وقتی می گوئیم استانداردهای جهانی حقوق بشر حد و مرز خواسته های انسان امروز است، مفهوم در خود نهفته اش این است که حقوق بشرحد و مرز جغرافیائی ندارد. موضوعی سرزمینی نیست، جهانی است. زیر سلطه ی حکومتهای ایدئولوژیک، فعالان حقوق بشر از بیم آنکه با باز گوئی کاستی های حقوق بشردر محافل بین المللی و در برابر مقامات سیاسی دولتهای نیرومند خارجی، ممکن است متهم به همکاری با دشمن بشوند، فرصتهائی را از دست می دهند. این بیم و هراس برای کسانی که بیخ گوش شکنجه گران در ایران زندگی می کنند حق است و لازمه ماندگاری است، اما بیشمار فعالان حقوق بشرایرانی که خارج از ایران برای تثبیت موازین جهانی حقوق بشر می کوشند، خوب است از هر فرصتی برای گفت و گوی مستقیم با مدیران سیاسی جهان بهره ببرند.به این امید که شاید در مذاکرات احتمالی که پنهان و آشکار، دولتهای دوست و دشمن با هم دارند، نیازهای فوری حقوق بشری ایرانیان دستکم به یکی از حساسیت ها تبدیل بشود.
اقدام به چنین دیدارهائی یکی دیگر از تابوهای زیانبار و فرسوده ایست که خوشبختانه ایرانیان شکستن آن را آغاز کرده اند. این تابو شکنی از آن رو بسیار اهمیت دارد که دولتهای غیر پاسخگو و نابردبار در برابر شهروندان، پیاپی در تبلیغات سیاسی ادعا می کنند فلان دولت و فلان مجمع جهانی دشمن است و با آن دمی کنار نمی آیند، اما همواره کاشف به عمل می آید که با انواع و اقسام واسطه ها و ترفندها و به هزار بهانه با دشمن نشست و برخاست دارند. فقط دوست دارند خود دستی و نقشی در امور داشته باشند و دست شهروندان، بخصوص فعالان حقوق بشر را از داشتن رابطه با دولتهای موئژ دور نگاهدارند. با آنچه در حق مردم در چند ماه اخیر روا داشته اند، این تابو کاملا شکسته شده و انها که نمی توانند در فضای واقعی با مدیران تاثیر گذار سیاسی درسطح جهان رابطه برقرار کنند، فضای مجازی را که دارد گسترده می شود، از کف نمی دهند.
روز 18 فوریه سال 2010 میلادی کاخ سفید واشنگتن در های خود را به روی 24 نماینده ی فعالیتهای حقوق بشری از 24 کشور جهان گشود. از مصر و پاکستان، زیمبابوه، اوگاندا، کویت، روسیه، بلاروس، تایوان، چین، اندونزی، چچن، مالزی، انگلستان، امریکا وکنیا و…، فعالان برجسته ای آمده بودند که اغلب این دعوت را محترم شمردند و در جلسه ای که مدیران رسمی دولت امریکا در امر حقوق بشر حضور داشتند حاضر شدند تا صدای خود را مستقیم و بی واسطه به گوش کسانی که می توانند با استفاده از روابط دیپلماتیک و تجاری و فرهنگی وارد گفت و گو با دولت متبوع آنها بشوند و دوستانه باب گفت و گو های حقوق بشری را به قصد اصلاح بگشایند، باز کنند. البته طبیعی است فعالانی از اعتماد به نفس بالا بهره مند بودند که روابط دولت متبوع آنها با امریکا عادی بود. غیر ازفعالانی از چین و چچن و یکی دوکشور دیگر که از کشور خود به جرم فعالیتهای حقوق بشری رانده شده بودند، دیگران بلیط بازگشت به کشور در جیب داشتند و با راحتی خیال از اوضاع نابسامان حقوق بشری در کشورشان می گفتند و از مدیران دولت امریکا می خواستند تا از نفوذشان برای بهبود وضعیت حقوق بشری به نفع مردم استفاده کنند. در این محفل بین المللی همه خواسته ها و راه حل ها بوی صلح و مذاکره می داد و شاید در طول این جلسه بارها در دل آرزو کردم که دو دولت ایران و امریکا با وجود رویاروئی با مشکلات،هرچه زودتربا یکدیگر رابطه عادی برقرار کنند تا دستکم فعالان حقوق بشر که براندازی راه و رسم شان نیست در جامعه جهانی نفس راحتی کشیده و از هر در گشوده ای بی ترس از اتهام همسوئی با دشمن به قصد بهبود موقعیت حقوق بشری وارد بشوند.
