مشروطه خواهان خندان

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

» روزن

طنز و انقلاب مشروطیت

شوخ طبعی به گونه های مختلف و متفاوت، از قرن سوم در ادبیات ایران و بالاخص در ناحیه خراسان به عنوان پایتخت فرهنگی ایران در سده های سوم تا پنجم، وجود داشت، از حکاک مرغزی و بندار رازی و کافرک غزنوی بگیر تا مهستی گنجه ای و منجیک ترمذی که غالبا گونه های مختلف شوخ طبعی در آثارشان وجود داشت. کمتر شاعر ایرانی را می توان سراغ کرد که در دیوان خودش چند قطعه، یا مثنوی یا رباعی یا اشکال دیگری به طنز نداشته باشد، خاصه این که تبدیل شعر به وسیله قدرت نمایی شاعر، دندان تیزش هجو بود و به گونه های مختلف گفته اند که شاعری که هجاگو نیست آدمی را می ماند که دندان ندارد، و لابد که این دندان تیزی نیش را دارد. با این همه از قرن چهارم تا قرن سیزدهم که انقلاب مشروطه رخ داد، کمتر پیش می آمد که شوخ طبعی ایرانی جز در قالب هجو و هزل که یکی با هدف کسب موقعیت استفاده می شد و دیگری برای سرگرمی به کار می رفت، مورد استفاده قرار گیرد. البته چه در کلام سعدی، یا عبید، یا مولانا، یا حافظ طنز برای گفتن صورت حقیقی مسائل بسیار به کار رفته و وسیله نصیحت و نقد هم بوده است. اما تا پیش از انقلاب مشروطیت، این شوخ طبعی به طنز تبدیل نشد. چرا که تا آن دوران رسانه ای وجود نداشت.

پس این بیهوده نیست اگر بگوئیم، تا پیش از انقلاب مشروطه طنز و انواع مختلف آن چه در صورت شعر و نثر و یا تصویر، با مخاطبان عمومی و مردم سروکار نداشت. طنزسرایان یا برای حاکمان از باب نصیحت حکایاتی شیرین می گفتند، تا آنان را به عدالت دعوت کنند، یا برای نخبگان و برگزیدگان می نوشتند و می سرودند تا با همزبانان خویش با شیرینی حکایت روزگار بگویند و به طنز و مطایبه و شوخ طبعی، پرده از ریای ریاکاران  و حاکمان بردارند. از این روست که طنز تا پیش از مشروطه هم زبانی ناهموار و سخت دارد و هم در عالم عامه مردمان نیست. بزرگترین آثار طنز پیش از مشروطه مانند لطایف الطوایف برای حاکم درباری نوشته شد که مورد نصیحت لطیفه گوی لطایف قرار گرفت یا مانند کتاب زهر الربیع توسط مجتهدی نوشته شد تا برای اهل علم در کنار مقابله دعوای اهل سنت و شیعه، شیرینی را نیز چاشنی منطق و استدلال کند. نکته اینکه شیخ نعمت الله جزایری صاحب زهر الربیع، که کتابی پر از طنز و شوخ طبعی است، چهل و نه کتاب دیگر نوشته است که تمام آنها در باب فقه است و اصول و دین.

اما، انقلاب مشروطه این حکایت را به یکسره کنار گذاشت. طنز در قالب شعر و نثر و کاریکاتور ساده شد و مخاطب آن عامه مردمان شدند. اگر بگویم که تا پیش از انقلاب مشروطه طنز در کشور ما معنی ندارد، پر بیراه نرفته ام و یاوه نگفته ام، چرا که طنز تنها زمانی معنی می یابد که به نوشته ای با مخاطب گسترده تبدیل شود و انقلاب مشروطه به دلیل اینکه رسانه را در کشور به وجود آورد، موفق شد تا شوخ طبعی را به طنز بدل کند. تازه پس از انقلاب مشروطه بود که مخاطب طنز از نخبگان جامعه به عامه مردم تبدیل شد، زبان اش ساده شد و از اشعاری که سینه به سینه منتقل می شدند و حتی ترانه و داستان هم استفاده گشت.

در حقیقت انقلاب مشروطه با طنز چنین کرد:

 

اول: مشروطه باعث شد که رسانه به وجود بیاید و ایجاد رسانه شوخ طبعی را به طنز بدل کرد.

دوم: ضرورت طنزنوشتن برای عامه مردم در انقلاب مشروطه باعث شد که طنزنویسان و طنزسرایان به سوی ساده گویی بروند.

سوم: انتقاد از وضع موجود و اخلاقیات مردم که یکی از مهم ترین موضوعات مشروطه بود، باعث شد طنزنویسان برخلاف گذشته به سوی موضوعات اجتماعی و سیاسی بروند.

چهارم: مشروطه باعث شد که طنز نویسان به سوی استفاده از قالب های مختلف مانند طنز مطبوعاتی، شعر و تصنیف و ترانه، نمایش و اپرت و کاریکاتور و قالب های دیگر طنز بروند.

