انگار قرار است خبرهای خوش از سوی آمریکا، توسط خانم ها بیان شوند. هم چنان که چند سال پیش آلبرایت برای کاهش تشنجات بین دو دولت، در یک موضع گیری رسمی، از ایران به خاطر کودتای 28 مرداد عذر خواهی کرد، این بار نوبت به دیگر خانم وزیر خارجه رسیده است که با لحنی آشتی جویانه، تلاش کند تا موجبات نزدیکی دو کشور را فراهم کند.
کاندولیزا رایس در آخرین مصاحبه مطبوعاتی خود در سال 2007 به صراحت اعلام کرد، در صورت حتی توقف دو ماهه غنی سازی اورانیم، حاضر است با همتای ایرانی خود در هر زمان، هر مکان و بر سر هر موضوعی به گفتگو بنشیند. به این گفته می توان موضع گیری ساترفیلد و رایان کراکر را بر سر نقش ایران در ایجاد آرامش در عراق افزود. در پی همه اینها مقاله روزنامه وال استریت، در مورد احتمال آغاز گفتگو بین دو دولت، حتی بدون هیچ پیش شرط، تائید مجددی بر اظهار نظرهای بالا است.
شواهد فوق حداقل می تواند علائم آغاز تغییرات در رویکرد آمریکا نسبت به ایران باشد یا در حقیقت نشانه دیگری از تفوق بیشتر هواداران دیپلماسی در عرصه تصمیم گیری های دولت آمریکا محسوب شود. اما این ریش گرو گذاشتن ها وقتی موثر است که جوابی درخور را از سوی طرف مقابل بشنود، در غیر این صورت بار دیگر شاهد از دست رفتن فرصتی خواهیم بود.
در طی همین مدت وزارت خارجه روسیه بعد از تحویل اولین محموله سوخت هسته ای به ایران بر لزوم گردن گذاشتن ایران به درخواست شورای امنیت تاکید ورزید. بوش بلافاصله بعد از انتشار خبر تحویل سوخت به ایران، به استقبال آن رفت و نتیجه گرفت که ایران نیازی به غنی سازی ندارد. سپس، وزیر خارجه روسیه، نقطه اتکا ایران در شورای امنیت، به همراه وزیر خارجه انگلستان، در موضعی مشابه با جرج بوش لزوم تبعیت ایران از قطع نامه شورای امنیت را یادآور شدند. این نکات روی دیگر سکه است. به این معنی که عدم توجه کافی به این شرایط جدید و پیدایش غروری کاذب، می تواند ایران را در موقعییتی خطیرتر قرار دهد.
سخنان آقازاده در مورد محل مصرف محصولات نطنز و آگهی مناقصه 19 نیروگاه هسته ای جدید نتوانست پاسخگوی گفته های بوش، رایس و هم چنین درخواست وزارت امور خارجه روسیه شود. به عبارت دیگر، حتی اگر کلام بروجردی در باره زمان راه اندازی تاسیسات اتمی وطنی مورد قبول ناظران بین المللی واقع شود، عدم پذیرش تعلیق کوتاه مدت دو ماهه از سوی متکی نمی تواند با استقبال چندانی از سوی آگاهان بی طرف قرار بگیرد.
این شاید همان چیزی باشد که گروهی که منافع خود را در درگیری های نظامی جستجو می کنند، در به در به دنبال آن هستند. گفته های هفته گذشته شولتی در مورد احتمال ادامه برنامه مخفیانه ایران علیرغم گزارش نای، مصاحبه مشاور جرج بوش و معاون مشاور امنیت ملی آمریکا در صدای آمریکا و مواضع برخی دیگر از تندروان داخل آمریکا، نشانگر هواداری گروهی از سیاست های تندتر، حتی تا مرحله درگیری نظامی، در مقابل ایران است. مراد آن است که این گروه منتظر شکست سیاست های طرفداران دیپلماسی هستند، تا کام شیرین نشده صلح دوستان جهان را تلخ تر کنند.
از آن جایی که آه نه چندان گرم ما تردامنان، نمی تواند در اراده آهنین سیاست سازان کشورمان اثر بگذارد، باید سخن خود را با جامعه مدنی مطرح کنیم. به نظر می آید بر ماست، به همان ترتیب که، به درستی، رفتارهای جنگ طلبان جهان را بر نمی تابیم، از هر آن چه که کوچکترین کمکی به رفع ابرهای تیره عداوت و دشمنی کند، دفاع کنیم. هر چند هم اکنون نیز تشکل هایی از جامعه مدنی که به شکلی مستقیم مواضع خود را در رابطه با مسئله فعالیت های اتمی کشور اعلام کرده اند، نظیر کمیته ملی صلح، مادران صلح و یا تهیه کنندگان نامه 333 نفره، مورد آتش تهیه جناح توپخانه و یارانش قرار گرفته اند و یا قرار خواهند گرفت، ولی چاره دیگری جز همین اعلام مواضع به صورت مدنی برای ما باقی نمانده است.
ممکن است سوال شود که اهمیت اعلام موضع در چیست؟ اگر تصور کنیم که این طرز برخورد کوچکترین اثری بر مسئولین کشور نخواهد داشت، ولی می توانیم فکر کنیم جامعه جهانی در می یابد جامعه مدنی حاضر نیست سایر حقوق خود را در راه دستیابی به حق مسلم تجهیز با فن آوری های هسته ای قربانی کند. می توان به امثال رایس فهماند که جامعه مدنی ما نیز، چون او، دشمنان ابدی ندارد.
در دورانی که هانس بلیکس هم نگران فعالیت های اتمی ایران است، از جان بولتون و دوستانش چه انتظاری باید داشت؟ این ما هستیم که می توانیم با واکنش های صحیح و به موقع خود، در راه خاموشی صدای طبل جنگ طلبان بکوشیم. با تقویت نواهایی که دوری از جنگ را در دستور کار قرار داده، امیدوار باشیم هم صدایی آواز خوش آشتی جویی طنین انداز جهان باشد.
صد بار زهر یاس مرا می کشت
گر پادزهر من نشدی امید