نمایندگان دعوت شده از سوی کاخ سفید روی صندلی های خود آرام نشسته و از موانع توسعه حقوق بشر سخن می گفتند که دری باز شد و پرزیدنت امریکا به چالاکی به جمع پیوست. رئیس جلسه برخاست و پرزیدنت جای او نشست. پرزیدنت فضا را با ادای “سلام دوستان” شکست و تعجب حاضران را از این حضور غیر منتظره تبدیل به شادمانی کرد. با همه دست داد. یک یک خود را و کشوری را که در آن بالیده بودند و برای آن دغدغه خاطر داشتند معرفی کردند. ساعتی در کمال شکیبائی نشست وگوش سپرد به بسیاری نگرانیها و طاقت آورد تا دلهای بر آماسیده از وظیفه ناشناسی دولتها حتی خشمگین از کم کاریهای دولت امریکا خالی بشود. نمایندگانی از نهادهای حقوق بشری امریکا هم حضور داشتند و با رئیس جمهور خواسته هائی را طرح می کردند.
جلسه هر چه پیش می رفت بر اندوه من افزوده می شد. 31 سال قطع رابطه ایران و امریکا چه سودی برای دولت و مردم ایران در بر داشته و چه بهره ای برای دولت امریکا از آن متصور بوده است ؟ از آن بیش چه نفعی برای امنیت فعالان حقوق بشرایرانی از آن به دست آمده است ؟ رنج می بردم که نماینده حقوق بشر کشور زیمبابوه، یعنی همان کشوری که می ترسیم وضعیت حقوق بشرایران به بدی آن بشود، در جلسه با اعتماد به نفس حاضر بود، از عاقبت کار نمی ترسید و نمی ترسید پس از این دیدار حقوق بشری، خود و افراد خانواده اش خوراک کر کس ها بشوند.شاید سوای من نماینده حقوق بشری چچن ها و دو سه تائی دیگر حسرت به دل نهفته خود را آه می کشیدند و به فعالان حقوق بشری که از کشورهای ناقض حقوق بشرآمده و در کشورهای خود دفتر و دستک و امنیت داشتند غبطه می خوردند. این درجه ازاندوه قابل توصیف نیست.اینکه چه کسانی با کولباری از تجربه به خانه های خود باز می گشتند وچه کسانی راهی به خانه نداشتند افسوسی بود که تا کسی آن را تجربه نکند،نمی داند تا چه اندازه سخت است.
بازگردیم به جلسه که در آن پرزیدنت اوباما دغدغه خاطر نماینده حقوق بشری پاکستان را که یک زن ورزیده وشجاع بود می شنید. نمی گذاشت مهمانان بر پایه ملاحظات، از برای خوش آمد رئیس جمهور امریکا حرف دل خود را بخورند ولال بازی در بیاورند یا تملق بگویند. حاضران مثل آینه شفاف بودند. همه حرفها را می زدند و از سیاست امریکا در جهان در ارتباط با حقوق بشر خرده می گرفتند و پاسخ می خواستند. این همه در فضای دوستانه به زبان می آمد. شخصیت و منش پرزیدنت اوباما به این فضا احساس امنیت بخشیده بود. این وجه از ظرفیت اخلاقی و روانی پرزیدنت امریکا از سوی حاضران پس از جلسه ستوده شد.
