خیابان روبروی مجلس شورا در بهارستان در زمستان 85 شاهد بزرگترین اعتراضات معلمان بود. گستردگی این اعتراضات با استقبال دیگر معلمان در برخی مراکز استان روبرو گردید و یکی از بزرگترین تجمعات اعتراضی در راستای احقاق حقوق صنفی را رقم زد.
اما براستی چرا معلمان فضای مشترک عمومی یعنی خیابان را برگزیدند و به خیابان آمدن را راه حل یافتند؟
ریشه های بحران
شاید برخی وجود تورم و توزیع نابرابر حقوق میان معلمان یا افت فاحش مزایای نقدی و غیرنقدی میان این وزارتخانه و دیگر وزارتخانه ها را از دلایل اصلی بحران به همراه عدم پاسخگویی و یا پاسخهای بی ربط همراه با توهین مقامات مسئول بدانند. اما اینها تمامی بخشی از حقایق را بازگو می کنند.
ریشه های اصلی بحران پس از وقوع انقلاب و سیاست رسمی افزایش جمعیت در سالهای نخستین پس از پیروزی به همراه سیاستهای شبه سوسیالستی مدارس یکسان شده دولتی است. دولت همواره خود با استخدام و یا به خدمت در آوردن معلمان در دامی انداخت که امروز نتایج آن را شاهدیم. اگر دولت در سالهای آغازین انقلاب به ازدیاد نسل کمک نمی کرد مجبور نبود تا در سالهای میانی دهه 60 به استخدام بیش از حد معلمان بپردازد تا در دهه هفتاد اعتراضات آرام و در دهه 80 اعتراضات خیابانی را تحمل کند.
بخشی دیگر از ریشه های بحران کنونی عدم اعتقاد سران امور آموزشی به بخش خصوصی در غالب مدارس خصوصی است.
پس از خیزش مشروطیت که ارکان دیوانی کشور شکلی دیگر به خود گرفت و دولت مسئولیت رسمی آموزش و پرورش کشور را عهده دار شد، در متمم قانون اساسی مشروطیت مصوب شعبان 1325 ق به روشنی آمد:
“تأسیس مدارس به مخارج دولتی و ملتی و تحصیل اجباری باید مطابق قانون وزارت علوم و معارف مقرر شود و تمام مدارس و مکاتب باید تحت ریاست عالیه و مراقب وزارت علوم و معارف باشد.” (اصل نوزدهم)
این امر با بهانه مداخلات گسترده دولت در زمینه آموزش گردید این امر خود را در غالب مشکل تأسیس مدارس و بودجه، خود را در سالهای مختلف نشان داد و هرگاه وزرای معارف یا آموزش و پرورش با رئیس دولت رابطه حسنه ای داشتند اوضاع مدارس بهتر می شد و گرنه اوضاع کماکان با مداخلات دولت ادامه می یافت.
پس از خیزش 57 نیز در اصول قانون اساسی شاهد تکرار همین عبارت در قانون اساسی بودیم که این مسئله کماکان تا به امروز وجود دارد هر چند در برخی سالها با تأسیس و مجوز مدارس غیرانتفاعی بخشی از مشکلات موقتاً مرتفع گردید.
شیوه های اعتراضات معلمان
اگر به صورت گذرا به طبقه بندی شیوه های اعتراضات معلمان بپردازیم و سکوت معلمان یقه سفید را کنار بگذاریم شیوه های زیر نمود می یابند:
1- برخی واکنشهای اقتصادی را بهترین و امن ترین روش یافته اند، گروهی در ضمن ادامه دادن شغل خویش سازمان آموزش و پروش را دور زده اند و به طور فردی در زندگی روزمره خویش به سایر فرصت های درآمدزا در بازار نیروهی کار رسمی یا غیررسمی پرداخته اند، و گروهی نیز از شغل معلمی یکسره خارج شده اند. اصلی ترین گروه اعتراض کننده فعلی همان گروهی هستند که در آموزش و پرورش باقی مانده و توان روحی آنها به دلیل چند شغلی بودن و جدا جدا بودن این نوع اعتراض رو به کاهش رفته است. این نوع اعتراض بدلیل ماهیت بی سر و صدا ی آن و روزمره بودن کمتر بازتاب عینی یافته است و فقط نشان داده است که ایرادی در سیستم کنونی هست و بدلیل آنکه راه حلی مناسب پیش پای معلمان نمی گذارد عملاً شکست خورده است و مسئولین از این شیوه استقبال می کند زیرا این نوع اعتراض در گرو برخورد رو در روی معلمان یا مقامات بالاتر نیست لذا معلمان پس از فرتوتی شیوه اقتصادی شیوه های سیاسی را برای بیان اعتراضشان انتخاب کردند.
