آقای عسگراولادی! لطفا خاتمی را ببخشید!‏

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

آقای عسگراولادی هفته گذشته از آقای خاتمی پرسید: “ خاتمی می خواهد کشور را از چه ‏چیزی نجات دهد؟” چرا که خاتمی گفته بود که می خواهد کاندیداتوری را بپذیرد و کشور را ‏نجات بدهد. من واقعا نمی فهمم این آقای خاتمی چرا این حرف ها را می زند؟ مرد حسابی! ‏آقای محترم! ای مردی با عبای شکلاتی! ای سید خندان! نجات چی؟ کشک چی؟ پشم چی؟ ‏اصلا نجات کجای کی بود؟ چرا حساب نشده حرف می زنید؟ شاید یکی نخواهد نجات پیدا کند؟ ‏شاید اصلا قبول نداشته باشد که باید نجات داده شود؟ شاید اصلا نمی داند که لازم است نجاتش ‏بدهند! ممکن است طرف حسابی نشئه است و توپ توپ است، می خواهی نجاتش بدهی که هر ‏چه کشیده است بپرد؟ برای چی؟ ‏

آقای خاتمی! اصلا شما چرا همین طوری یک حرفی می فرمائید؟ من نمی دانم بالاخره باید ‏یک فرقی بین خاتمی و احمدی نژاد باشد، نمی شود که آقای خاتمی هم همینجوری زرتی ‏دهانش را باز کند و هر چی دلش خواست پرتاب کند بیرون و هیچ اتفاقی نیفتد؟ من از طرف ‏آقای خاتمی و به جای همه ملت ایران، از این بابت از آقای عسگراولادی عذر می خواهم. ‏آقای عسگراولادی! لطفا آقای خاتمی را ببخشید، ایشان در جریان نیست، یک چیزی گفت، ‏شما کوتاه بیا!‏

البته راستش را بخواهید من هم جای عسگراولادی بودم نه فقط به آقای خاتمی می توپیدم، بلکه ‏چنان برخوردی می کردم، چنان برخوردی می کردم که دیگر آقای خاتمی از این حرف ها ‏نزند. ممکن است شما شعورتان نرسد و متوجه نباشید و از دهان نامبارک تان دربرود که به ‏آقای عسگراولادی چه ربطی دارد که این حرف ها را می زند؟ و ممکن است روی همان ‏نادانی ذاتی تان که هزارتا مدرک آکسفورد و کمبریج هم مثل برادر کردان داشته باشید، آخرش ‏حالیتان نشود که آقای عسگراولادی برای خودش ریش سفیدی است و حق دارد بگوید که ‏مملکت اصلا مشکلی ندارد که لازم باشد یکی بیاید نجاتش بدهد. اگر کسی چنین چیزی بگوید، ‏آن وقت شما می خواهید چه کنید؟ آقای خاتمی! آقای محترم شکلاتی! شما می خواهید کشور را ‏از چه چیزی نجات دهید؟ ‏

اصولا نجات پیدا کردن خودش یک داستانی دارد. آدم که نمی تواند سرش را بیندازد پائین و ‏زرتی برود توی خانه مردم و شروع کند به خاموش کردن شعله آتش، شاید اصلا صاحبخانه ‏خودش خانه را آتش زده، شاید دوست دارد خانه اش آتش بگیرد، شاید از گرما و شعله آتش ‏خوشش می آید، اصلا به شما چه؟ آقای خاتمی! مملکت مال باباتان که نیست! مملکت مال ‏بابای آقای عسگراولادی است، اگر دوست داشت زنگ می زند به آتش نشانی می آیند ایشان ‏را خاموش می کنند. برای چی در مسائل خصوصی دیگران دخالت می کنید؟ یک هو این قدر ‏گفته اند خوشگلی و موجود برجسته ای هستی، احساس “ خود پاملا آندرسون بینی” بهتان ‏دست داده و پابرهنه پریدید وسط دریایی که یک عالمه آدم دارند از آب گل آلود آن ماهی می ‏گیرند و یقه طرف را گرفتید می خواهید به زور نجاتش بدهید. هی می گوئی داشت دستش را ‏تکان می داد و ترسیدم غرق شود. از کجا می دانید داشت دستش را برای شما تکان می داد که ‏بروید و نجاتش دهید؟ شاید داشت دستش را برای امواج خروشان ملت بیدار دل تکان می داد! ‏شاید داشت دستش را برای ملت های آمریکای لاتین تکان می داد! چرا فکر می کنید هر کسی ‏در حال غرق شدن است و دستش را تکان می دهد نیاز به نجات دادن دارد؟ اصلا شاید نخواهد ‏نجات پیدا کند؟ اصلا مگر شما نجات غریق هستید و وظیفه دارید هر کسی دستش را توی آب ‏تکان داد شیرجه بروید توی آب و درش بیاورید؟ شاید طرف می خواهد آنقدر زیرآبی برود که ‏جانش دربیاید؟ شاید مغزش فعال شده و دارد فرار می کند که برود کمبریج با یک مدرک ‏درست و حسابی فارغ التحصیل بشود؟ به شما چه که می خواهید نجاتش بدهید؟ می خواهید ‏یک مشت آدمی که عمری زیرآبی رفته اند از غرق شدن نجات بدهید؟ اصلا به شما چه؟ نمی ‏خواهد نجات پیدا کند؟ اصلا مدلش این طوری است. منتظر است امام زمان بیاید و نجاتش ‏بدهد، شما مگر نعوذ بالله امام زمان هستید؟ ‏

