سردار قاسم سلیمانی؛ فرمانده نامرئی و در سایه

نویسنده

» نگاه لا لیبر به فرمانده سپاه قدس

در عراق گفته می شود قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، از زیرمجموعه های سپاه پاسداران، برای مشاوره دادن به نوری المالکی در مقابله با حملات جهادگرایان، یا در سوریه برای حمایت از حکومت بشاراسد، شخصیتی در سایه است که عملیات محرمانه انجام می دهد.

او با ظاهری معمولی و ریش سفید کوتاه به ندرت در رسانه ها دیده می شود.

ایران پس از تسلیم خجالت بار ارتش عراق در برابر شورشیان سنی داعش بارها براین نکته تأکید ورزیده که در عراق حضور نظامی ندارد. 

ضدحملات از اطراف تکریت که مأمن پیشین دیکتاتور مخلوع صدام حسین بود آغاز شد، درحالی که داعش روز یکشنبه ادعا کرد که در مناطق تحت اختیار خود، یعنی بین حلب در شمال سوریه و استان دیالا در شرق عراق، یک خلافت اسلامی تأسیس کرده.

امروز به ژنرال سلیمانی همان نقشی داده می شود که در سوریه و در کنار ارتش متعارف این کشور و پیکارجویان حزب الله باعث پیروزی های نظامی اخیر گشته است. سوریه برای ایران یک منطقه حساس در محور تهران–بغداد–دمشق–بیروت است که درواقع در برابر نفوذ قدرت های غربی حاضر در منطقه قرار می گیرد.

براساس معدود جزئیاتی که از زندگی نامه او در اختیار است، او در سال ۱۹۸۰ در زمان جنگ ایران و عراق، که طی هشت سال باعث کشته شدن یک تا یک و نیم میلیون نفر در دو جبهه شد، به ارتش پیوست. سپس به مرز افغانستان اعزام شد تا با قاچاق مواد مخدر مبارزه کند. 

در سال ۱۹۹۸، به فرماندهی سپاه قدس که یک واحد مسئول در سپاه پاسداران برای انجام عملیات محرمانه فرامرزی است، انتخاب شد. در سال ۲۰۰۸، سلیمانی ازسوی ایالات متحده به آموزش نظامی شبه نظامیان شیعه علیه نیروهای غربی در عراق متهم گردید. ازسوی دیگر، اسراییل نیز بر این نکته تأکید می کند که سپاه قدس مسئولیت سوءقصدهای ضداسراییلی در تابستان ۲۰۱۲ را برعهده داشته است.

او که به طور کامل خود را وقف حمایت از جمهوری اسلامی کرده، در سال ۲۰۰۵ ازسوی آیت الله خامنه ای به عنوان “شهید زنده” نامیده شد.

او در یکی از معدود حضورهای عمومی خود در ژانویه ۲۰۱۲ تأکید کرد که به شدت بر آرمان ها و ارزش های نظام جمهوری اسلامی پایبند است.

 

همه جا و هیچ کجا

او در یک سخنرانی که ازسوی رسانه های ایرانی منتشر شده گفت: “ایران در جنوب لبنان و عراق حضور دارد. درحقیقت، این مناطق به نوعی تحت نفوذ ایدئولوژی و اقدامات جمهوری اسلامی قرار دارند.” پس از آن، ایران پذیرفت که به عنوان مشاور نظامی به حکومت بشاراسد در برابر شورشیان مسلح کمک می کند.

او در فوریه گذشته براین مسأله تأکید ورزید که “امروز هیچ نیرو و هیچ کشوری بجز ایران قادر نیست جهان اسلام را اداره کند […] به این دلیل که ایران جنبش ها و پیکارجویان انقلابی و اسلام گرا را تحت حمایت خود دارد و از مسلمانان نیز در برابر مهاجمان دفاع می کند.”

یک منبع دیپلماتیک به فرانس پرس اظهار داشت: “او سوریه را مثل کف دستش می شناسد و شناخت خیلی خوبی نیز از عراق دارد.” به علاوه، “او به دلیل حرفه و شخصیت کاریزماتیک اش بی نهایت ازسوی افرادش مورد احترام است”.

ایران و عراق که با مذهب تشیع به یکدیگر متصل اند، روابط سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود را از زمان سرنگونی صدام حسین در سال ۲۰۰۳ گسترش داده اند. و سلیمانی یکی از عاملان کلیدی این تحولات بود.

در سال ۲۰۱۰، درحالی که عراق به دنبال انتخابات مجلس وارد هرج و مرج سیاسی شده بود، این ژنرال ایرانی یک نشست در قم، در ۱۴۰ کیلومتری جنوب تهران، برگزار کرد.

در همان جا، مقتدا صدر، رهبر پرنفوذ تشیع عراق، پذیرفت که از آقای مالکی که سمت نخست وزیر را برعهده دارد حمایت کند.

به گفته رسانه ها، مسئولان آمریکایی صورتجلسه این نشست را به دست آوردند: تحولات سیاسی عراق به طور کامل از ایالات متحده سلب و به ایران واگذار شده بود. یک سال پس از آن، نیروهای آمریکایی این کشور را ترک کردند.

صالح المطلق، معاون نخست وزیر، در سال ۲۰۱۱ درخصوص سلیمانی گفت: “همه شخصیت های مهم در عراق به ملاقات او می روند.”

در همان سال، یکی از مسئولان عالی رتبه آمریکایی در مصاحبه با روزنامه “گاردین” وی را با شخصیت تخیلی “کایزر شوزه” در فیلم “مظنونین همیشگی” مقایسه کرده بود؛ شخصیتی موهوم که همواره موجودیت اش زیر سؤال بود.

او در ادامه می گوید: “هیچ کس نمی دانست شوزه چه کسی است و سلیمانی نیز دقیقاً همین طور است. او همه جا هست، ولی در عین حال هیچ جا نیست.”

منبع: لا لیبر، ۲ ژوئیه