نسبت دولت روحانی با راستگرایان

نویسنده
مریم کاشانی

» رئیس جمهوری اصولگرا است یا اصلاح طلب؟

روزنامه کیهان هفته پیش در یادداشتی با عنوان “غرب چرا به طمع افتاد؟” نوشت: “خون سیاسی- فرهنگی و اعتقادی که افراطیون مدعی اصلاحات با سوء استفاده از امکانات دولت و مجلس وقت علیه اسلام و انقلاب و نظام اسلامی تدارک کردند و سپس آن خیانت را به اردوکشی‌های خیابانی متعدد توسعه دادند، قابل کتمان و فراموشی نیست. این جریان اکنون در دولت طمع کرده و به اعتبار همین طمع توأم با مهره‌گماری در برخی مدیریت‌هاست که غرب با وجود تردید به سابقه و شخصیت و هویت آقای روحانی و نسبت دادن وی به همراهی با رهبر معظم انقلاب، آرزو می‌کند بتواند در اجزای استراتژی کلی انقلاب و جمهوری اسلامی خلل ایجاد کند.”

نویسنده کیهان اضافه کرد: “متوقف ماندن در صف‌بندی‌های انتخاباتی و تلقی اینکه آنان نیز فعالان سیاسی و حامیان انتخاباتی عادی در عداد سایر سیاستمداران و حامیان انتخاباتی هستند، به غایت گمراه‌کننده است.”

کیهان پرسیده بود: “آیا عجیب نیست برخی مقامات دولتی به دیدار سران فتنه‌ای بروند که در آن فتنه علنا بر حذف اسلام از جمهوری اسلامی تاکید و به ساحت امام حسین(ع) در روز عاشورا جسارت شد؟!”

محافظه کاران جمهوری اسلامی در مواجهه با دولت روحانی دچار تناقض شده اند. آنان نمیدانند روحانی را از خود بدانند یا او را به رقیب سیاسی خود منتسب کنند. از یک طرف اگر بپذیرند که روحانی از آنان نیست، باید قبول کنند که در انتخابات ریاست جمهوری شکست خورده اند و رقیب آنان پیروز شده است و در این صورت نیز باید بپذیرند که پایگاه مردمی ندارند. از طرف دیگر روش روحانی در اداره کشور، خصوصا در زمینه های فرهنگی و دانشگاهی، و همچنین سیاست خارجی او را در راستای منافع خود نمیدانند. این سردرگمی در موضع گیریهای سیاسی محافظه کاران ایران نیز تاثیر گذاشته است.

 اسدالله بادامچیان در برنامه شناسنامه که از شبکه سوم تلویزیون دولتی ایران منتشر می شود، گفت: “این دولت با رای اکثریت مردم سرکار آمده است. آقای دکتر روحانی اصولگرا و عضو جامعه روحانیت مبارز است و قطعاً اصلاح طلب نیست. اما سلیقه خاص خود را دارد با این سلیقه می خواهد کشور را اداره کند.”

محمدرضا باهنر، دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری هم گفته بود: “مردم پس از ۸ سال افراط اصلاح طلبی و ۸ سال افراط اصولگرایی از نوع احمدی‌نژادی به اعتدال پناه بردند چرا که روحانی چه در گذشته و چه در زمان تبلیغات انتخاباتی، سمبل اعتدال بود لذا هیچکس نمی‌تواند بگوید روحانی اصلاح‌طلب است.”

در آستانه انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری، راستگرایان جمهوری اسلامی که در حمایت از قالیباف و جلیلی دچار دو دستگی شده بودند، درباره جناح سیاسی حسن روحانی هیچ تردیدی نداشتند. همه آنان روحانی را رقیب خود می دانستند و این موضوع را مخفی نمی کردند.

 همان روزها یکی از اعضای گروه فشار طی یادداشتی با عنوان “رقیب در صحنه است” که در روزنامه وطن امروز منتشر شد، با تاکید بر اتحاد محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی نوشته بود: “این هر دو را ذیل خانواده بزرگ اصولگرایی تعریف می‌‌کنیم برای مقابله با قطب اصلاح‌طلبان. این درست که نه رفسنجانی هست و نه خاتمی، اما مگر آقایان روحانی و عارف، نماینده جریانی جز جریان 2 خردادند؟! آیا رواست که با وجود کاندیداهای جریان اصلاحات، ما با دست خود یعنی با دست تفرقه و خوش‌خیالی و بی‌بصیرتی از همین ابتدای تبلیغات، چند شقه کنیم کلیت رای اصولگرایی را؟!”

