نگاه ما

نویسنده

گفت و گوی هنرروز با رویا حکاکیان

در پیچ وخم سیاست، جنایت و عدالت….

یک - چه شد که بفکر نوشتن کتابی در باره حادثه میکونوس افتادید؟

نوشتن کتابی از این دست برای من غیرقابل تصور بود. خاصه به این دلیل که من هرگز به موضوعات جنایی و تیر و تفنگ و قتل، علاقه نداشتم. کشش برای نوشتن این کتاب در وهله اول در من به سبب آشنایی با پرویز دستمالچی، یکی از بازماندگان واقعه، آغاز شد. پس از یک سفر تحقیقی به برلین، آلمان، و چند مصاحبه با دست اندرکاران این واقعه به این نتیجه رسیدم که داستان میکونوس هم بسیار حایز اهمیت است و هم به لحاظ روایی بسیار جذاب. به نوعی مثل داستان فیل رومی است. هر کسی فقط بخشهایی محدودی از کل ماجرا را می داند و بس. اما آنچه بسیار شیرین و قابل تامل است کلیت این واقعه است، از همه ابعاد پیچیده و گوناگونش.

 

دو - تحقیق در باره موضوع چقد رطول کشید و با چه کسانی مصاحبه کردید؟ کدام چهره ها و رویدادها در جریان تحقیق برای شما جالبتر بودند؟ چه موانعی سر راه داشتید؟

تحقیق درباره این کتاب حدود چهار سال طول کشید. در حقیقت من اگر از روز اول از سختی کار آگاه می بودم هرگز دست به انجام آن نمی زدم. مشکل در وهله اول احاطه یافتن بر یک داستان بسیار پر پیچ و خم دارای ابعاد وسیع سیاسی و قضایی بود. من روی کارتهای شش در چهار روز شمار حوادث را یکی یکی نوشتم و به دیوارهای اتاقم چسباندم. پس از گذشت شش ماه، دیوارها همه پر شدند. سپس می بایست شخصیت های متعدد داستان را از هم تمیز دهم.

 

سه- نوشتن کتاب چقدر طول کشید؟ معمولا نوشتن کتابی با این حجم اطلاعات برای خودسیر وسرنوشتی پیدا می کند. دلمان می خواهد باشما همسفر بشویم و این راه را برویم.

از یک طرف چندین لبنانی، از طرف دیگر چندین ایرانی غیر کرد و کرد، از یک طرف چندین آلمانی. سپس می بایست این افراد را بر اساس اولویت نقششان در طی سالهای ۱۹۹۲ ـ ۱۹۹۷ارزیابی و طبقه بندی کنم. اغراق نیست اگر بگویم که کل این پروسه حدود یک سالی به طول انجامید تا من کل داستان و پیچیدگیهای آن و نقش افراد را درک کردم. البته لازمه این همه، دست یافتن به آن افراد و جلب اعتمادشان بود که کار آسانی نبود. من اولین کسی هستم که توانستم با تقریبا همه دست اندرکاران این موضوع، به غیر از قاتلین و همکاران رژیم ایران، مصاحبه کنم. از آلمانی گرفته تا ایرانی، از جمله کسانی که پیش از این هیچ کس پس از اتمام دادگاه قادر به مصاحبه با آنها، آن هم برای ساعتهای مدید نبودند. مثلا دادستان یا شاهد C معروف.

 

چهار- مجموعه تحقیقات شما و چهره های متعدد به شکل ویژه ای نوشته شده است. شما کتاب خودرا نوعی نگارش مستند می دانید؟ رمانش می نامید و یا…. ؟ اساسا این شکل چگونه برای کتاب پیداشد؟

در ادبیات انگلیسی به چنین متنی Creative non-fiction  می گویند. یعنی ادبیات خلاق غیرداستانی. من این اصطلاح را دوست ندارم چون نوشتن به خودی خود کار خلاقی است حالا داستانی یا غیرداستانی؛ و در محافل مختلف ادبی در آمریکا همیشه به استفاده از کلمه خلاق اعتراض می کنم.

من نهایتا به این نتیجه رسیدم که داستان را در یک چهارچوب تاریخی محدود بنویسم که با خود قتل در سال ۱۹۹۲ آغاز می‌شود و با حکم نهایی اداگاه در آوریل ۱۹۹۷ تمام می‌شود. حال آنکه پلن قتل در اصل از سال ۱۹۹۱ در جریان بود و داستان هم با حکم دادگاه کاملا تمام نمی‌شد.

اما ایجاد این محدودیت زمانی به مهار کردن ابعاد داستان کمک کرد. و سپس این تصمیم مهم که چه کسانی را باید از داستان کنار گذاشت چون شخصیت فرعی بودند و کدامها را باید به عنوان شخصیت اصلی نگه داشت و پروراند. من در نهایت تصمیم گرفتم که داستان باید بر حول محور حوادث پیش برود و متکی بر تحرک درونی همان وقایع تاریخی باشد. برای همین همه چیز با همان صحنه قتل شروع می شود و فصل به فصل با کشف و شهود دادستان ادامه می یابد تا به ساسپنس درون دادگاه برسیم و این سوال که آیا عدالت در حق قربانیان اجرا خواهد شد یا نه. مسلما خیلی آدمها و خیلی جزئیات در این کتاب نیستند. اما آنجه هست نتیجه صدها ساعت مصاحبه با افراد مختلف و مطالعه و دسترسی به اسناد است و در نتیجه مستند.

