گفت و گو♦ سینمای ایران

نویسنده

پای حر فهای حسین زندباف تدوینگرباسابقه سینمای ایران نشسته ایم. از تجربه هایش گفته است و از فیلم هایش.

hosseinzandbaf.jpg

حرف های حسین زند باف

چند نوع نگاه

برای شروع مختصری درباره آغازفعالیت سینمایی خود بگویید؟

من تحصیلات دبیرستانی رادردبیرستان ادیب درلاله زارطی کردم. درسال 44 وارد دانشگاه علوم تهران شدم وحدود یک سال ونیم ریاضیات خواندم. دوست داشتم به دانشگاه فنی بروم اما به دلیل مسائل ومشکلات خانوادگی ترک تحصیل کردم وبه خدمت سربازی رفتم. 18 ماه خدمت کردم سپس برای گذراندن دوره های مختلف به مدرسه ی سینما وتلویزیون رفتم که دوره ی آخرهم دوره ی تدوین بود. البته ورود به آنجا بسیارسخت بود. داوطلب هم زیاد بودند اما من پذیرفته شدم البته نه به این خاطرکه استثنا باشم ولی خوب برادرم اهل موسیقی بود که کمک بزرگی برای من بود. به هرحال درمراحل تست، عملی و… من امتحان دادم وقبول شدم و2 سال دراین مدرسه بودیم. اولین فیلمی که کارکردم “عزیزقرقی” بود که کارگردانش جواد طاهری بود درسال 49، 50 فیلم دیگری هم کارکردم به نام “غدیر” به کارگردانی علامه زاده. فیلم بعدی “فرار از حجله” جواد طاهری بود. وآخرین فیلم هم “ملکوت” مرحوم هریتاش بود.

ازچه زمانی وارد کارتدوین شدید؟

ما درکانون استادی داشتیم که ازاساتید سینما به حساب می آمد. کل استودیوهای صداولابراتوار راایشان راه اندازی می کرد وتخصص عجیبی داشت ایشان نامشان آقای آتشداربود. یکبار ایشان به من گفتند که اگرشما سریال “سمک وعیار” راتدوین کنید من شما راقبول می کنم. من هم قبول کردم ومشغول شدم وبعد ازآن بود که مشغول کارتدوین شدم وبعد هم درفیلم “سفرهای دورودرازحامی وکامی” مستقلا کارتدوین راانجام دادم. درحقیقت وارد بازارحرفه ای تدوین شدم البته نه دربخش سینما، چون سینما سیرسخت تری داشت. بعد ازانقلاب طرح فیلم “ دست شیطان” راپرویزملک زاده که واقعا ذهن غریبی داشت مطرح کرد طرح قصه مال ملک زاده بود. که نادرابراهیمی زحمت نوشتن این فیلم راکشید….. بعد فیلم راساختیم. من درتهیه وتدوین این فیلم دخیل بودم وهمانجا تصمیم گرفتم که درتدوین سینمای کشورنقش داشته باشم.

“دست شیطان” با ساختارمحکمی که داشت می شود گفت که به ساختارسینمای دهه ی 70 آمریکا شباهت دارد. نظرشما دراین مورد چیست؟

تولید این فیلم سال 59 وتقریبا 25 سال پیش بود وآخردهه ی 70 میلادی طبیعی است که متاثر ازسینمای جهان بودیم. حالا به شکل های مختلف. درآن زمان هم ورود فیلم های روسی “ بلوک شرق” امکانش نبود… درطرح قصه وخود قصه ربطی به سینمای نئورالیسم نداشت. بنابراین تمام آن افکت هایی که مربوط به این نوع قصه است تلاش کردیم بوجود بیاوریم. به هرحال با خطرات بسیاری درهنگام فیلمبرداری مواجه بودیم که به هرحال خدا رحم کرد وفیلم هم که باید ساخته می شد….خیلی فیلم خوبی بود.