2- شیوه های سیاسی اعتراضات معلمان را به دسته های زیر می توان تقسیم کرد:
اولین شیوه اعتراض سیاسی معلمان مخالفت در حوزه های مورد اعتماد خصوصی است؛ یعنی همان درد دل های همیشگی در جمع خانواده، دوستان صمیمی و افراد مورد اعتماد. این ابتدائی ترین حالت سیاسی اعتراض است که پس از سکوت وفادارانه ناشی از امیدواری به بهتر شدن اوضاع رخ می دهد، عدم وفاداری به سیستم و ترس از انتقام گیری زمینه ظهور این نوع اعتراض سیاسی را ایجاد می کند. معلمان پس از حمایت بی منطق و احساسی خود از محمود احمدی نژاد در انتخابات گذشته دریافته اند که کیسه شان خالی مانده و کلاه گشادی بر سرشان رفته است. لذا اکثریت قابل توجهی از آنان به این شیوه روی آورده اند. گروهی دیگر نامه نگاری و بیان اعتراض جمعی را پیشه گرفته اند. همین گروه به بیان نارضایتی خود در میان دیگر اقشار مردم روی آورده اند حوزه عمومی رسانه ها صحنه اصلی جدال آنها با دولت است که البته به دلیل فشار حکومتی بر رسانه های داخلی فضای مجازی(اینترنت) عرصه اصلی این اعتراضات است که با پشتیبانی بی دریغ دیگر گروههای اجتماعی مواجه شده است.
اعتراضات خیابانی به عنوان قدرتمندترین اما کوتاه ترین و پرخطر ترین شیوه برگزیده شدو این شیوه رنگ دیگری به این واکنشها داد.
به خیابان آمدن، مکانیسم اطلاع رسانی سریعی را در درون جامعه ایجاد کرد، فشار عظیمی را به مسوولان تحمیل نمود از دیگر سو زنجیره ای بودن این اعتراضات بر قدرت آن افزود. واکنش های مسوولان نیز، بازتاب زیادی در جامعه یافت و تظاهرات معلمان در روبروی مجلس امکان مشارکت برای معترضان غیرمعلم را فراهم آورد و از همه مهمتر یک هویت جمعی مشترک را آفرید که لذتی بی مانند داشت. این دقیقاً همان لذت اعتراض است که در آغاز سخن از آن گفتیم.
نتیجه گیری
وقوع واکنشه ای انتقام گیرانه و لجاجت های کور مقامات، احتمالا از شدت اعتراضات معلمان نخواهد کاست. شاید معلمان در مقطعی به اعتراض در فضاهای سربسته همچون مدارس و ادارات روی آورند یا به اعتصابات محدود خویش شدت بیشتری دهند، اما اتفاق مهمی در عرصه آموزش و پروش رخ داده است. این اتفاق مهم آن است که معلمان که در دهه 60 وفاداران ابدی سیستم خوانده می شدند، در دهه 70 سکوت وفادارانه خود را شکستند، و طی سالهای 80 تا 84 به نامه نگاری تا تظاهرات خیابانی روی آوردند. تظاهراتی که در آن سالها حداکثر 5 هزار نفر در تهران حضور داشتند، اما در تظاهرات اسفند 85 جمعیت حداقل 3 برابر سالهای گذشته بود و توالی این تظاهرات نشان از عمق مشکل می داد. آنچه که هویدا بود سازماندهی بهتر و رفتار عاقلانه تر صنفی معلمان بود که دل هر درد مندی را به درد آورد. رفتاری که هرچند که با واکنش های معمول بگیر و ببند در برخورد با تظاهرات مواجه شد، اما نشان از قدرت بالای سازمانی معلمان به عنوان بزرگترین منتقد دولت داشت. لذا در صورت تکراردنباله دار این اعتراضات مدنی می توان راه حلی برای احقاق حقوق معلمان تصور نمود. در غیر این صورت ،همان خاکریزهای معنوی که درمیان بخشی از حاکمیت یا نهادهای بین المللی و از آن مهمتر در میان ملت ایران فتح شده، باز پس گرفته خواهد شد.
بپرور پرورده را دسترنج چو خواهی رسی چو قارون به گنج