حمله نیروهای امنیتی به خانواده زندانیان سیاسی

نویسنده

comisaria.jpg

مریم کاشانی

در همان حال که لوئیز آربور، کمیسر عالی حقوق بشر که برای شرکت در نشست وزیران خارجه دولتهای عضو سازمان جنبش عدم تعهد به ایران سفر کرده، راهی جلسه ای با شماری از فعالان زن ایرانی در دفتر سازمان ملل در تهران بود، نیروهای انتظامی و امنیتی جمهوری اسلامی، به خانواده زندانیان سیاسی حمله کردند. مادران دانشجویان زندانی پلی تکنیک، همسران و فرزندان زندانیان سندیکای رانندگان شرکت واحد و تنی دیگر.

این صحنه از دید خانم لوییز آربور پنهان نماند و به گفته شیرین عبادی، که در همان لحظات در ساختمان سازمان ملل در تهران حضور داشت، موجب ناراحتی وی شد. او سپس “اسامی خانواده های تجمع کنندگان را یادداشت کرد و گفت در مورد این برخورد با مقامات ایرانی گفتگو و پس از بازگشت به مقر کار خود در ژنو نیز موضوع را پیگیری خواهد کرد.”

در میان خانواده های زندانیان سیاسی، کسی از نزدیکان هاله اسفندیاری حضورنداشت، چرا که او در همان ساعت و پس از ترک تهران، داشت به خبرنگار واشنگتن پست از روزهای زندان می گفت و اینکه “دوران حبس در ترسناک ترین زندان های خاورمیانه” را چگونه پشت سرگذاشته است: “درحالیکه در سلول خود نشسته و از پشت میله زندان هلال باریک ماه را می نگریستم به خودم می گفتم: خدایا، این ماه است و یکماه بعد، دوباره و بعد، برای بار سوم، بازهم هلال ماه را دیدم. شرایط سخت بود و من تنها و نگران بودم.”

وضعیتی که کیان تاجبخش هم با آن روبه روست، هرچند قاضی حداد دیروز اعلام کرد او نیزپس از تکمیل پرونده آزاد خواهد شد. همان طور که ماجرای نازی عظیما، خبرنگار رادیو فردا، رو به اتمام است.گذرنامه او نیز به وی بازگردانده شد و حالا خانم عظیما پس از هشت ماه و با سپردن وثیقه ای چند صد میلیونی، در حال تدارک مقدمات خروج از ایران است.اما از وضعیت علی شاکری و مهرنوش سلوکی، خبر تازه ای منتشر نشده است.

اما سرنوشت این هم میهنان ایرانی ـ آمریکایی چندان با وضعیت زندانیان ایرانی، یکی نیست. اگر چه دیروز محمدعلی دادخواه، وکیل مدافع سه تن از دانشجویان بازداشت شده‌ دانشگاه امیرکبیر از ملاقات خانواده‌های موکلانش با فرزندانشان خبر داد، اما مادران آنها که برای دیدار با لوییز آربور، در برابر ساختمان سازمان ملل در تهران تجمع کرده بودند، از ضرب و شتم نیروهای امنیتی و انتظامی در امان نماندند.خانواده این سه دانشجو بعد از ملاقات کوتاه خود که بعد از سه هفته بی خبری انجام شد، حال آنان را نامناسب توصیف کردند: “از زمان قطع ملاقات ها از سه هفته پیش و انتقال دانشجویان از بندهای عمومی به سلول انفرادی، این دانشجویان ضعیف تر و لاغرتر شده بودند و در حین ملاقات به شدت عصبی به نظر می رسیدند.”

قاضی حداد هم اعلام کرده که “اولین جلسه دادگاه آن ها اواخر شهریورماه به صورت غیرعلنی برگزار خواهد شد و در این جلسه وکلای دانشجویان هم حق حضور ندارند”.

ملاقات این دانشجویان با حضور بازجو انجام شد و به نوشته خبرنامه امیر کبیرآنها از “توصیف شرایط شان پس از انتقال به سلول انفرادی و قطع تماس های تلفنی و ملاقات ها، منع می شدند. این دانشجویان در طول مدت ملاقات از سوی بازجو تهدید می شدند که اگر سخنانی خارج از چارچوب مدنظر وی به خانواده خود بگویند ملاقات قطع می شود”.

این در حالیست که سعید مرتضوی دو روز پیش با احضار مدیران مسئول چهار روزنامه سراسری چاپ تهران در دفتر خود، به آنها هشدار داده بود “از نوشتن حتی یک کلمه درباره این سه دانشجوی دانشگاه امیرکبیر خودداری کنند”. همچنین آنها را تهدید کرده بود که “در صورت سرپیچی، با توقیف روزنامه مواجه می شوند”.

وضع دیگر زندانیان از این نیز بهتر نیست. به ویژه زندانیان شهرستانی که دسترسی آنان به وسایل ارتباط جمعی کمتر است. در همین راستا دیروزدادگاه انقلاب شهر مهاباد یک زندانی بوکانی به نام سمکو قادرپور را به تحمل ۲ سال دیگر حبس تعزیری محکوم کرد.او بیش از دو سال است که در زندان بسر می برد. اتهام وی نیز تبلیغ علیه نظام است.کریم علیمحمدی، فعال حقوق بشری سنندج هم از سوی دادگاه انقلاب سنندج به تحمل ۱۵ سال حبس محکوم شد.او 13 سال است که در زندان به سر می برد.عدنان و هیوا نیز وضعیت شان مبهم است. آن دو که مدتی را در اعتصاب غذا به سر برده اند، به لحاظ جسمی در وضعیت بحرانی به سر می برند؛ همان طور که آسو صالح روزنامه نگار کرد، که وضعیت نامناسب وی کانون روزنامه نگاران این استان را به انتشار هشدارنامه ای واداشته است.

هشداری که با بیانیه کمیته تلاش برای رهایی سهیل آصفی گره می خورد. در بیانیه این کمیته “سکوت در برابر ادامه بازداشت سهیل و دیگر همکاران در بندش زمینه ساز هر چه گسترده تر شدن تحدید آزادی اندیشه و بیان و نشر عقاید” خوانده و آزادی بدون قید و شرط او طلب شده است.

در بیانیه این کمیته آمده است: “سهیل، جوان نو اندیش و آزادیخواهی است که تن به لجنزار اوباشیگری و فساد نسپرده و روزنامه نگاری را در پیش گرفته است. به باور ما این تنها گناه اوست. ما بازداشت او به بهانه های واهی را ضربه ای به سرو حقیقت جویی و آگاهی بخشی می دانیم و ساکت نخواهیم نشست”.