آقای خاتمی! ‏

اصلا کی گفته شما به فکر نجات وطن باشید؟ وطن صاحب دارد، صاحبش هم اصلا از شما ‏خوشش نمی آید، می خواهد صد سال سیاه بیاید و برود و هزار تا بدبختی هم که برایش پیش ‏بیاید دوست ندارد شما نجاتش بدهید. اصلا شما می خواهید مملکت را از چی نجات بدهید؟ آیا ‏خدای ناکرده فکر کردید اینجا هم مثل کشورهای خارجی است و در کشور ما دولت بی عرضه ‏ای وجود دارد که شما بپرید وسط و نجاتش بدهید؟ یا فکر می کنید خدای ناکرده مردم فقیر شده ‏اند و کسی نان ندارد بخورد؟ ‏

خدا را شکر همه ملت وضع شان توپ توپ است، اینقدر که دارند می ترکند. مردم آنقدر ‏ثروتمند شده اند که وزیر مملکت که نماینده پابرهنه هاست 160 میلیارد ثروت دارد، ببین بقیه ‏مردم وضع شان چطوری است؟ دیگر مثل زمان شما نیست که در مملکت بعضی ها بیکار ‏بودند، الآن همین آقای الهام، با همین قد و بالا شش تا شغل دارد، این مملکت به نجات نیاز ‏ندارد. یک وقتی بود که در هر خانه ای یک نفر کار می کرد پنج نفر می خوردند، همه با هم ‏می خورند و کار می کنند. الحمدالله اعضای دولت همه با خانواده مشغول کارند؛ برادر و ‏باجناق و خواهر زاده و برادر زاده نیم ساعت زمین نمی ماند، فورا یا معاون می شوند یا ‏مشاور. با این وضع شما می خواهید چی را از دست کی نجات بدهید؟ ‏

اینقدر فرنگ رفتید و مستفرنگ شدید که فکر کردید ایران هم مثل فرانسه و انگلیس است که ‏زمستان بیاید برقش قطع بشود، برقش که قطع شد گازش قطع بشود، گاز و برق که قطع شد ‏آب قطع بشود، این سه تا که قطع شد ملت از سرما یخ بزنند، یا یک برف که بیاید راهبندان ‏بشود و راههای هشت تا استان بسته شود. خدا را شکر و به کوری چشم دشمنان همه چیزمان ‏جور است. نه تنها دولت مان که انشاء الله قدش سر چشم دشمنان اسلام دربیاید، دارد مملکت ‏را مثل دسته گل اداره می کند، بلکه هر روز دارند از صد تا کشور به رئیس جمهورمان زنگ ‏می زنند و دنبال راه حل برای مشکلات شان می گردند. آنها برای نجات شان سراغ رئیس ‏جمهور ما آمده اند، شما می خواهی مملکت را از دست این رئیس جمهور نجات بدهی؟ ‏

