کشورهایی مانند مصر و عربستان و حتی فرانسه را بیشتر از فشارهای ینگه دنیا حس میکند و همین موضوع ممکن است آن را به انعطاف بیشتر در برنامه هستهای و سیاست خاورمیانهای آن وادار سازد.
به هر حال، من تردیدی ندارم که حلقه نوعی محاصره و انزوای منطقهای علیه ایران در حال تنگ شدن است و از این جهت جمهوری اسلامی روزهای بسیار سختی را پیش رو دارد.
آیا سختی شرایط به واقع ایران را به سمت حل مناقشه خود با دولت آمریکا سوق خواهد داد؟
متاسفانه مساله بغرنجتر از آنی است که در ابتدا به ذهن میرسد، از این رو، احتمال اینکه آمریکا و مجموعه متحدانش در دنیا پس از مدتی نه چندان طولانی بازی پلیس خوب و پلیس بد را کنار بگذارند و برای وادار کردن جمهوری اسلامی به پذیرش قواعد نظم در حال ظهور خاورمیانه علیه آن جبهه واحد و پر فشاری را تشکیل دهند، روز به روز بیشتر میشود.