مشروعیت نظام و دسترسی به اتم

نویسنده

» مقاله گاردین درباره تأثیر بحران بر پرونده هسته ای

میر جاودانفر  

مباحثات و تردیدهای موجود درباره انتخابات اخیر ایران، ضربه بزرگی به مشروعیت نظام آیت الله خامنه ای زده است. دیگر آن دوره که حتی مخالفان رژیم فعلی نیز می گفتند در ایران برخلاف رژیم های طرفدار آمریکا نظیر عربستان سعودی، مردم هنوز برای انتخاب رئیس جمهور حرفی برای گفتن ندارند، سپری شده است.  از دست رفتن چنین مشروعیتی، بر قضاوت مردم درباره قواعد دولتی حاکم بر مسائل مهم نظیر برنامه هسته ای، تأثیر خواهد گذاشت.

استعفای غلامرضا آقازاده رئیس سازمان انرژی هسته ای ایران، نشانه مهمی از تأثیر بحران سیاسی اخیر بر برنامه هسته ای کشور است. از دست رفتن مشروعیت، بر دلایلی چند استوار است.

شعار “انرژی هسته ای، حق مسلم ماست” در اولین دور ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران، پشتیبانی مردم و از جمله برخی اصلاح طلبان را به همراه داشت. زیرا انتخابات قبلی با تردیدهای کمتری همراه بود و از نظر عموم، مشروع تلقی می شد. درحالیکه جورج بوش زمام امور در آمریکا را بدست داشت و طرفداران وی در پی تغییر رژیم در ایران بودند، ایرانی ها غرب را در جناح روبرو و در جهت خلاف منافع خود می دیدند. هنوز به برنامه هسته ای به چشم یک طرح ملی ایرانی نگاه می شد؛ پروژه ای که متعلق به همه مردم ایران است. در واقع منافع مردم، از سوی دولت بیان می شد. البته در برخی موارد، نمایندگی ازسوی مردم به شیوه های قابل بحثی انجام می گرفت.

پس از حوادث انتخابات اخیر و آسیبی که به مشروعیت دولت وارد شده، این احتمال وجود دارد که از دید تعداد فزاینده ایرانی ها، برنامه هسته ای بیشتر ابزاری در خدمت منافع احمدی نژاد و خامنه ای است تا اینکه در خدمت منافع مردم باشد.

به نظر می رسد چنین احساساتی، در سایه تمایل باراک اوباما به تماس با ایران و جهان اسلام تقویت شده باشد. پس از سرکوب وحشیانه اخیر در ایران و درحالیکه آمریکا به دقت مراقب بود مداخله ای در اوضاع نکند، اکنون متقاعد کردن مردم ایران توسط خامنه ای و احمدی نژاد برای مسؤول دانستن غرب در تشنج موجود در روابط، امر بسیار مشکلی است. اگر هم تهدیدی وجود داشته باشد، این تهدید از دید بسیاری از ایرانی ها بیشتر از داخل است، تا از خارج.

احتمالاً از دست رفتن مشروعیت با پیامدهائی همراه خواهد بود. اگر گفتگوها با ایران به شکست بیانجامد و تحریم هائی برقرار شود، گرد هم نگهداشتن مردم ایران به دور پرچم نظام برای رهبری ایران، کار مشکلتری خواهد بود. پس از سرکوب های اخیر، اکنون ایرانی های بیشتر متوجه می شوند دولت مایل به سازش بر سر برنامه هسته ای نیست. این رویکردی است که مورد توجه خامنه ای و احمدی نژاد برای انزوای بیشتر ایران است تا کار اداره کشور با مشت آهنین را برایشان آسانتر کند.

این درست است که اکثر مردم ایران وطن دوست هستند و خواهان دستیابی به دانش فنی غیرنظامی و حتی نظامی هسته ای هستند. این شامل کسانی نیز می شود که مشغول کار در این برنامه هستند. بعید به نظر می رسد تمامی افراد شاغل دراین برنامه از طرفداران احمدی نژاد باشند. ممکن است برخی کارکنان صنایع هسته ای ایران پس از وقایع انتخاباتی اخیر از خود بپرسند “آیا می خواهیم تحت حکومت یک دولت متخاصم به قدرت هسته ای تبدیل شویم، یا اینکه باید منتظر یک دولت دموکراتیک بمانیم؟” به نظر می رسد شمار افرادی که به حالت دوم فکر می کنند در حال افزایش است. معنای دیگرش این است که سطح همکاری آنها در حال کاهش است. ممکن است روی دیگر قضیه این باشد که عده بیشتری از دانشجویان روشنفکر ایرانی از پیوستن به طرفداران برنامه هسته ای خودداری می کنند و در عوض، به منظور بهبود فرصت های اقتصادی به سوی غرب متمایل می شوند. بدترین حالت هم این خواهد بود که برخی از دانشمندان و کارشناسان هسته ای ایران به کار کردن برای نهادهای امنیتی خارجی به عنوان ابزار مخالفت با رهبری ایران وسوسه شوند.

برنده واقعی در چنین شرایطی، سرویس های امنیتی کشورهای «خنثی تر» نظیر هلند یا سوئیس هستند. زیرا در مقایسه با آمریکا، انگلستان یا روسیه در تاریخ ایران، سابقه کمتری دارند. بنابراین، برای کسی که قصد ارسال اطلاعات دارد، عوامل این کشورها گزینه های آسانتری هستند.

بهترین کاری که آمریکا و غرب در شرایط فعلی می توانند انجام دهند، نشان دادن تمایل خود به گفتگو با ایران است. البته پذیرفته شدن درخواست برای گفتگو درباره برنامه هسته ای، خود معضل دیگری است. احمدی نژاد در دو موقعیت مختلف اعلام کرده برنامه هسته ای، جایی برای بحث ندارد.

احتمالاً از دید احمدی نژاد و شاید خامنه ای پس از وقایع اخیر، تحریم های سنگین تر علیه کشورشان دلپذیرتر است. حتی جنگ هم مورد پسند آنهاست. به آنها امکان استفاده از نیروهای نظامی برای سرکوب تهدیدات داخلی و خارجی را می دهد.

با همه این اوصاف، “قدرت نرم غرب” تهدید بزرگتری محسوب می شود. سرکوب انقلاب مخملی سخت تر است. کشتار شهروندان غیرنظامی که آرمان های غربی نظیر دموکراسی را طلب می کنند، ممکن است در داخل و خارج پیامدهائی به همراه داشته باشد.  

رهبری فعلی ایران، زمزمۀ پرواز هواپیماهای اسرائیلی بر فراز نطنز را به منزلۀ تهدید فوری علیه برنامه هسته ای خود تعبیر می کند. از سوی دیگر، صدای هواپیمای رئیس جمهور آمریکا که برای دیدار از تهران عازم فرودگاه امام خمینی باشد، نیز تهدیدی علیه موجودیت نظام تلقی می شود. برای احمدی نژاد و خامنه ای، دفع کردن خطر دوم حیاتی تر از خطر اول است.

 

منبع: گاردین- 19 ژوئیه

http://www.guardian.co.uk/commentisfree/2009/jul/19/iran-nuclear-programme