خطاب به جناب علوی تبار

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

من همواره آقای علوی تبار را به عنوان چهره‌ای ملایم، عقلانی، آرام و با دیدگاهای تحلیلی منظم و منسجم ‏شناخته‌ام و فکر می‌کنم که تصور عموم دوستان هم در باره ایشان همین باشد.‏

از این رو، وقتی که یکی از دوستان از کنایه و تعرض وی به سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم) به ‏نقل از روزنامه کیهان خبر داد، باور نکردم . در پاسخ گفتم که کیهان روزنامه‌ای دروغ پرداز و پشت هم انداز ‏است و نمی‌توان به آنچه می‌نویسد، استناد کرد.‏

به ناچار به اصل مصاحبه ایشان با روزآنلاین مراجعه کردم و متاسفانه مشاهده کردم که گزارش کیهان برای ‏یک بار هم که شده، دقیق از کار در آمده، البته با این تفاوت جزئی که کیهان نام سازمان دانش آموختگان را ‏ذکر کرده، ولی آقای علی تبار آدرس آن را داده است.‏

نمی‌دانم چه چیزی باعث شده است که آقای علوی تبار سازمان دانش آموختگان را “جریانی کم تعداد که میان ‏سیاسیون با تجربه فاقد اعتبار بوده و متهم به نوسان شدید مواضع” است، بنامد و هدف از طرح کاندیداتوری ‏عبدالله نوری را از سوی سازمان “بهانه‌ای برای حمله به بقیه و تخلیه عصبانیت‌ها و احساس‌های خام” تصور ‏کند.‏

قاعدتا آقای علوی تبار با مرور دوباره سخنان خود تصدیق می‌فرمایند که اظهار نظر ایشان در مورد سازمان ‏دانش آموختگان از جنس آنچه “نقد” نامیده می‌شود، نیست و اگر به فرض توهین هم تلقی نشود، مصداق عینی ‏تخفیف و تحقیر است.‏

حال باید از جناب آقای علوی تبار پرسید که سازمان دانش آموختگان چه گناهی مرتکب شده که سزاوار ‏تخفیف و تحقیر از سوی ایشان شده است؟ آیا صرف اینکه این سازمان، کاندیدایی متفاوت از کاندیدای مورد ‏نظر ایشان “مطرح” کرده که به قول آقای عبدالله نوری هنوز نه به دار است و نه به بار، این نوع اظهار نظر ‏تحقیرآمیز را توجیه می‌کند؟

آقای علوی تبار سازمان دانش آموختگان را “کم شمار” نامیده و از قضا درست هم گفته است! ما هیچگاه ‏ادعایی بزرگتر از واقعیت‌مان نداشته‌ایم، اما ایشان ممکن است لطف کنند و احزاب و سازمان‌هایی را که ‏‏”پرشمار تر” از سازمان دانش آموختگان اند، یک به یک اسم ببرند تا ما از کم شماری خود شرمسار و خجل ‏شویم؟

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، کارگزاران سازندگی، مجمع روحانیون مبارز، حزب همبستگی، نهضت ‏آزادی ایران، ائتلاف نیروهای ملی – مذهبی، جبهه ملی ایران و بیش از دهها حزب و گروهی که عضو جبهه ‏دوم خرداد محسوب می‌شوند، کدامیک پر شمارتر از سازمان دانش آموختگان هستند که آقای علوی تبار ‏بخواهد در این میان کم شماری ما را به رخ بکشد؟

حال اصلا، به قول شیخ ابوسعید ابوالخیر، ما هیچیم و همه چیز شمایید. با این حساب، چه نیازی است که وقت ‏شریف خود را صرف تحقیر و تخفیف کسانی کنید که در معادله مورد نظر شما محلی از اعراب ندارند؟

جناب علوی تبار، سازمان دانش آموختگان را فاقد اعتبار بین سیاسیون با تجربه دانسته است. نمی خواهم ‏بگویم که سازمان ما دارای اعتبار خاصی بین سیاسیون، بخصوص از نوع با تجربه آن است، اما خوب بود ‏که آقای علوی تبار روشن می‌کردند که منظور آنها از سیاسیون با تجربه دقیقا چه کسانی هستند و وی بی ‏اعتباری سازمان دانش‌آموختگان در نزد ایشان را چگونه احراز کرده است؟

آقای علوی تبار که ذهن دقیقی دارند، مسلما می‌دانند که از این نوع گزاره‌های ابطال ناپذیر، هر فردی علیه هر ‏گروهی می‌تواند به کار گیرد، چنانچه وصف سران موتلفه اسلامی در باره جبهه مشارکت نیز تفاوتی از ‏وصف آقای علوی تبار در مورد سازمان دانش آموختگان ندارد. پس با توجه به بی ارزشی این نوع گزاره‌ها، ‏ایشان چرا از همان ابزاری علیه سازمان ما استفاده کرده که جناح محافظه کار علیه همفکران ایشان استفاده ‏می‌کند؟

جناب علوی تبار از “متهم” بودن سازمان دانش آموختگان به “نوسان شدید مواضع” سخن گفته است. خدا را ‏شکر که ایشان این بار به جای صدور حکم، از “متهم” بودن سازمان خبر داده است.‏

اما خوب بود ایشان توضیح می‌دادند که چه افراد یا گروههایی، سازمان دانش آموختگان را به نوسان شدید در ‏مواضع متهم می‌کنند؟

