آقای عسگراولادی هفته گذشته از آقای خاتمی پرسید: “ خاتمی می خواهد کشور را از چه چیزی نجات دهد؟” چرا که خاتمی گفته بود که می خواهد کاندیداتوری را بپذیرد و کشور را نجات بدهد. من واقعا نمی فهمم این آقای خاتمی چرا این حرف ها را می زند؟ مرد حسابی! آقای محترم! ای مردی با عبای شکلاتی! ای سید خندان! نجات چی؟ کشک چی؟ پشم چی؟ اصلا نجات کجای کی بود؟ چرا حساب نشده حرف می زنید؟ شاید یکی نخواهد نجات پیدا کند؟ شاید اصلا قبول نداشته باشد که باید نجات داده شود؟ شاید اصلا نمی داند که لازم است نجاتش بدهند! ممکن است طرف حسابی نشئه است و توپ توپ است، می خواهی نجاتش بدهی که هر چه کشیده است بپرد؟ برای چی؟
آقای خاتمی! اصلا شما چرا همین طوری یک حرفی می فرمائید؟ من نمی دانم بالاخره باید یک فرقی بین خاتمی و احمدی نژاد باشد، نمی شود که آقای خاتمی هم همینجوری زرتی دهانش را باز کند و هر چی دلش خواست پرتاب کند بیرون و هیچ اتفاقی نیفتد؟ من از طرف آقای خاتمی و به جای همه ملت ایران، از این بابت از آقای عسگراولادی عذر می خواهم. آقای عسگراولادی! لطفا آقای خاتمی را ببخشید، ایشان در جریان نیست، یک چیزی گفت، شما کوتاه بیا!
البته راستش را بخواهید من هم جای عسگراولادی بودم نه فقط به آقای خاتمی می توپیدم، بلکه چنان برخوردی می کردم، چنان برخوردی می کردم که دیگر آقای خاتمی از این حرف ها نزند. ممکن است شما شعورتان نرسد و متوجه نباشید و از دهان نامبارک تان دربرود که به آقای عسگراولادی چه ربطی دارد که این حرف ها را می زند؟ و ممکن است روی همان نادانی ذاتی تان که هزارتا مدرک آکسفورد و کمبریج هم مثل برادر کردان داشته باشید، آخرش حالیتان نشود که آقای عسگراولادی برای خودش ریش سفیدی است و حق دارد بگوید که مملکت اصلا مشکلی ندارد که لازم باشد یکی بیاید نجاتش بدهد. اگر کسی چنین چیزی بگوید، آن وقت شما می خواهید چه کنید؟ آقای خاتمی! آقای محترم شکلاتی! شما می خواهید کشور را از چه چیزی نجات دهید؟
اصولا نجات پیدا کردن خودش یک داستانی دارد. آدم که نمی تواند سرش را بیندازد پائین و زرتی برود توی خانه مردم و شروع کند به خاموش کردن شعله آتش، شاید اصلا صاحبخانه خودش خانه را آتش زده، شاید دوست دارد خانه اش آتش بگیرد، شاید از گرما و شعله آتش خوشش می آید، اصلا به شما چه؟ آقای خاتمی! مملکت مال باباتان که نیست! مملکت مال بابای آقای عسگراولادی است، اگر دوست داشت زنگ می زند به آتش نشانی می آیند ایشان را خاموش می کنند. برای چی در مسائل خصوصی دیگران دخالت می کنید؟ یک هو این قدر گفته اند خوشگلی و موجود برجسته ای هستی، احساس “ خود پاملا آندرسون بینی” بهتان دست داده و پابرهنه پریدید وسط دریایی که یک عالمه آدم دارند از آب گل آلود آن ماهی می گیرند و یقه طرف را گرفتید می خواهید به زور نجاتش بدهید. هی می گوئی داشت دستش را تکان می داد و ترسیدم غرق شود. از کجا می دانید داشت دستش را برای شما تکان می داد که بروید و نجاتش دهید؟ شاید داشت دستش را برای امواج خروشان ملت بیدار دل تکان می داد! شاید داشت دستش را برای ملت های آمریکای لاتین تکان می داد! چرا فکر می کنید هر کسی در حال غرق شدن است و دستش را تکان می دهد نیاز به نجات دادن دارد؟ اصلا شاید نخواهد نجات پیدا کند؟ اصلا مگر شما نجات غریق هستید و وظیفه دارید هر کسی دستش را توی آب تکان داد شیرجه بروید توی آب و درش بیاورید؟ شاید طرف می خواهد آنقدر زیرآبی برود که جانش دربیاید؟ شاید مغزش فعال شده و دارد فرار می کند که برود کمبریج با یک مدرک درست و حسابی فارغ التحصیل بشود؟ به شما چه که می خواهید نجاتش بدهید؟ می خواهید یک مشت آدمی که عمری زیرآبی رفته اند از غرق شدن نجات بدهید؟ اصلا به شما چه؟ نمی خواهد نجات پیدا کند؟ اصلا مدلش این طوری است. منتظر است امام زمان بیاید و نجاتش بدهد، شما مگر نعوذ بالله امام زمان هستید؟
آقای خاتمی!
