ایران در میان غربیترین سرزمینهای قاره آسیا و مصر در میان شمالیترین سرزمینهای قاره آفریقا در منطقه بسیار حساسی با نام اعتباری خاورمیانه هویت مشترکی پیدا میکنند.
برای آسیاییها خاورمیانه مسیر ارتباط با اروپاست، برای مسلمانان خاورمیانه مهد اسلام و سرزمینهای مقدس مسلمانان است و البته علاوه بر اینها خاورمیانه حساسترین منطقه سیاسی جهان و در عین حال بحرانیترین منطقه در جهان امروز محسوب میشود.
ایران به خاطر موقعیت ویژهاش در غرب آسیا و در شرق خاورمیانه همواره ترجیح داده که از هر دو هویت آسیایی و خاورمیانهای برخوردار باشد. خاورمیانهای باشد تا از نقش حساس کشورهای این منطقه بهرهمند باشد و خاورمیانهای باشد تا نزدیکی و مسیر اروپا بودن خود را به همه گوشزد نماید و در عین حال آسیایی باشد تا به عنوان یک کشور فرهنگ ساز و دارای تمدن طولانی، از مزیتهای همفرهنگی و تمدنی آسیاییها بهرهمند باشد.
برای ایران اروپا سرزمین استعمار و توسعه بوده و هست. هرچند ایران تنها کشور خاورمیانه است که هویت خود به عنوان یک کشور مستقل را همواره در تاریخ حفظ کرده و هرگز مستعمره نشده و از معدود کشورهای آسیایی است که چنین وجه مشترکی دارد اما به هر حال هرگز از گزند دخالتهای مخرب اروپاییان بهخصوص انگلیس و روسیه در امان نبوده و برای ایران اروپا سرزمین توسعه است، زیرا ایران در دو قرن گذشته نهتنها به صنعت و توسعه و تولید مطلوب اروپا توجه داشته و تلاش کرده که از آن بیاموزد، بلکه تلاش کرده که در همه ابعاد توسعه از اروپاییان الگو بگیرد. چیزی که در حد آموختن و حتی تقلید از صنعت و تکنولوژی، مورد توجه همه بوده اما در ارتباط با ریشههای توسعه در اروپا و الگوبرداری همهجانبه از توسعه اروپا با واکنشهای تندی مواجه شده و نقدهایی مانند غربزدگی و شیفتگی نسبت به بیگانه برآن وارد شده و در عمل نیز به دلیل ناسازگاری ریشههای توسعه در غرب و فرهنگ بومی در ایران، با مشکلات بسیار جدی مواجه شده است.
در سالهای پس از انقلاب اسلامی، ایران بیش از همیشه خاورمیانهای شد. نه از آن جهت که نزدیکیاش به اروپا و راههای مطلوبش برای ترانزیت مورد توجه قرار گرفته بود، بلکه بدان علت که ایران بیشتر از همیشه به علقههای مشترک خود با مسلمانان در خاورمیانه توجه پیدا کرده بود و بیش از همه احساس مشترک بر سر مهمترین بحران خاورمیانه یعنی فلسطین داشت و بیش از همیشه احساس نزدیکی با کشورهای عربی خاورمیانه که غالبا مذاهب متفاوتی نیز داشتند پیدا کرده بود و البته برای کشورهای توسعهیافتهتر نیز شرایط و هویت ایران پس از انقلاب اسلامی با ویژگیها و از جمله بحرانهای خاورمیانه قابل فهمتر بود.
امروز ایران ضمن آنکه تعلقات خود را به خاورمیانه حفظ کرده بیش از همیشه تمایل دارد که آسیایی نیز شناخته شود. علت آن است که شرایط توسعه در ایران و آسیا تغییر کرده است. در آسیا علاوه بر سازگاریهای فرهنگی قابل توجه آن با ایران و سازگاریهای تمدنی کشورهای بزرگ آسیایی با ایران، امروز توسعه حرف تعیینکنندهای برای معرفی این قاره میزند. آسیا از حالت پرجمعیتترین قاره فقیر جهان خارج شده و روند توسعه در این قاره و ازجمله در میان پرجمعیتترین کشورهای آن یعنی چین و هند چهره این قاره را متفاوت نموده است و به این قاره با نگاه به شاخصهای متحیرکننده نرخ رشد و سهم آن در رشد جهانی و جهشهای اقتصادی باور نکردنی و رقابت جهانی در تولید و مسائلی از این دست نگاه میشود.