من البته ادعای انسجام کامل و ممتد در مواضع سازمان دانش آموختگان را ندارم، اما مدعی‌ام که این سازمان ‏به رغم داشتن کادرهای جوان، مواضعی به مراتب منسجم تر و باثبات‌تر از گروههایی که آقای علوی تبار ‏مدافع آنهاست، داشته است. اگر این ادعا را نمی‌پذیرند، می‌توان در یک مناظره رویارو آن را به آزمون ‏گذاشت.‏

ناراحت کننده ترین بخش سخنان آقای علوی تبار اما آنجاست که طرح کاندیداتوری آقای نوری را بهانه ای ‏برای حمله به “بقیه” و تخلیه عصبانیت‌ها و احساس‌های خام، دانسته است.‏

اولا، من نمی‌دانم چرا آقای علوی تبار پیش نیاز حمله به “بقیه” و یا تخلیه عصبانیت‌ها و احساس‌های خام را، ‏مطرح کردن یک کاندیدا از سوی سازمان دانش آموختگان دانسته است؟ به نظر ایشان آیا بدون مطرح کردن ‏نام آقای نوری نمی‌توان “بقیه” ‌را مورد حمله قرار داد و حتما باید این کار از طریق طرح یک نامزد انتخاباتی ‏صورت گیرد؟

اگر منظور ایشان از “بقیه”، جناب آقای خاتمی و احزاب مدافع ایشان است، ممکن است بفرمایند که ما در کجا ‏آنها را مورد حمله قرار داده و عصبانیت‌ها و احساس‌های خام خود را تخلیه کرده‌ایم؟

قاعدتا من احتمال اینکه برخی از اعضای سازمان به نحوی سخن گفته باشند که دوستان حامی آقای خاتمی آن ‏را به خود گرفته باشند، نفی نمی‌کنم اما خوب است جناب علوی تبار نگاهی به نوشته‌ها و وب سایت‌های ‏حامیان متحدان خودشان بیاندازند و متوجه شوند که آنها با چه عباراتی یک درخواست مودبانه از آقای خاتمی ‏برای عدم حضور در صحنه انتخابات را پاسخ گفتند.‏

با این حال، برای اطمینان خاطر آقای علوی تبار تاکید می‌کنم که در استراتژی دو سالانه سازمان دانش ‏آموختگان بر همراهی و تعامل سازنده با همه گروههای اصلاح طلب تاکید شده و هدف از مطرح کردن نام ‏آقای نوری هم منازعه با گروههای اصلاح طلب نیست.‏

حتی قبل از طرح نام آقای نوری، با برخی از دوستان موثر آقای علوی تبار در جبهه مشارکت صحبت شد و ‏با هم توافق کردیم که هر کدام پروژه خاص خود را در انتخابات بر مبنای حفظ احترام و حرمت طرف مقابل ‏دنبال کنیم. این برای سازمان ما یک اصل است.‏

با این همه، من از سخنان آقای علوی تبار چنین برداشت می‌کنم که ایشان صرف مطرح کردن نام آقای نوری ‏در انتخابات را نوعی توطئه علیه آقای خاتمی و احزاب مدافع وی تلقی می‌کنند و این تلقی ظاهرا ایشان را ‏مانند موردی که به آقای دکتر ملکی پاسخ داده بودند، عصبانی کرده است.‏

به عبارت دیگر، من سخنان آقای علوی تبار در باره سازمان دانش آموختگان را بی شباهت به سایر اظهار ‏نظرهای وی که ملایم، مطبوع و استدلالی است، می‌دانم و آن را به عصانیت لحظه‌ای غیر قابل درک ایشان ‏نسبت می‌دهم. ‏

سخن آخرم با جناب آقای علوی تبار اما نقل خاطره‌ای از مهندس لطف‌الله میثمی است.‏

در سال‌های جنگ که مهندس میثمی در مراسم شهادت خواهر زاده خود در اصفهان حضور یافته بود، آیت‌الله ‏خزعلی به منبر رفته بود.‏

آقای خزعلی با اشاره به خواهر زاده آقای میثمی گفته بود که: “آن شهید همیشه می‌گفت که من با آن چلاق ‏کور نسبتی ندارم!“‏

مهندس میثمی که روح بزرگی دارد، چندان از سخنان آقای خزعلی نرنجیده بود، اما خطاب به او در نشریه ‏‏”راه مجاهد” مطلبی نوشته بود که دو نکته‌اش به خاطرم مانده است.‏

مهندس میثمی خطاب به آقای خزعلی گفته بود: اولا، در همه جای دنیا به کورها روشندل می‌گویند تا اعتماد به ‏نفس آنها و امیدشان به زندگی را بالا ببرند نه اینکه تحقیرشان کنند. ثانیا، شما می‌دانید که من چگونه کور ‏شده‌ام؟

حال خطاب من به آقای علوی تبار این است که: اولا، تعدادی جوان در این فضای وانفسا به جای پیگیری ‏منافع شخصی خود در مرکزی گردهم آمده اند و با تحمل این همه فشار و دردسر، سودای کمکی به حل ‏مشکلات اجتماعی این کشور را دارند. آیا آقای علوی تبار با این نوع اظهار نظرها قصد تشویق آنها را دارند؟

ثانیا، برادر من! تو که از مشکلات طاقت فرسای کار سیاسی در این کشور باخبری، پس این چه زبانی است ‏که در مقابل ما به خدمت گرفته‌ای؟