بیهوده نیست بگویم اگر روزی صلح میان فلسطینی ها و اسرائیلی ها برقرار شود و این منطقه رنگ آرامش را به خود ببیند، سهم عمده ای از این پیروزی متعلق به فیلمسازها خواهد بود. هر چند فیلمسازهای عرب و فلسطینی به دلیل نبود منابع مالی قادر به ساخت فیلمی درباره این موضوع نشده اند، اما فیلمسازان دگراندیش اسرائیلی تاکنون قدم های بزرگی در این راه برداشته اند. کسانی چون اران ریکلیس که به صلح و همزیستی مسالمت آمیز ایمان دارند. برچیده شدن مرزها و دیوارها را طالبند و با صدا بلند فریاد می زنند: بدون یکدیگر سقوط می کنیم…
گفت و گو با اران ریکلیس کارگردان فیلم درخت لیمو
کاشتن امید در باغ لیمو
یکی دو هفته پیش که فیلم اسرائیلی درخت لیمو را معرفی و ستودم، نمی دانستم که دولت اسرائیل با هر دلیل موجه یا غیر موجهی بار دیگر دست کشتار مردم بی دفاع خواهد زد. هر چند عقیده دارم تحریک های حماس در وقوع این جنایت ها دخیل بوده، اما نابودی انسان های غیر نظامی بی گناه با این دلایل توجیه پذیر نیست. آنچه برای من سینمایی نویس ارزش و اهمیت دارد تلاش روزافزون هنرمندان و فیلمسازان اسرائیلی بسیاری چون آموس گیتای، ایتن فاکس و اران ریکلیس برای درک و همزیستی مسالمت آمیز با فلسطینی هاست. چیزی که در میان اعراب و فلسطینی ها دوستدار صلح با روی گشاده پذیرفته شده و واقعیت این است که حتی بسیاری از سران عرب بر خلاف گذشته دیگر اسرائیل را دشمن اصلی خود نمی دانند و حتی در صورت بازگشت اسرائیل به مرزهای قبل از جنگ شش روزه حاضر به ایجاد روابط دوستانه نیز با این دولت هستند.. این تحول به علاوه نگرانی دولت های عرب (به ویژه کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس) از گسترش نفوذ جمهوری اسلامی ایران، موجب همسویی هایی میان دولت های عرب و اسرائیل شده است و اگر شیطنت های حماس به تحریک جمهوری اسلامی نبود، شاید خیلی پیش از این ها این منطقه رنگ آرامش را به خود می دید. صلح و آرامشی که اگر روزی به وجود آید مدیون تلاش فیلمسازانی چون اران ریکلیس نیز خواهد بود. کسانی که با انگشت گذاشتن روی ظرایف رابطه دو طرف بر این اصل مسلم تاکید کرده اند که بدون یکدیگر سقوط می کنیم!
به همین دلیل بی مناسبت ندیدم گفت و گویی با این فیلمساز اندیشمند و صلح طلب را ترجمه کنم. مردی که به برداشتن دیوارها ایمان دارد و می داند بذر امیدی که کاشته شده، روزی تمام این دیوارها را ترکانده و فرو خواهد ریخت. اگر این دانه روزی به گل بنشیند، حتما اسرائیلی ها در رختخواب خود آسوده خواهند خفت و فلسطینی ها نیز… آرزو می کنم آن روز را ببینم.
اران ریکلیس متولد 1954 است. در اسرائیل، آمریکا و برزیل بزرگ شده و از نیمه دهه 1970 شروع به فعالیت در عالم سینما کرده است. دانش آموخته دانشگاه تل آویو و مدرسه سینمایی بیکنزفیلد انگلستان است. اولین فیلم بلندش در 1984 با نام در یک روز روشن می توانی دمشق را ببینی یک تریلر سیاسی خوش ساخت بر اساس داستانی واقعی بود. سپس به تلویزیون روی آورد و فیلم های مستند و داستانی مستندی کارگردانی کرد. هفت سال بعد، دومین فیلمش با نام Cup Final توانست تحسین منتقدان بسیاری را کسب کند و در جشنواره های برلین و ونیز بدرخشد. در 1993 سومین فیلمش زوهار پرفروش ترین فیلم اسرائیل شد. بعد از فیلم مرزها، ستایش نامه اش درباره موسیقی راک اند رول با نام Vulcano Junction در 1999 ساخت. اما شهرت بین المللی با عروس سوری(برنده 3 جایزه از جشنواره فلاندر، برنده جایزه تماشاگران جشنواره لوکارنو و 4 جایزه بزرگ از جشنواره مونترال) در سال 2004 از راه رسید. ریکلیس که فیلم های تلویزیونی، کلیپ و فیلم های تبلیغاتی و مستند نیز ساخته، در تل آویو زندگی می کند اما خود را فیلمسازی جهانی می داند و به اصول انسانی و همزیستی مسالمت آمیز به شدت معتقد و پایدار است. اران با دینا زوای ازدواج کرده و دو فرزند به نام های تامی و جاناتان دارد.