تجربههای موفق توسعه وابسته در آسیا تدریجا به الگوی تمامی کشورهای درحال توسعه بدل شده و سرعت توسعه در این سرزمینها امید به ممکن بودن توسعه در شرایط ظاهرا ناممکن را مطرح نموده است. با چنین نگاهی امروز در ایران پرسشهای مهمی درخصوص مطالعات توسعه مربوط به مطالعات تطبیقی با کشورهای آسیایی مطرح است. از جمله پرسشهایی درباره علل نارساییهای توسعه ایران در قیاس با کشورهای مشابه یا عقبتر در آسیا. علاوه بر این، بخش عمده تکنولوژی و صنعت مورد نیاز امروز ایران در سرزمینهای آسیایی به عنوان تکنولوژی و صنعت دست دوم به قیمتهای بسیار ارزانتر و در شرایط سهلتر از اروپا قابل دسترسی است و البته ایران با مشکلات متنوعی که با دنیای غرب دارد به همکاری با آسیاییها حتی اگر صنعتی دست دوم دارند علاقهمند است و تمایل این کشورها به داشتن بازار ایران نیز باعث تشدید این علقه متقابل شده است.
همچنین نیاز آسیا به انرژی پیوند محکمی میان ایران و آسیا ایجاد میکند. بیشترین رشد تقاضای انرژی در جهان متعلق به آسیاست و ایران یکی از معدود کشورهایی است که به خاطر شرایط خاص سیاسی تعهدات غیرقابل تغییری با بازارهای سنتی انرژی در آمریکا و اروپا ندارد و میتواند به عرضه انرژی به آسیا توجه ویژهای داشته باشد. بهخصوص که بازار انرژی آسیا در قیاس با اروپا و آمریکا برای تولیدکنندگان انرژی در خاورمیانه سودآورتر نیز است.
در عین حال باید توجه داشت که اروپا و آسیا به رغم همه تفاوتهایی که دارند، نگرانیهای مشترکی درباره خاورمیانه پیدا کردهاند. هر چند بخشی از این نگرانیها ساخته شده کشورهایی چون آمریکا و اسرائیل است اما بخش عمده آن ناشی از پدیدههای واقعی است و حداقل میتوان گفت که اگر در گذشته کشورهای مخالف ما موفق به ایجاد اجماع میان کشورهای دیگر برای درک منفی از اسلام و مسلمانان خاورمیانه نمیشدند امروز موفق به این کار شدهاند.
دو عامل مهم این موفقیت ناشی از پدیدههایی است که کم و بیش در کشورهای خاورمیانه ریشه دارد. یک عامل اختلافات مذهبی میان مسلمانان و بهخصوص میان اهل سنت و شیعیان است که گاه باعث اختلافات خونینی در پاکستان، افغانستان و سایر کشورهای آسیایی شده و به جداییهای عاطفی چشمگیری میان مسلمانان منجر شده است. عامل دوم تروریسمی است که به نام اسلام همه عالم - اعم از آمریکا، اروپا، آسیا و حتی اقیانوسیه - را کم و بیش به یک اندازه تهدید میکند و عامل مهمی برای همراهی کشورهای این سه قاره در برابر ما اهالی خاورمیانه بوده است. صرف نظر از اینکه عوامل خارجی تا چه حد در شکلگیری این عوامل نقش دارند و سهم تفکرات انحرافی بومی تا چه اندازه است؛ هزینه نقش مخرب این عوامل را ملتهای خاورمیانه میپردازند و بیتردید یافتن راهحلی برای آنها بیش از آنکه به دیگران مربوط باشد به ملتها و بهخصوص نخبگان و دولتهای مسلمان این منطقه مربوط است.
منبع: اعتماد ملی