آقای خاتمی! ‏

گفته اید که می خواهید مملکت را نجات بدهید، مملکتی را نجات می دهند که در آن ظلم و ‏تبعیض و تعدی باشد، آیا خدای ناکرده در ایران به کسی ظلمی می شود؟ آیا فکر کردید ایران ‏هم مثل سوئیس است که به فلان دختر که در بازداشت است تجاوز شود و او را بکشند؟ آیا ‏فکر کردید ایران هم مثل سوئد است که در دانشگاهی استاد نظر بد به دختر دانشجویش داشته ‏و می خواسته به او تجاوز کند؟ آیا فکر کردید در ایران هم مثل آلمان وزیری به دروغ خودش ‏را تحصیل کرده نشان داده؟ آیا فکر کردید ایران مثل انگلیس است که جمعیت معلمان برای ‏افزایش حقوقشان توی خیابان کتک خوردند؟ آیا فکر کردید ایران مثل استرالیاست که زنی را ‏که از حقش دفاع می کرده زندان بردند؟ آیا فکر کردید ایران مثل هلند است که نیروی انتظامی ‏دانشجویان را در خیابانهای آمستردام کتک زدند؟ آیا کسی را بدون اینکه خبری بدهند و جرمی ‏اعلام کنند، زندانی کرده اند؟ آیا کسی جلوی دهان کسی را گرفته است؟ آیا روزنامه ها و ‏رسانه ها مثل فرانسه ممنوع است؟ مملکت را از چه چیزی می خواهید نجات بدهید؟ در حالی ‏که دولت ایران برای مردم کنیا خانه می سازد، برای مردم لبنان مدرسه می سازد، به عراق ‏برق مجانی می دهد، سواحل کشور را به روسیه می دهد، اسم خلیج فارس را به امارات تقدیم ‏می کند، برای ونزوئلا تراکتور می سازد، رودکی را به تاجیکستان و ابن سینا را به عربستان ‏و مولوی را به ترکیه می بخشد، در حالی که دولت ایران تنها حامی آزادی بیان در اروپا و ‏مخالف اصلی زندان گوانتاناموست، در حالی که دولت ایران فقط برای آبروی مملکت خط ‏هوائی مجانی تهران کاراکاس دائر کرده که بدون مسافر هر روز می رود و می آید، در حالی ‏که رئیس جمهور کشور در دو سال با صد نفر از رهبران جهان ملاقات کرده، شما می خواهید ‏مملکت را از چی نجات بدهید؟ حالا صدتا نه و با سه نفر سی بار، بهترست از سی ملاقات با ‏سی نفر. دولت ما روزی دو میلیون نامه عریضه استغاثه دریافت می کند. کدام دولتی در دنیا ‏موفق است مردم را به چنین روزی بیندازد که این همه استغاثه کنند. واقعا این افتخارآمیز ‏نیست. کدام کشوری می تواند ماشینی با موتورهای فرنگی رابا اسم میناتور [آن هم با املای ‏غلط] به اسم خودرو تمام ملی بفروشد. و هنوز آماده نشده رییس جمهور به خاطر مهردادجان ‏چنان جملات عالی در وصفش بگوید. اصلا شما به روابط رییس دولت و مهرداد جان نگاه ‏کنید کدام یک از کشور های پیشرفته و مثلا متمدن می تواند چنین رانت خواری و روابطی را ‏برملا کند.‏

آقای خاتمی!‏

شما می خواهید کشور را نجات بدهید که چه بشود؟ آیا خدای ناکرده کشور ما در جهان بی ‏ارزش شده است؟ آیا به نظر شما اهمیتی دارد که در طول سه سال سازمان ملل چهار قطعنامه ‏علیه ایران صادر کرده است؟ اصلا آمریکا و اروپا چه اهمیتی دارد؟ فرض کنید کشورهای ‏آفریقایی و آسیایی هم علیه ما رای داده باشند، اصلا آفریقا و آسیا چه اهمیتی دارد؟ برای ما که ‏مسلمان هستیم اصلا هیچ اهمیتی ندارد اگر تمام دنیا هم علیه ما باشند. حتی اگر سازمان ‏کنفرانس اسلامی هم علیه ما باشد هیچ اهمیتی ندارد. حتی اگر همه مسلمانان جهان هم علیه ما ‏باشند، چه اهمیتی دارد وقتی خدا می داند که حق با ماست. و حتی اگر همه مردم هم علیه ما ‏باشند هیچ اهمیتی ندارد. حتی اگر مسوولان کشور خودمان هم علیه دولت باشند باز اهمیتی ‏ندارند، واقعا شما فکر می کنید چنین مملکتی به نجات نیاز دارد؟ ‏

آقای خاتمی!‏

خیال تان راحت باشد، آقای عسگراولادی ریش اش را توی آسیاب که سفید نکرده، یا توی ‏زندان سفید کرده یا توی هیات موتلفه و کمیته امداد یا وزارت بازرگانی، مطمئن باشید اگر ‏کشور احتیاج به نجات دهنده داشت، حتما خودش این کار را می کرد. ایشان سی سال قبل ‏مملکت را یک بار نجات داد، اگر لازم بود دو سال دیگر هم باز نجات می دهد. شما برو به ‏کار فرهنگی برس و بیخودی نگران نباش. اگر به کسی هم برای نجات نیاز داشته باشند به شما ‏نیاز ندارند. ‏