علیرضا داودنژاد سینما را از دهه 50 با نگارش فیلمنامه و کارگردانی شروع کرد. او تاکنون چندین فیلم سینمایی را مقابل دوربین برده که از آن میان می توان به شاهرگ، نازنین، جایزه، بی پناه، خانه عنکبوت، نیاز، هشت پا، ملاقات با طوطی، عاشقانه و هوو اشاره کرد. نگاهی انداختیم به آخرین ساخته وی با نام تیغ زن که نمایش آن با جنجال هایی بر سر بیلبوردهای تبلیغاتی اش آغاز شد…
تیغ زن
کارگردان، نویسنده فیلمنامه و تهیه کننده: علیرضا داود نژاد. مدیر فیلمبرداری: جمشید الوندی. طراح صحنه و لباس: مهدی سعیدی. بازیگران: رضا عطاران، لادن مستوفی، رضا داودنژاد، علی صادقی.
عطا و نازنین در روزگار نوجوانی یکدیگر را دوست می داشتند. آنها یکدیگر را گم می کنند. پس از سال ها دوباره یکدیگر را یافته اند. حالا نازنین دلبسته پول است و عطا عاشق اتومبیل. نازنین ترتیبی اتخاذ می کند تا عطا را دوباره عاشق خود کند.
بازگشت از مسیر اصلی
علیرضا داودنژاد از فیلمسازان سینمای بدنه محسوب می شود. او در این سال ها که به فیلمسازی مشغول بوده فیلم هایی را ساخته که با اتکا به داستان سعی داشته اند با مخاطب خود ارتباط برقرار کنند و بعد از فیلم مصائب شیرین هم به زبانی خود ویژه دست یافت.
اما پس از مدتی ناگهان این زبان تغییر یافت و با تولید دو فیلم ملاقات با طوطی و هشت پا مسیر فیلمسازی وی به سوی دیگری منحرف شد. داودنژاد سعی داشت فرم های تازه ای از روایت را با آدم هایی تجربه کند که با فرهنگ مخاطبان سینمای ایران همنشینی مناسبی نداشتند. داودنژاد با توجه به فروش پایین این دو فیلم و برخورد بد منتقدین تصمیم گرفت به مسیر نخستین بازگردد و در همین راستا فیلم هوو را ساخت. فیلمی جذاب و صمیمی با تم موضوعی دم غنیمت است. این فیلم هم در گیشه با فروش خوبی مواجه شد و هم به مذاق منتقدان سخت گیر سینمای بدنه خوش آمد.
تیغ زن هم قرار بود ادامه ای برهمان سینمای مورد علاقه داود نژاد باشد. اما چنین نشد و او سعی کرد با ساخت این فیلم میانه ای را بین آخرین ساخته اش هوو و فیلم هشت پا پی بگیرد. بنابراین فیلم نه این شد و نه آن؛ و اثری است در هم جوش با موقعیت هایی که می توانست با اقبال رو به رو شود ولی به تباهی رفته است.
مشکل اصلی فیلم تیغ زن در این نکته نهفته که آدم ها و موقعیت در درام فیلم به درستی جا نمی افتند. عمده لحظات فیلم در جاده می گذرد. گفت و گوی میان عطا و نازنین در این میان هیچ گره ای را برای تماشاگر باز نمی کند و تنها بر گنگی اولیه فیلم می افزاید. داود نژاد برای اینکه صحنه های ماشین سواری خسته کننده نشود پای نیما و دوستش را هم به داستان باز می کند که عاشق نازنین است. در این میان قرار است کشمکشی دراماتیک صورت پذیرد که چنین نمی شود و هدف و حرکت اولیه این شخصیت ها نیز بی ثمر می ماند و سئوالات بیننده را بیشتر می کند.
در فیلم صحنه های خالی فراوانی وجود دارد. صحنه هایی که حتی موسیقی رنگارنگ فیلم هم نمی تواند آنها را پر کند. داودنژاد هرازگاهی که خود از این موقعیت ها همانند صحنه هایی که ماشین در جاده می رود خسته می شود داخل یکی از ماشین ها می رود و سعی می کند با چند دیالوگ بامزه کار را پیش ببرد.
در روایت داستان هم یکی از عواملی که سبب می شود داستان دچار لکنت شود بی هدف بودن داستان است. به فرض تم فیلم را در این نکته جست وجو کنیم که قرار است با داستانی مواجه شویم و در آن عشق بر پول ارجحیت پیدا کند هیچ اتفاق خاصی در این راستا رخ نمی دهد. دیالوگ های عطا و نازنین هیچ ربطی به این قضیه ندارد. حتی نمی توانیم الگوی سفر را در روایت درنظر بگیریم که به واسطه آن شخصیت ها را در موقعیت های تازه قرار دهیم.
شخصیت اصلی داستان همان گونه که نام فیلم بر آن استوار شده باید نازنین باشد. اما بازیگر فیلم تا آن اندازه در ارائه شخصیت خست به خرج می دهد که مخاطب ناخود آگاه به سمت عطا- شخصیت مرد فیلم- می رود که اطلاعات چندانی از او ندارد. اینجاست که حتی ترفند های فیلمساز نیز که هرچه می کوشد تماشاگر را پیش بیندازد کارگشا نمی شود و شخصیت اصلی فیلم در هاله ای از پرسش ها باقی می ماند.
به این شخصیت های اصلی شخصیت های دکتر و آدم های دوروبرش را هم اضافه کنید که معلوم نیست از کجا آمده اند و چه کاری انجام می دهند. اصولا صحنه های مد به چه درد روایت داستان می خورد. داود نژاد در مصاحبه های متفاوت گفته است که دنبال روایت های تازه است. درصورتی که اصولا تیغ زن روایت معناداری ندارد. اگر این فیلمساز همچنان بر روش سابق خود ادامه مسیر می داد هیچ گاه دچار چنین اشتباهاتی نمی شد و ای بسا به تعاریف تازه تری در همان راستا دست پیدا می کرد.
در این میان تنها باید یاد کرد از فیلمبردار قدر ندیده سینمای ایران جمشید الوندی که توانسته در این فیلم به خصوص صحنه های داخل ماشین تصاویر به یادماندنی را ثبت کند.