طنز، وسیله ای برای اصلاح: انقلاب مشروطه طنز را به هدف اصلاح اجتماعی نزدیک کرد. طنزنویس به بیان دردهای اجتماعی، عقب ماندگی مردم، فساد حکومت، بی عدالتی و تبعیض و مشکلات ایستاری مردم پرداخت.

حاج زین العابدین مراغه ای در سفرنامه ابراهیم بیگ وضع دشوار و نابسامان کشور را با زبانی ساده و عامیانه و پر از طنز و شوخ طبعی روایت کرد. میرزا علی اکبرخان دهخدا(دخو) در چرند و پرند با زبان عامه مردم از فقر و گرسنگی و بی عدالتی به زبان طنز گفت و فساد قدرتمندان را آشکار کرد. جلیل محمد قلی زاده در نشریه ملانصرالدین برای اولین بار کاریکاتور را به خدمت گرفت تا به مردمی که تصویری از خویش در ذهن نداشتند، کاریکاتور مصائب و مشکلات شان را نشان دهد و آخوندزاده نمایش کمدی فرانسه را به فارسی تعبیر کرد تا به نقد خرافات و خرافه پرستی مردمان بپردازد

چنین بود که انقلاب مشروطه نه تنها امکان حضور طنز را فراهم کرد که اساسا طنز فارسی را به وجود آورد. گفته باشم که طنز، نوعی شوخ طبعی است که در میدان عمومی و در مواجهه با افکار عمومی معنی دارد و تا پیش از انقلاب مشروطه میدان عمومی برای طنز وجود نداشت. طنز در دوران مشروطه وضع مردم را به آنان نشان می داد. مردمی که اگر چه فقر و استبداد و عقب ماندگی را با وجودشان احساس می کردند، اما نمی دانستند که تصویرشان از بیرون به چه شکل است. طنز در دوران مشروطه تصویر بی قواره و لاغر ملت ایران را به مردم نشان داد.

زبانی برای گفتن: تا پیش از انقلاب مشروطه زبان ادبیات و به دنبال آن طنز زبانی دشوار و سخت بود. تکلف در گفتن و فاخر نوشتن گونه ای بود بر زبان تحمیل شده، اما انقلاب مشروطه زبان نویسنده را گشود و او را به زبان و گویش عامه مردمان نزدیک کرد. اصطلاحات و تکیه کلام عامه مردم وارد زبان شد و گفتگو ساده شد.

دهخدا زبان را ساده کرد، میرزا علی اکبر خان صابر شعر ساده و عامه پسند را ساخت و اشعارش دهان به دهان تکرار شدند. محاسب الملک وصف الحال لوطیانه را به شعر فارسی که همیشه فخر می فروخت وارد کرد. ایرج میرزا کلمات فارسی و فرنگی را کنار هم نشاند و از انقلاب ادبی گفت و همچنین به اهمیت حقوق اجتماعی و مسائلی مانند حجاب اشاره کرد و یا در جایی دیگر وصف شیخ فضل الله حامی استبداد را گفت که « حجت الاسلام کتک می زند/ بر سر و مغزت دگنک می زند.»

مکرم اصفهانی لحن و گویش محلی اصفهان را هم وارد شعر کرد. او با خرافات مبارزه می کرد و اعتقادات عامیانه و سطحی مردم ساده لوح را به نقد می کشید. در شعر « هارون ولایت» او به نقد خرافات پرداخته است. شعر او کاملا عامیانه، بر وزن نوحه های سینه زنی و با طرح انتقادی مسائل روز بود و به حکومت و دولت استبدادی در اصفهان که قدرت مهمی بود، نقد می کرد. در یکی از اشعارش که در سوگ یکی از تاجران محتکر سروده شده بود، وزن نوحه خوانی را در شعر طنز استفاده کرد و موجب شد تا مردم این اشعار را دسته جمعی بخوانند: « ای آیت ما سرور ما جای تو خالی/ در آش و پلو در بر ما جای تو خالی/ ای آیت حق مثل تو آیات زیاده/ هرکسی بود منکر تو ابن زیاده/ تو آیت حقی/ رفتی شترقی» از سوی دیگر جلیل محمدقلی زاده تصویر را به کمک طنز آورد و کاریکاتور را با نشریه ملانصرالدین وارد فرهنگ مردم کرد. اشعاری مانند «انقلاب ادبی» و شعری که ایرج میرزا در وصف شیخ فضل الله نوری سرود کلمات عمومی را وارد زبان طنز کرد و مردم شنیدند به گونه ای که خود سخن می گفتند.