چرا به جای زیتون از لیمو استفاده کردید؟
وجوه سمبلیک درخت زیتون(نماد صلح) بیش از اندازه روشن بود. جنگ، صلح، شاخه زیتون… دوست داشتم رنگ بیشتری به فیلم اضافه کنم. یک فیلم تلخ و شیرین، لیمو تمام این ویژگی ها را در خود داشت. خوش بو است، ولی نمی توانید همین طوری از شاخه کنده و آن را بخورید. عاشق ترانه آمریکایی Limon Tree هستم و پیشنهاد کردم از نسخه شرقی آن در فیلم استفاده بشود.
درخت لیمو امتداد و گسترش اندیشه ای است که با عروس سوری آغاز کردید. آیا جوابی برای دیوانه وار بودن این مخاصمه پیدا کردید؟
بله، درخت لیمو فیلم خطرناک تری است. عروس سوری درباره زندگی یهودی ها در مرز سوریه بود، فیلمی با ریتمی آرام. ولی درخت لیمو در خط سبز کرانه غربی می گذرد، یعنی در قلب جایی که جنگ بین اسرائیل و فلسطین جریان دارد. خیلی دوست دارم شخصیت هایم فردیت خاص خودشان داشته باشند. جواب ها را در اختیار تماشاگر نمی گذارم، بلکه به وجودشان اشاره می کنم. در درخت لیمو هم کوشیدم به معضل فقدان رابطه موجود در خاورمیانه اشاره کنم. تصمیم با تماشاگران است. من فقط یک مشاهده گرم. یک کارگردان. من هیچی درباره هیچ چیز نمی دانم!(می خندد)
تنهایی سلما و رانا را به شکل موازی تصویر می کنید. معنای این همانندی غیر قابل انتظار چیست؟
رابطه آنها از نفرتی که آن منطقه را تسخیر کرده، فراتر می رود ولی هرگز به زبان آورده نمی شود. فقط رانا(همسر وزیر دفاع اسرائیل) حضور یک زن را در ورای این حصارها و درختان لیمو حس می کند. اسیر ترس از اقدام تروریست ها نمی شود. فیلمنامه ابتدا روی این دو زن و تنهایی شان متمرکز شده بود. درخت ها و سیاست بازها را بعداً به آن اضافه کردم. آن موقع بود که به فیلمی لایه لایه درباره همه چیز و هیچ چیز تبدیل شد.
اگر به زن ها فرصتی داده می شد، آیا همه چیز به خوبی پیش نمی رفت؟
درخت لیمو یک فیلم فمینیستی نیست. ولی می خواهم بگویم: اگر وزیر دفاع یک زن بود، همه چیز فرق می کرد. راهی که انتخاب کردم ساده تر بود. فیلم بیشتر از جهات مختلف زن هایی که زیر فشار قرار گرفته اند را در مرکز توجه خودش قرار می دهد. یکی از جهات بیشتر و واضح تر له شده، در میان یک جامعه سنتی و عرفی تک و تنها خود را در زیر حمله ارتش اسرائیل می یابد. همسر وزیر به شکلی متفاوت له شده، ولی او هم خود را به شکلی یکسان زیر فشار می بیند. زن ها در این فیلم آلترناتیو نیستند، آنها قربانی هستند.
این درک طرف متقابل که رانا به نمایش می گذارد، آیا بازتابی از واقعیت است؟
فیلم در نهایت از یک ماجرای واقعی الهام گرفته است. چند سال قبل در روزنامه ها با ماجرایی شبیه به این برخورد کردم. مرز، وزیر دفاع اسرائیل، همسایه فلسطینی. به جای درختان لیمو، باغ زیتون مورد بحث بود. درختان زیتون را خطر آفرین تشخیص داده و مداخله کرده بودند. خیلی احمقانه بود، ولی کاملاً حقیقت داشت. دانستن اینکه صدها داستان در عالم واقعیت شبیه به این وجود دارد، خیلی مهم است. حتی اگر به خاطر مسائل امنیتی هم نباشد، به عنوان نمونه ساختن یک اتوبان… خیلی ناراحت کننده است اما همیشه برای تصاحب زمین همسایه یا تکه پاره کردن آن یک دلیلی هست.
پشت قضاوت غلط قاضی های دادگاه عالی تجدید نظر چه معنایی پنهان شده؟
قصه قضاوت حضرت سلیمان را به یاد می آورید؟ یا بازی سه میمونی که ندیدم، نشنیدم و نمی دانم را؟ به نظر من دادگاه عالی از درک موقعیت و دادن رای درست عاجز است. این اولین حکم از این دست نیست. ولی با این حال، اینکه با وجود هر نوع اختلاف، فلسطینی ها شهروند محسوب می شوند و یک زن می تواند به دادگاه عالی تجدید نظر مراجعه کند، اشاره به وجود عدالت در دستگاه قضایی اسرائیل هست. خیلی چیزها حتی اگر پیچیدگی ها و مشکلاتی را در خود داشته باشند، باز هم وجود شان غنیمیتی محسوب می شود. قضات تحت تاثیر سیاست عمومی و تماس های تلفنی که گرفته می شود، قرار دارند… وحکمی که می دهند دستور ملکه داستان جادوگر شهر اُز را به یاد می آورد: یالا! گردن شان را بزنید!