اصلا کی گفته شما به فکر نجات وطن باشید؟ وطن صاحب دارد، صاحبش هم اصلا از شما خوشش نمی آید، می خواهد صد سال سیاه بیاید و برود و هزار تا بدبختی هم که برایش پیش بیاید دوست ندارد شما نجاتش بدهید. اصلا شما می خواهید مملکت را از چی نجات بدهید؟ آیا خدای ناکرده فکر کردید اینجا هم مثل کشورهای خارجی است و در کشور ما دولت بی عرضه ای وجود دارد که شما بپرید وسط و نجاتش بدهید؟ یا فکر می کنید خدای ناکرده مردم فقیر شده اند و کسی نان ندارد بخورد؟
خدا را شکر همه ملت وضع شان توپ توپ است، اینقدر که دارند می ترکند. مردم آنقدر ثروتمند شده اند که وزیر مملکت که نماینده پابرهنه هاست 160 میلیارد ثروت دارد، ببین بقیه مردم وضع شان چطوری است؟ دیگر مثل زمان شما نیست که در مملکت بعضی ها بیکار بودند، الآن همین آقای الهام، با همین قد و بالا شش تا شغل دارد، این مملکت به نجات نیاز ندارد. یک وقتی بود که در هر خانه ای یک نفر کار می کرد پنج نفر می خوردند، همه با هم می خورند و کار می کنند. الحمدالله اعضای دولت همه با خانواده مشغول کارند؛ برادر و باجناق و خواهر زاده و برادر زاده نیم ساعت زمین نمی ماند، فورا یا معاون می شوند یا مشاور. با این وضع شما می خواهید چی را از دست کی نجات بدهید؟
اینقدر فرنگ رفتید و مستفرنگ شدید که فکر کردید ایران هم مثل فرانسه و انگلیس است که زمستان بیاید برقش قطع بشود، برقش که قطع شد گازش قطع بشود، گاز و برق که قطع شد آب قطع بشود، این سه تا که قطع شد ملت از سرما یخ بزنند، یا یک برف که بیاید راهبندان بشود و راههای هشت تا استان بسته شود. خدا را شکر و به کوری چشم دشمنان همه چیزمان جور است. نه تنها دولت مان که انشاء الله قدش سر چشم دشمنان اسلام دربیاید، دارد مملکت را مثل دسته گل اداره می کند، بلکه هر روز دارند از صد تا کشور به رئیس جمهورمان زنگ می زنند و دنبال راه حل برای مشکلات شان می گردند. آنها برای نجات شان سراغ رئیس جمهور ما آمده اند، شما می خواهی مملکت را از دست این رئیس جمهور نجات بدهی؟
آقای خاتمی!