سر انجام پرزیدنت امریکا لب به سخن گشود و برهنه و روشن گفت بخشی از ناکارآئی دولت امریکا برای یاری رساندن به دیگر کشورها برای بهبود حقوق بشر این است که باید امریکا مشکلات حقوق بشری خود را اصلاح کند تا بتواند مدل و الگو بشود. وی ازکوشش های دولت خود گفت. از عزم بر تعطیل گوانتانامو گفت. از مشکلات کار گفت و از بسیاری کارها که در حال انجام است. عمده سخن این بود که فعالیتهای حقوق بشری امریکا در گزارشها و بیانیه ها ی رسمی محدود نمی شود،بلکه گزارشهای رسیده از سوی فعالان حقوق بشر در دستور کار قرار می گیرد و دولت امریکا با دولتهائی که موضوع نقض حقوق بشر به قلمرو حاکمیت انها مرتبط است به صورت خصوصی وارد مذاکره و چانه زنی می شود.یاد آوری تعهدات بین المللی و عضویت در سازمان ملل متحد مهمترین محور مذاکرات است. طبیعی است که از این شیوه ها فعالان بی خبر بوده و گاهی احساس می کنند گزارشهای حقوق بشری به جائی نمی رسد. حال آنکه چنین نیست و تکاپوی شما همواره سودمند است.
حضور رئیس جمهور امریکا در این محفل بین المللی حقوق بشری به تنهائی نمادی بود از اهمیت حقوق بشر که دولتهای بزرگ نمی توانند چشم بر آن فرو ببندند و قربانیان حقوق بشرنیز به هر اقلیمی که تعلق داشته باشند و همه مدافعان حقوق بشر، تا وقتی که خود پاک قربانی نشده اند، چاره ای ندارند جز انکه بپذیرند حقوق بشر سرزمینی نیست و از جمله کارهائی است که به سلامت محیط زیست و ساکنان کره زمین مربوط می شود و در صورت غفلت از آن محیط زیست به جائی می رسد که انسان در آن احساس امنیت نمی کند. فعالان در هر شرایط راهی باید پیدا کنند که صدای آنها را به روسای دولتهای بزرگ برساند. بدون حمایت های جهانی محال است در رفتار دولتهای ناقض حقوق بشر که آن را انکار می کنند تجدید نظر بشود. به همین دلیل برای حاضران در جلسه،حضور آقای اوباما بیش از آن دلگرم کننده بود که بشود آن را توصیف کرد. صرفنظر از همه حرفها و نقل ها، کلام وی که سیاست امریکا را نقد می کرد بر دل می نشست؛ کلامی که دولتهای ناقض حقوق بشر از ادای آن پرهیز دارند و نمی دانند اگر سیاست انکار را کنار بگذارند و چندی صادقانه از اشتباهات خود در برخورد با شهروندان سخن بگویند تا چه اندازه شفابخش خاطر ستمدیدگان می شوند و تا چه اندازه فضا آرام می گیرد و در فضای ارام به کارهای اساسی که به سبب التهاب و نارضایتی چرخ آن می خوابد می توانند برسند و تا چه اندازه بر ثبات و مشروعیت خود می افزایند.