طنزنویسی: تا پیش از انقلاب مشروطه طنز فقط در قالب های معرفی شده موجود معنی داشت، یا شعر طنز بود و یا حکایتی به طنز گفته می شد، این شیوه پانصد سال جریان داشت. انقلاب مشروطه این شیوه را وارونه کرد. زبان منثور یا نوشتار یا به زبان امروز نوشتن وارد طنز شد. روزنامه ها و کتابها نوشته شدند تا مردم از زبانی دیگر نیز با زندگی خود آشنا شوند. طنز نوشتاری امروز که اولین نویسنده آن میرزا علی اکبر خان دهخداست، متولد شد. دهخدا با استفاده از طنز و شعر در ستون چرند و پرند که در زمان خود نامی بسیار مدرن و کاملا تازه داشت، طنز امروز فارسی را شکل داد. طنزی که امروز تقریبا همه طنزنویسان آن از شیوه دهخدا پیروی می کنند. شاید تا پیش از این نه اینکه طنز در قالب نثر نمی آمد، بلکه به دلیل اینکه ماندن در اذهان در قالب شعر ممکن تر بود، شعر بر طنز فارسی غلبه داشت، اما دهخدا این قالب را شکست و طنز نوشتاری را در چرند و پرند وارد زبان فارسی کرد.

بی بی خانم و انقلاب مشروطه: یکی از مهم ترین نکات درباره طنز دوران مشروطه، حضور نخستین زن طنزنویس تاریخ ایران است که با نوشته هایش به نقد رفتارهای مردسالار جامعه سنتی آن زمان پرداخت، و در « معایب الرجال» طنزی شیرین نوشت، همچنین بی بی خانم به عنوان نویسنده ای مستقل با امضای « بی بی» در برخی نشریات عصر مشروطه مطالبی را در قالب طنز می نوشت.

ترجمه و اقتباس: یکی از سرچشمه های طنز، چه در انتخاب قالب و چه در نوع نگاه به جامعه، دانشی بود که طنزنویسان انقلاب از فرهنگ فرنگ به دست آورده بودند. بخصوص آنکه ترجمه نمایش و داستان این شیوه ها را که در آن زمان کاملا مدرن بودند وارد طنز فارسی کرد. آثار مولیر ترجمه شد و نمایشهایی بر اساس آن اقتباس شد.

تصنیف و ترانه: شاعران انقلاب مشروطه در جامعه ای که مردمان آن سواد خواندن و نوشتن نداشتند، می بایست راهی بیابند تا نوشته ها و سروده های شان سینه به سینه و دهان به دهان نقل شود. از این رو بود که شعر عامیانه از یک سو و تصنیف سازی از سویی دیگر شکل گرفت. این ضرورت از آن سبب بود که شاعر می خواست کلام خویش را به عامه مردم برساند و در حقیقت بی سوادی عموم مردم و رسالتی که طنزسرایان برای خود قائل شده بودند باعث می شد تا قالب تصنیف را برگزینند. این تصنیف ها در کنسرت هایی که در شهرهای مختلف توسط کسانی مانند عارف قزوینی برگزار می شد، به گوش مردم می رسید و به سرعت در زبان مردم جامی گرفت. سیدهادی حائری می نویسد: « به مجردی که عارف از سرودن ترانه ای فراغت حاصل می کرد، اثر مزبور مانند توپ در فضای وسیع ایران به صدا در می آمد و حتی از مرزهای ایران نیز تجاوز کرده و در ترکیه و افغانستان و عراق عرب منتشر می گشت.»

سیداشرف الدین قزوینی، نسیم شمال نیز چنین حکایتی داشت. او نیز برای آگاه کردن مردم اشعار عامیانه را انتخاب کرد. وی گفته است: « قصدم این است روزنامه ای تاسیس کنم که با زبان بسیار ساده و دلنشین با مردم صحبت بدارد و هر شماره آنرا یک شاهی به خلق الله بفروشم، چون معتقدم که اشعار ساده، خواه نشاط بخش باشد، خواه غم انگیز، تنها زبانی است که به دل مردم ساده می نشیند، مخصوصا اگر بتوانند آن را به آواز هم بخوانند….»

شاید به همین دلیل است که تصنیف سازی در انقلاب مشروطه بسیار گل کرد. و مردم تصنیف ها را می شنیدند و می خواندند و برای هم می گفتند. در بسیاری از این تصنیف ها طنز شیوه ای بود که برای جلب توجه افکار عمومی استفاده می شد.

همچنین کاریکاتور نیز با انقلاب مشروطه متولد شد: تا پیش از انقلاب مشروطه کاریکاتور که از ولادت و همه گیر شدنش در غرب نیز چندان نمی گذشت، وجود نداشت. روزنامه ملانصرالدین کاریکاتور را وارد فرهنگ ایران کرد. این اتفاق شاید یکی از نتایج مهم انقلاب مشروطه بود.

به این ترتیب بیراه نیست اگر بگویم که طنز به معنی واقعی خود از انقلاب مشروطه آغازشد. و دیگر آنکه روح مشروطه خواهی و عدالت جویی و آزادیخواهی از همان اولین گام های طنز ایران در دوران مشروطه به جان طنز دمیده شد و حتی تا سالها بعد همین معیار طنز واقعی شد و به همین دلیل طنزنویس کسی تلقی شد که همراه با اثر خود حقیقتی اجتماعی به همراه داشته باشد. و سوم اینکه، مشروطه خواهی نسلی از شریف ترین، شیرین ترین و فعال ترین طنزنویسان را در ادبیات ایران بوجود آورد که زایندگی این نسل شریف تا دهه ها باقی ماند و این نسل همچنان درخشان ترین نسل طنزنویسی ایران است.