او هشدار می داد: “به خودهای‌مان، انتخابات را واگذار کنیم، باخت نیست اما همه باهم، به دیگران، انتخابات را ببازیم، خسران بزرگی خواهد بود.”

چند روز بعد همان نویسنده در یادداشتی دیگر با عنوان “روحانی را بی‌خیال قالیباف را بزن!” از اینکه اصولگرایان خطر روحانی را متوجه نشده و مشغول ضعیف کردن قالیباف هستند، گله کرده و آورده بود: “اگر آن ۱۳ میلیون رای موسوی، به بهانه عدم احراز صلاحیت هاشمی، با صندوق آرا قهر نکنند، اگر لایه‌های رقیق‌تر آرای خاکستری، متاثر از تبحر روحانی در فن بیان، به ایشان مایل شوند، اگر عارف، زرنگی کند و به نفع حسن روحانی کنار برود، اگر آقایان هاشمی و خاتمی و سیدحسن خمینی و موسوی‌خوئینی‌ها و… ذره‌ای تدبیر کنند و در حمایت از شیخ دیپلمات، متحد و یکدل و یکپارچه وارد صحنه شوند، […] پیش‌بینی من یکی، باخت جریان اصولگراست.”

او اضافه کرده بود: “من واقعا در عجبم از عقل جماعت اصولگرا! این همه نامزد برای چیست؟! این همه تفرق آرا سودش چیست؟! مگر نمی‌بینید رقیب را؟! انتخابات را به آن دیگر اصولگرا ببازید بهتر است یا به حسن روحانی؟!”

اما بلافاصله پس از انتخابات، محافظه کاران تاکید کردند که حسن روحانی هم “اصولگرا” بوده است. برای نمونه، محمدنبی حبیبی دبیر کل حزب موتلفه اسلامی، به باشگاه خبرنگاران وابسته به تلویزیون دولتی ایران گفته بود: “ما پیروزی دکتر روحانی در انتخابات ریاست جمهوری را به هیچ وجه شکست اصولگرایی نمی‌دانیم و معتقدیم دکتر روحانی در رجوع به ارزش‌های اصیل انقلاب اسلامی یک اصولگرا با سلیقه خاص‌خود است. […] دایره جریان اصولگرایی بسیار وسیع‌تر از تشکل‌ها و احزاب اصولگراست و ما به این تعبیر، دکتر روحانی را یک اصولگرا می‌دانیم. بدیهی است در بین اصولگرایان نیز سلایق متفاوتی وجود دارد.”

مصطفی پورمحمدی نیز در برنامه تلویزیونی شب آفتابی که در شبکه پنجم تلویزیون ایران تولید می شود، گفته بود: “من قبول ندارم که روحانی اصلاح طلب است، خود ایشان هم به اعتدال خود اذعان دارد و ما وی را از دایره اصولگرایان خارج نمی دانیم.”

 محمدرضا باهنر هم در گفتگوی جدیدی که با سالنامه مجله راستگرای پنجره انجام داده، باز تاکید کرده که روحانی اصولگرا است. او معتقد است: “یکی گفت: «این دفعه اصلاح طلب ها بردند، اصولگراها باختند.» به او گفتم دلیل این حرف چیست؟ آیا آقای روحانی مقاله ای به نفع ساختارشکنان نوشته یا تعریف و خدمتی به آنها کرده است؟ هر چه سابقه سیاسی از آقای روحانی داریم اصولگرایی است.” باهنر تاکید دارد: “من تردید ندارم که بیش از ۵۰ درصد رای آقای روحانی را اصولگراها به او دادند چون خیلی از اصولگرایان به امید اعتدال رای در سبد آقای روحانی انداختند که البته انتخابشان هم درست بود، یعنی آقای روحانی واقعا آدم معتدلی بود.”

با اینهمه اختلاف نظرهای اساسی راستگرایان جمهوری اسلامی با دولت روحانی و شخص او در اداره کشور، چیزی نبود که بتوان مدتی طولانی نادیده گرفت. این اختلافها، حتی پیش از انتخاب او به ریاست جمهوری در طول هشت سال ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد و حملات مکرر محافظه کاران به نحوه مدیریت مذاکرات هسته ای در دوره ریاست حسن روحانی بر شورای عالی امنیت ملی آشکار شده بود.