اما غرض از این کلمه خلاق این است که خواننده بداند که با یک متن خشک صرفا تحقیقی سر و کار ندارد و کاری در دست دارد، که هم مستند است و هم خواندنی، مثل یک رمان. پیدا کردن فرم این نثر یک تفحص یک ساله بود.

 

پنج - تمام فصول کتاب تا بخش نوزدهم که به ماجرای خود هادی خرسندی می رسد، با جملاتی از او آغاز می شود. انتخاب جملات هادی خرسندی برای دادن سرشتی طنز آمیز به وقایع انتخاب شده است؟

پیدا کردن جوکهای مناسب از هادی خرسندی هم به نوع خود کمر شکن بود. چون این جوکها هم باید کوتاه می بودند و هم غربی فهم. در نتیجه شعرها یا نثر بلندش یا جوکهایی که نیازمند آشنایی با سیاست ایران هستند بدرد کار نمی خورد، چون خواننده آمریکایی آن را نمی فهمید. این شد که پس از چند هفته صحبت با هادی (و خنده فراوان) و خواندن اصغر اقا و کمک دوستان این تعداد جوکها به دست آمد. برای من مهم بود که نشان بدهم مردم ما حتی در بدترین و تیره ترین شرایط هم همچنان حس حیات  را حفظ می کنند و شکست خورده نیستند. به نظرم این طنز شیرین ایرانی بهترین تبلور این ادعاست. البته استفاده از هادی از لحاظ روایی لازم بود چون فتوای قتل خود وی بخشی از تحقیق داستان را در بر می گیرد و در سال۱۹۹۶، مورد بحث دست اندرکاران قرار می گیرد.

 

شش - یکی ا زلایه های اصلی کتاب انتقاد بسیار تنداز سیاست اروپا و غلبه بینش تجاری بر روابط کشورهای اروپائی- بویژه آلمان- بر دیدگاه حقوق بشری است. گویا اگر حضور دو د ادستان و دو روزنامه نگار نبود، پرونده میکونوس به بایگانی سپرده می شد. هنوز چنین نگرشی دارید و آیا بعدا ز ماجرای میکونوس در سیاست اروپائی مورد انتقاد شما تغییری حاصل شده است؟

 

هفت - بعضی از کاراکترهای کتاب مانند مهدی همچنان هویت ناشناس خودرا حفظ می کنند. درست است؟

درست است من فکر می کنم بدون آن دادستان این موفقیت ناممکن بود. البته عوامل دیگری نیز چون آقای بنی صدر، ژورنالیستهای آلمانی، و اپوزیسیون ایرانی در برلین هم بسیار حیاتی بودند. و بالاتر از همه سیستم قضایی آلمان است که که برتری خود را در این پروسه بر سیستمهای دیگر قضایی ثابت کرد و نشان داد که بسیار مستقل است.

 

هشت - کتاب شما بر حضور یک جاسوس دررستوران تاکید دارد،  اما سرانجام معلوم نمی شود اوکیست؟ عزیز و یا…… ؟ چرا؟

اینکه نهایتا جاسوس که بود هنوز از معماهای میکونوس است. اما آنچه من آموختم این است که جاسوس ممکن است به طور آگاهانه جاسوس نبوده. به معنای دیگر، جاسوس از نقش نهایی بی خبر بوده و به ظن خود داشته تلاش می کرده بین اپوزیسیون و کردها و اپوزیسیون دیالوگ برقرار کند. و در ضمن ای بسا که دو نفر در این کار نقش ایفا کرده اند و نه یک نفر.

 

نه - بنظر می آید با شاهد یعنی مصباحی دیدار ومصاحبه داشته اید؟ تصویر امروز اورا شفاف می کنید؟

پس از سپری کردن دو روز کامل با مصباحی، من حس می کنم که او نیز به نوعی قربانی تاریخ تلخ سی و سه سال اخیر ایران است. درست است که مصباحی و امثال او روزی در یک ایران دموکراتیک باید در یک کمیسیون حقیقت یاب درباره نقش و عمل خود در رژیم فعلی اعتراف کنند و از ملت طلب مغفرت کنند. اما مصباحی با ظاهر شدن در دادگاه بخشی از دین خود به این آینده را پرداخته است.

 

ده- در کتاب هیچ سند و عکسی ارائه نمی شود و کتاب که از زوایه دید دانای کل نوشته شده، در مرز بین مستند- داستان باقی می ماند؟ نمی خواهید اسناد وعکس ها را منتشر کنید؟

من دوست داشتم، برخی مدارک و عکس ها در کتاب باشند، اما ناشر و ویر استار مخالف بودند. نمی دانم چرا. این کا ر را در وبسایتی که برای کتاب ساخته می شود، انجام خوا هم داد.

 

یازده- فکر نمی کنید ترجمه کتاب بفارسی ضروری است.

چرا. امید وارم این کتاب بفارسی هم منتشر شود. اما خودم قصداین کار را ندارم. چهار سال وقت برای یک پروژه از زیادهم زیادتر است.