 

 

ویژگی هایی درکارهای شما ودرتدوین وجود دارد که من اسمشو گذاشتم شهامت فراوان یا قدرت کافی دریافتن نقطه برش برای القای معنی که بسیاردرآثارشما دیده می شود، آیا با این نظرموافقید؟

به نظرمن چند نوع نگاه درتدوین وجود دارد که برخی به برش توجه می کنند وبرخی به کل موضوع اهمیت می دهند وشکل های کلاسیک و… که دردانشکده ها تدریس می کنند. ولی ذهنیت من اینگونه نیست. برای من قصه مهم است. مثلا اگرفیلم مربوط به دانشجوهاست باید به فیلم طوری نگاه کنم که انگارخودم درکلاس دانشجوها نشستم. سعی می کنم ازآن زاویه به قضیه نگاه کنم برای من مهم قصه است اگرقصه یک تحلیل روانی وروحی دارد باید من نسبت به آن مسائل تامل کنم. آن چیزی که حاکم برذهن بنده است قصه است که چقدرارتباط برقرار می کند. من اعتقاد ندارم که تدوین باید دیده شود، فیلم آخری که ماکارکردیم فیلم “ یک تکه نان” قصه بسیارپیچیده ای داشت. چندمین زمان توی یک مسیردرهم خردشده بود باید بایک نرمی ولطافت ازآن ردمی شدیم که این زمان حس نشد ولی بیننده که ازسالن بیرون می آمد متوجه می شد که سربازقبلا امامزاده بود. مااگردرآنجا روی زمان تاکید می کردیم. به نظرمن فیلم دریک دست اندازمی افتاد واما ما بالطالفت ازروی این فیلم ردشدیم این فیلم بسیارساده وعمیق بود. این باعث شد بسیارلطیف برخورد کنیم.

آیا تدوین درروایت های مختلف داستانی تغییرمی یابد چون قصه ممکن است اجتماعی باشد یا قصه عشقی یا قصه کمدی، وسینمای دفاع مقدس هم ازاین قاعده مستثنی نیست.

من فیلمی رامثال می زنم به نام “مهاجر” که درباره جنگ بود ومن تدوین کردم واین راهم اضافه کنم که ژانردفاع مقدس یکی اززیباترین موضوع هایی بود که که تاحالا کارکردم وهمیشه دغدغه ام بوده که دراین فیلم این آدم ها برای چی می جنگند ودرذهنشان چی می گذشته؟ حاتمی کیا برای اینکه درون ذهن این رزمنده ها رانشان بدهد که چگونه پرنده را نجات بدهند به خیمه ها فکرمی کند که البته درفیلمبرداری کمکش نکرده بودند وصحنه ها خوب نشده بود. ما قطع های کوتاه بسیاری درمهاجرداشتیم.درچهارچوب فیلم این ذهنیت رزمنده بود که باید منتقل می شد که متاسفانه صحنه هایی که ازخیمه ها گرفته بودند خیلی توی چشم نبود.من خودم حاتمی کیا راخیلی دعوا کردم که چرا بعضی ازصحنه ها رانگرفته خیلی هم تلاش کردیم ولی نشد.

علت این که تماشاچی رغبت نمی کند برود فیلم جنگی ببیند چیست؟ قبلا مردم می رفتند ولی الان نه. آیا مربوط به قصه است؟

تماشاچی دوست داره که همذات پنداری کنه. الان تلویزیون درارتباط با مردم خیلی موفق تر است. خیلی ارتباط خوبی بامردم برقرارکرده، چون قصه های مردم را دارد می گوید. ولی درجبهه اینطوری نیست ما می خواهیم بگوییم که این آدم های ما مستثنی بودند توی جبهه. خوب اگرمعلوم شود اینها آدم های عادی هستند با هم شوخی می کنند.زندگی می کنند لحظات شیرینی دارند اگراین زندگی دردفاع مقدس بیاید این که معنی پیدا بکند طبیعی است که مردم می فهمندش…. علت اینکه باسینمای دفاع مقدس ارتباط برقرارنمی کنند. به خاطراین است که احساس بیگانگی می کند.