سایت رجا نیوز در یکی از خبرهایی که در آستانه انتخابات سال گذشته درباره حسن روحانی منتشر کرد از قول یکی از دانشجویان از روحانی پرسید: “چرا در فتنه ساکت بودید؟”

این سایت در گزارش خود آورده بود: “از مدتها قبل برخی کارشناسان اعلام کرده بودند که جریان اصلاحات و نزدیک به هاشمی رفسنجانی قصد دارند در آستانه انتخابات، با گره زدن مسایل اقتصادی و معیشتی مردم به سیاست خارجی، به طور تلویحی موضوع سازش در دیپلماسی و رابطه با امریکا را مطرح کنند، مساله ای که به نظر می رسد حسن روحانی پیشقدم طرح آن در فضای افکار عمومی شده است و با توجه به سابقه وی در سازش های پی در پی در دوران اصلاحات در موضوع هسته ای، طرح این سخنان از طرف وی برای آحاد ملت باور پذیر تر می باشد.”

بعد از انتخابات اما چنان که در عرصه سیاسی ایران مرسوم است، راستگرایان کوشیدند حساب روحانی را از اطرافیان او جدا کنند. در همان ماه های اول، حسین شریعتمداری طی سخنانی گفت: “متأسفانه اصحاب فتنه که مردم با حماسه 9 دی آنها را از در بیرون کرده و زمین‌گیر کرده بودند، امروزه با لطایف‌الحیل در دولت کنونی نفوذ کرده‌اند. حضور اصحاب فتنه در دولت روحانی، اصلی‌ترین تهدید برای دولت ایشان است. سوابق آنها نشان می‌دهد که به مبانی اسلام و نظام وفادار نبوده‌اند، بنابراین چگونه آقای روحانی می‌تواند از آنها انتظار وفاداری به دولتش را داشته باشد.”

 همچنین او در زمان معرفی وزرای کابینه جدید در مجلس از نمایندگان خواست که با ندادن رای اعتماد به برخی، به روحانی هدیه دهند چرا که “از سوی اصحاب فتنه، مدعیان اصلاحات و کارگزاران به شدت تحت فشار بوده است” و این افراد انتخاب خود او نیست. شریعتمداری نوشته بود: “حضور برخی از گزینه‌ها در فهرست اعضای کابینه آقای دکتر روحانی با مواضع بارها اعلام شده ایشان نه فقط همخوانی ندارد، بلکه در تضاد و تناقض نیز هست.”

علی مطهری در آن زمان و در پاسخ به حسین شریعتمداری گفته بود: “جالب است که امثال آقای شریعتمداری، دکتر روحانی را ساکت فتنه می‌نامیدند. پس مردم به یک ساکت فتنه رای دادند. در واقع مشکل آنها با مردم است و باید با آن بسازد. […] درواقع این آن چیزی است که آنها را عصبانی کرده است.”

تلاش کیهان برای جدا کردن روحانی از کسانی که “فتنه گر” میداند، بی شباهت به نوشته های همین روزنامه در دهه هفتاد برای جدا کردن خاتمی از کسانی که “اصلاح طلب امریکایی” می نامید نیست. به همین دلیل به نظر میرسد که رویکرد واقعی راستگرایان ایران به روحانی، تفاوت چندانی با رویکرد آنان به “فتنه گران” ندارد.

چنانچه تعارفات اصولگرایان با دولت روحانی را کنار بگذاریم، صریحترین سخن را میتوان از احمد جنتی دبیر شورای نگهبان شنید. او چندی پیش اعلام کرد: “امروز عده‌ای که سنگر اول را فتح کرده‌اند در پی تصرف مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی هستند. آنها مقاصد فاسد خود را از این طریق دنبال می‌کنند.”

جنتی اضافه کرد: “این افراد نقشه‌های خطرناک می‌کشند و الان می‌خواهند مجلس خبرگان رهبری را تصرف کنند زیرا تنها نهادی است که می‌تواند درباره رهبری تصمیم بگیرد. این مجموعه می‌تواند قدرت رهبری را هم محدود کند و امروز اینان قصدشان از در اختیار گرفتن این مجلس همین است.”

به نظر میرسد سخنان دبیر شورای نگهبان خلاصه سخن راستگرایان ایران، بدون هیچ پرده پوشی است.