چشمها برق می زد، و چشمهای فعالانی که در تبعید بودند کدر می شد. از ایران فقط من حضور داشتم که نمی توانستم به ایران بازگردم. دولت ایران مراوده ی عادی فعالان حقوق بشر با سران دولتها و شخصیت های مهم جهانی را که در عرف حقوق بشری پذیرفته شده تبدیل کرده است به تابو، به ممنوعه سیاسی که هر آن کس پا به عرصه اش بگذارد متهم است به اقدام بر ضد امنیت ملی، همسوئی با دشمن، همکاری برای حمله نظامی. این همه راساخته و پرداخته اند تا ملتی از ترس منزوی شده و در دست آنها تنها بماند. تا سازمانها و تشکلهای سیاسی و مدنی که بی گمان در این سالها از وجود انواع شکنجه گاه کهریزک اطلاع داشته اند، از ترس زندان و مجازاتهای سنگین دور خودشان بچرخند و سخنی نگویند، درعوض بی وقفه از گوانتانامو بگویند. ایا این سیاست ارعاب موفق بوده است ؟ بی گمان تا مدتها بله و از این ببعد خیر. خبرها حرف دیگری می زند و نشانه ها از نزدیک شدن به دورانی پرده بر می گیرد که بدون راه آمدن با مردم و ورود به مذاکره با کسانی که مردم آنها را دوست دارند، وایجاد کمیته های حقیقت یاب با ترکیب مردمی، کارها از این که هست سخت تر می شود.
پرزیدنت اوباما از حاضران می خواست خاموش نشوند. دلاوری در گزارشگری را از دست ندهند. او از ضرورت مبادله تجربه ها سخن می گفت و توصیه می کرد خوب است فعالان حقوق بشر فرصتهائی ایجاد کنند و در آن فرصتها مثل امروز دور هم جمع بشوند و شیوه هائی را که در کشور خود متناسب با شرایط سیاسی و فرهنگی به کار بسته و از آن فایده ای نصیب مردم شده است شرح بدهند تا الگوئی بشود برای فعالانی که در شرایط مشابه در کشورهای دیگر فعالیت می کنند.
پرزیدنت اوباما جلسه را ترک گفت. حاضران با دست پر از این دیدار راهی هتل محل اقامت شدند. در اتوبوسی که به سمت هتل هدایت می شد یکی یکی وارد فضای مجازی شدند و با دفاتر سازمانهای حقوق بشری خود در کشورشان ارتباط بر قرار کردند. من و فعال حقوق بشر چینی و آنکه برای حقوق مسلمانان چچن کار می کرد و تنی چند که در تبعید به سر می بریم به هم نگاه کردیم و لبخند زدیم. تبتی ها که از دیدار دالائی لاما در ساعاتی از همان روزبا خبر شده بودند، پرچم به دست با لباسهای رنگارنگ بیرون کاخ سفید دیده می شدند. پرزیدنت اوباما به حاضران قول داد سیاست حقوق بشری خود را بر سه محور آزادی بیان، آزادی اجتماعات و آزادی وجدان استوار خواهد کرد.
روزهای پس از 18 فوریه هرچه در اینترنت چرخ زدم از بازداشت فعالان حقوق بشر و حقوق زن و اعدام محارب و محکومیت معترضان به نتایج انتخابات با خبر شدم. همزمان حضور بی وقفه گزارشگران ایرانی که بی فوت وقت همه نمونه های نقض حقوق بشر را به فضای مجازی می سپارند و همچنین صدای رسای اعتراض از سوی محافل دولتی و مدنی جهان نسبت به آنچه بر ایرانیان می گذرد امید بخش بود.
اینک ایرانیان پایان سال پر ماجرائی را که پشت سر گذاشته اند و آغاز سال دیگری را که پیش رو دارند جشن می گیرند. غنی و فقیر با سبدی در دست، سنت هزاران ساله نوروز را برگزار می کنند. ایرانیان در بحران هائی که در این سه دهه از آن عبور کرده اند هرگز خانه تکانی و امید به آینده را از دست نداده اند. امسال بیش از سالهای دیگر دست بر دعا بر می داریم تا خداوند سرزمین ما را از چشم بد دور بدارد و دست همه کسانی را که با پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک، دشمنی دارند از این ملک و ملت کوتاه کند. یقین پیدا کرده ایم که جز اینها در جهان دشمن دیگری نداریم. امسال سبزه هفت سین از هر سال دیگری سبزتر است.