گفته اید که می خواهید مملکت را نجات بدهید، مملکتی را نجات می دهند که در آن ظلم و تبعیض و تعدی باشد، آیا خدای ناکرده در ایران به کسی ظلمی می شود؟ آیا فکر کردید ایران هم مثل سوئیس است که به فلان دختر که در بازداشت است تجاوز شود و او را بکشند؟ آیا فکر کردید ایران هم مثل سوئد است که در دانشگاهی استاد نظر بد به دختر دانشجویش داشته و می خواسته به او تجاوز کند؟ آیا فکر کردید در ایران هم مثل آلمان وزیری به دروغ خودش را تحصیل کرده نشان داده؟ آیا فکر کردید ایران مثل انگلیس است که جمعیت معلمان برای افزایش حقوقشان توی خیابان کتک خوردند؟ آیا فکر کردید ایران مثل استرالیاست که زنی را که از حقش دفاع می کرده زندان بردند؟ آیا فکر کردید ایران مثل هلند است که نیروی انتظامی دانشجویان را در خیابانهای آمستردام کتک زدند؟ آیا کسی را بدون اینکه خبری بدهند و جرمی اعلام کنند، زندانی کرده اند؟ آیا کسی جلوی دهان کسی را گرفته است؟ آیا روزنامه ها و رسانه ها مثل فرانسه ممنوع است؟ مملکت را از چه چیزی می خواهید نجات بدهید؟ در حالی که دولت ایران برای مردم کنیا خانه می سازد، برای مردم لبنان مدرسه می سازد، به عراق برق مجانی می دهد، سواحل کشور را به روسیه می دهد، اسم خلیج فارس را به امارات تقدیم می کند، برای ونزوئلا تراکتور می سازد، رودکی را به تاجیکستان و ابن سینا را به عربستان و مولوی را به ترکیه می بخشد، در حالی که دولت ایران تنها حامی آزادی بیان در اروپا و مخالف اصلی زندان گوانتاناموست، در حالی که دولت ایران فقط برای آبروی مملکت خط هوائی مجانی تهران کاراکاس دائر کرده که بدون مسافر هر روز می رود و می آید، در حالی که رئیس جمهور کشور در دو سال با صد نفر از رهبران جهان ملاقات کرده، شما می خواهید مملکت را از چی نجات بدهید؟ حالا صدتا نه و با سه نفر سی بار، بهترست از سی ملاقات با سی نفر. دولت ما روزی دو میلیون نامه عریضه استغاثه دریافت می کند. کدام دولتی در دنیا موفق است مردم را به چنین روزی بیندازد که این همه استغاثه کنند. واقعا این افتخارآمیز نیست. کدام کشوری می تواند ماشینی با موتورهای فرنگی رابا اسم میناتور [آن هم با املای غلط] به اسم خودرو تمام ملی بفروشد. و هنوز آماده نشده رییس جمهور به خاطر مهردادجان چنان جملات عالی در وصفش بگوید. اصلا شما به روابط رییس دولت و مهرداد جان نگاه کنید کدام یک از کشور های پیشرفته و مثلا متمدن می تواند چنین رانت خواری و روابطی را برملا کند.
آقای خاتمی!
شما می خواهید کشور را نجات بدهید که چه بشود؟ آیا خدای ناکرده کشور ما در جهان بی ارزش شده است؟ آیا به نظر شما اهمیتی دارد که در طول سه سال سازمان ملل چهار قطعنامه علیه ایران صادر کرده است؟ اصلا آمریکا و اروپا چه اهمیتی دارد؟ فرض کنید کشورهای آفریقایی و آسیایی هم علیه ما رای داده باشند، اصلا آفریقا و آسیا چه اهمیتی دارد؟ برای ما که مسلمان هستیم اصلا هیچ اهمیتی ندارد اگر تمام دنیا هم علیه ما باشند. حتی اگر سازمان کنفرانس اسلامی هم علیه ما باشد هیچ اهمیتی ندارد. حتی اگر همه مسلمانان جهان هم علیه ما باشند، چه اهمیتی دارد وقتی خدا می داند که حق با ماست. و حتی اگر همه مردم هم علیه ما باشند هیچ اهمیتی ندارد. حتی اگر مسوولان کشور خودمان هم علیه دولت باشند باز اهمیتی ندارند، واقعا شما فکر می کنید چنین مملکتی به نجات نیاز دارد؟
آقای خاتمی!
خیال تان راحت باشد، آقای عسگراولادی ریش اش را توی آسیاب که سفید نکرده، یا توی زندان سفید کرده یا توی هیات موتلفه و کمیته امداد یا وزارت بازرگانی، مطمئن باشید اگر کشور احتیاج به نجات دهنده داشت، حتما خودش این کار را می کرد. ایشان سی سال قبل مملکت را یک بار نجات داد، اگر لازم بود دو سال دیگر هم باز نجات می دهد. شما برو به کار فرهنگی برس و بیخودی نگران نباش. اگر به کسی هم برای نجات نیاز داشته باشند به شما نیاز ندارند.