در فیلم نوعی نگاه رئالیستی وجود دارد، البته همراه با طنز. آیا این روش امید بخشیدن شما برای درست شدن یک بن بست سیاسی، یا چیزی مانند باز شدن یک گره کور در عالم واقعیت از طریق تلطیف کردن آن است؟
دقیقاً. خیلی دلم می خواست نور امیدی بر این وضعیت بتابانم. چون انسان ها می تواند تغییر کنند. بعد سیاسی فیلم برای من بسیار اهمیت دارد. اگر طنز نبود فیلم شبیه گزارش های سیاسی مستند از آب در می آمد و باید از این موضوع اجتناب می کردم. این موضوع را از طریق وارد کردن شخصیت سربازی که در برج نگهبانی می خوابد، حل کردم. او مرتب با ارتش و قواعد آن شوخی می کند و فقط به فکر وارد شدن به دانشگاه است. شخصیتی کمی خنده دار، ساده و در عین حال حزن انگیز… او همه اینها را همزمان دارد.
موقع ساختن فیلمی با چنین دیدگاه سیاسی تصمیم گرفتم با افزودن یک شخصیت کمی از بار جدیت فیلم کم کنم. این سرباز جوان با حل کردن مسئله های منطق که استادها پیشنهاد کرده اند، برای امتحان ها خودش را آماده می کند. و باور کنید سوال ها با وجود بی معنی بودن برخی از آنها کاملاً حقیقی هستند. آنها بازتاب وقایع روزمره این منطقه هستند. جایی که منطق گاه کاملاً سورئالیستی می شود.
مثل فیلم عروس سوری نگاه تان به مجادله میان اعراب و اسرائیل انسان دوستانه، صمیمی و از نزدیک و گاه ساده لوحانه است. چرا می خواهید چهره ای انسانی به این بن بست سیاسی بدهید؟
دو علت دارد: اول اینکه نمی توانیم ادعا کنیم در سال 2008 قادر به ساختن فیلمی سیاسی هستیم. دیگر ساختن فیلم هایی مثل کارهای کوستا-گاوارس از این به بعد امکان ندارد. رسانه های خبری دیگر همه جا حاضر و ناظر هستند. بی اهمیت ترین موضوع ها تبدیل به مباحث سیاسی شده است. آمریکا عراق را اشغال می کند، قیمت نفت بالا می رود و شما زمستان در اتاق منزل تان سرما می خورید.
به همین خاطر عموماً ترجیح می دهم داستان آدم های تنها را روایت کنم. سعی می کنم برای درک شخصیت شان، کلیت مشکلات شان را درک کنم. از طرف دیگر این راهی است که تماشاگر راحت تر با شخصیت و موقعیت آنها همذات پنداری کند و به فراموش کردن سیاست برسد. اسرائیل را فراموش کند. فلسطین را فراموش کند. باور کنید اگر خارج از اسرائیل یا فلسطین و هر جای زمین متولد شده باشید، می توانید با شخصیت های من کنار بیایید و همذات پنداری کنید.
اگر یک باغ لیمو بتواند تهدیدی برای امنیت اسرائیل ایجاد کند، چه انتظاری می توانیم از حرف های نمایندگان عالی رتبه دو طرف داشته باشیم؟
تقریباً هیچ چیز، مگه نه؟(می خندد) دو سه هفته قبل برای معرفی فیلم عروس سوری در قاهره بودم. 30 سال از جنگ مصر و اسرائیل می گذرد. در آنجا اسرائیلی بودنم را مخفی نکردم. ولی همه چیز خوب پیش رفت، با وجود اینکه اتحادیه هنرمندان مصر از برقراری هر گونه ارتباط رسمی با اسرائیل پرهیز می کند. این نشان می دهد که همه چیز خیلی کند پیش می رود. به دست گرفتن ابتکار عمل نیروی فوق العاده زیادی لازم دارد. این واقعاً ناراحت کننده است. به همین خاطر دوست داشتم با ساختن درخت لیمو کمی امید و خوش بینی ایجاد کنم.
درخت لیمو فیلم بسیار صادقی است. به عنوان کارگردان چه نظری دارید… فیلم های من دموکراتیک هستند. بیش از این که یک شهروند و فیلمساز اسرائیلی باشم، شهروند دنیا هستم. نه به نفع اسرائیل، نه به نفع فلسطین بلکه در راه چیزی که از دیدگاه خودم درست است، تلاش می کنم. تنها این موضوع اهمیت دارد که در برابر خودتان و دیگران صادق باشید و پای انتخاب هایتان بایستید. درخت لیمو روی یک روان پریشی امنیتی انگشت می گذارد. اگر فیلم های من با موافقت هر دو طرف روبرو نمی شود و هر دو طرف را به یک پروسه درک و تحلیل هدایت می کند، چه بهتر! هدفم راضی کردن همه نیست. ترجمه شده از EVENE - Toute la culture