سفیر جدید، مواجه با واقعیت

حسین علیزاده
حسین علیزاده

“گزینه ایران برای تصدی نمایندگی دائم ایران در نیویورک فقط ابوطالبی است و وزارت خارجه قصد معرفی هیچ گزینه دیگری غیر از ابوطالبی برای تصدی این پست را ندارد.”

سخن فوق، اظهار نظر صریح عباس عراقچی معاون وزارت خارجه بود که بر اساس آن جای تردیدی باقی نگذاشت که تنها گزینه جمهوری اسلامی برای تصدی پست سفارت ایران در نزد سازمان ملل در نیویورک، حمید ابوطالبی بود.

شگفتی از چنین اظهار نظری آن هم از زبان دیپلمات کارکشته ای که از قضا از مذاکره کنندگان ارشد هسته ای نیز است، از آنجاست که این گونه موضع گیری ها را فقط می توان در چارچوب سخنان جزمگرایانه (غیرواقعگرایانه) قرار داد که از رویه و روال دیپلماتی عملگرا و واقعگرا جدا به دور بود.

عراقچی در حالی این اظهارات را ابراز کرد که دولت امریکا رسما اعلام داشته بود به حمید ابوطالبی به عنوان سفیر پیشنهادی ایران در نزد سازمان ملل ویزا نخواهد داد. امریکا ابوطالبی را از عوامل اشغال سفارتش در تهران و در نتیجه تهدیدی بر ای امریکا دانسته بود. حمید ابوطالبی این ادعای امریکا را رد کرده و گفته بود فقط به عنوان مترجم در جمع دانشجویان اشغالگر سفارت امریکا حضور داشت.

شکفت انگیزتر از این سخن عراقچی این نکته بود که سردار پاسدار محمد باقرزاده در مقام نصیحت به وزارت خارجه توصیه کرده بود که: “ترتیبی داده شود تا فرد دیگری به جای آقای حمید ابوطالبی به عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل تعیین و اعزام گردد.” وی دلیل این توصیه خود را رنجور بودن حال مادر ابوطالبی (مادر دو شهید) اعلام کرده بود.

 

پایان جزمگرایی

سخن در درستی یا نادرستی تصمیم امریکا به عنوان دولت میزبان و و مقر سازمان ملل نیست. دست کم می دانیم که جمهوری اسلامی در یک سال گذشته، اعتراض خود را به سازمان ملل منعکس کرده ولی پاسخ مثبتی دریافت نکرده است.

بلکه سخن بر سر این است که ندادن ویزا به سفیر کشوری دیگر در طول تاریخ میزبانی امریکا برای سازمان ملل فقط و فقط یک بار و آن هم برای سفیر ایران رخ داده است. تهران که ماه ها پیش از از رسانه ای شدن موضوع، از تصمیم امریکا مطلع شده بود، باید فکر آبروی خود را می کرد و سفیر جدیدی را معرفی می کرد؛ سفیری که اینک پس از یک سال معرفی کرده است.

اینک تقریبا پس از یک سال از جار و جنجالی که بر سر رد ویزای ابوطالبی در سطح رسانه های جهان مطرح شد، ایران غلامعلی خوشرو را به عنوان سفیر ایران نزد سازمان ملل معرفی کرده و امریکا اعلام داشته که به او ویزا خواهد داد.

پرسش این است که آیا بهتر نبود ایران با حفظ اعتراض خود به تصمیم امریکا و پیش از رسانه ای شدن این خبر، از همان اول راه را بر خود نمی بست؟ آیا بهتر نبود که از آغاز رویه و وروال عمگرایانه در پیش می گرفت تا سفارت مهمی همچون سفارت ایران در نیویورک یک سال بدون سفیر باقی نماند؟

مسلما چنین جزمگرایی هایی از قبیل آنچه از عراقچی نقل شد، باعث شد تا دولت جمهوری اسلامی پس از اطلاع از نظر دولت امریکا (که ماه ها زودتر از انعکاسش در رسانه ها از آن اطلاع داشت)، همچنان بر گزینه سوخته خود اصرار ورزد تا موضوع در سطح رسانه های جهانی بازتاب یابد.

این جزمگرایی و اصرار بر ابوطالبی در حالی بود که هر فرد غیر متخصصی نیز می توانست پیش بینی کند، جمهوری اسلامی در برابر محروم کردن خود از اعزام سفیر به نیویورک یا معرفی نامزد جدید، ناگزیر گزینه دوم را برخواهد گزید چرا که اصرار بر گزینه پیشین (ابوطالبی) در حالی که امریکا ویزا نمی دهد، آب در هاون کوفتن است.

آنچه اینک رخ داده این است که جزمگرایی و اصرار نادرست بر ابوطالبی، جای خود را به واقعگرایی و عملگرایی داده تا اعترافی باشد بر اینکه این قبیل جزمگرایی های ناموجه در سیاست خارجی ایران، محدود و منحصر به چنین موارد ساده ای نیست. اصرار نادرست بر تنها گزینه بودن ابوطالبی، یکی از ده ها و بلکه صدها مواضع غیرواقعی و غیرعملی است که جمهوری اسلامی تاکنون اتخاذ کرده تا پس از صرف پول و وقت و آبرو، در نهایت از موضع نخست خود کوتاه بیاید.

 

انصراف عربستان از عضویت در شورای امنیت

برای درک غیرمنطقی بودن چنین مواضع سرسختانه ای، کافی است رفتار تهران در اصرار بر ابوطالبی را مقایسه کنیم با رفتار دولت عربستانی سعودی که در ا واسط ۱۳۹۲ با رأی ۱۷۶ عضو مجمع عمومی به عنوان عضو غیردائم شورای امنیت پذیرفته شد ولی در اقدامی بی سابقه، انصراف خود را از عضویت در شورا اعلام داشت.

عربستان سعودی با انصراف خودخواسته از عضویت در شورای امنیت سازمان ملل متحد، دلیل این تصمیم خود را اعتراض به آن چه “فقدان تلاش‌های بین‌المللی برای پایان دادن به بحران‌های جهان” و “معیارهای دوگانه” شورای امنیت اعلام کرد و تصریح کرد که این معیارهای دوگانه “مانع انجام وظایف و مسئولیت‌های این نهاد برای حفظ صلح و امنیت بین‌المللی شده است.” عربستان سعودی از جمله گفته بود که شورای امنیت “به دولت سوریه اجازه داده است مردمش را بکشد و آنها را با تسلیحات شیمیایی نابود کند”.

خودداری ریاض از عضویت در موقعیت مهمی که کشورها برای آن سر و دست می شکنند، منطق این کشور را در نقد و اعتراض به ناکارآمدی شورای امنیت به گوش جهانیان رساند.

حال مقایسه کنید این موضع ریاض را با اصرار جمهوری اسلامی بر تنها گزینه خود (ابوطالبی) در حالی که دولت میزبان از اعطای ویزا به او خودداری کرده بود.این اصرار نابجا، باعث شد تا:

اولا موضوع در سطح رسانه های جهان انعکاس یابد.

ثانیا سفیر ایران اولین فردی باشد که در تاریخ سازمان ملل از دولت میزبان ویزا نگیرد.

ثالثا یک سال پس از این همه آبرو ریزی، ناگزیر جمهوری اسلامی سفیر جدید خود را معرفی کرد در حالی که می توانست همین تصمیم را در ماه های نخست و پیش از رسانه ای شدن، اتخاذ کند.