تقریبا نود و هشت درصد امت شهیدپرور و بخصوص انواع اندیشمند آن هیچ تردیدی ندارند که اسلام با دموکراسی تضاد دارد. این نود و هشت درصد روزی نود و هشت مقاله در همین راستا منتشر می کنند. اما ما چون همیشه فکر می کنیم حق با آن دو درصد است، دلایل قطعی، روشن، آشکار و بدیهی خود را در مورد سازگار بودن اسلام و دموکراسی عینا به عرض می رسانیم:
فرض اول: اصلا مهم نیست که اسلام با دموکراسی سازگار است یا نه، چون دموکراسی موضوعی است که بین مردم وجود دارد، اما اسلام بین مردم وجود ندارد.
توضیح ضروری: اصولا اسلام اگر هم با دموکراسی سازگار باشد، اتفاق مهمی نمی افتد، چون مسلمانان به همان دلیلی که بقیه کارهای سازگار با اسلام را انجام نمی دهند، این یکی را هم انجام نمی دهند، بنابراین چیزی که مهم است این است که آیا مسلمانان با دموکراسی سازگار هستند یا نه؟
عکس قضیه: تقریبا 99 درصد کسانی که طرفدار دموکراسی هستند و معتقدند که اسلام با دموکراسی سازگار نیست، خودشان مسلمان هستند و همین نشان می دهد که اسلام با دموکراسی سازگار است.
دومین عکس قضیه: اصولا اسلام باید با دموکراسی سازگار باشد، چون اگر نباشد خواهرمان و مادرمان با مشکلات فراوانی مواجه خواهند شد و چون ما باید به فکر خواهر و مادرمان باشیم، بنابراین به نفع مان است که اسلام با دموکراسی سازگار باشد.
روش اثبات منطقی: فرض کنیم مسلمانان مجبور باشند بین اسلام و دموکراسی یکی را انتخاب کنند، طبیعی است که آنها اگر مسلمان باشند، اسلام را انتخاب می کنند، در نتیجه باید بسرعت فرار کنیم، چون تا چند دقیقه بعد کره زمین منفجر می شود. اما طبیعی تر این است که مسلمانان دموکراسی را انتخاب کنند، چون اگر کره زمین منفجر شود، خودشان هم می میرند. و چون مسلمانان حتی اگر به فکر دموکراسی هم نباشند، به فکر جانشان هستند، به همین دلیل دموکراسی با اسلام سازگار است.
روش دوم اثبات منطقی: فرض می کنیم که مسلمانان بخواهند بین دموکراسی و اسلام یکی را انتخاب کنند. اگر ما طرفدار دموکراسی باشیم، باید امیدوار باشیم که آنها دموکراسی را انتخاب کنند و اگر مخالف دموکراسی باشیم، باید امیدوار باشیم که آنها اسلام را انتخاب کنند. به همین دلیل آدمی که طرفدار دموکراسی است باید دیوانه باشد که مسلمانان را در شرایطی قرار بدهد که به ضرر خودش تمام شود، مگر اینکه واقعا دیوانه باشد، که طبق بررسی های جدید تعداد دیوانه ها اخیرا افزایش یافته است.
روش بررسی غیرنظری: مسیحیت با دموکراسی سازگار است، برای مثال میلیونها نفر در سیصد سال گذشته به دلیل همین سازگاری کشته شده اند. یهودیت هم با دموکراسی بسیار سازگار است، تقریبا لازم است یک دور تاریخ زندگی یهودیان را ورق بزنیم تا بفهمیم که در طول تاریخ همیشه یهودیت با دموکراسی سازگار بوده است. می ماند بودائیان که در چین سالها با دموکراسی سازگار بودند و هستند. وقتی مسیحیت و یهودیت با دموکراسی سازگار است، چرا اسلام نمی تواند سازگار باشد؟
قضیه عکس روش بررسی غیرنظری: علت سازگاری مسیحیت و یهودیت و بودائیان با دموکراسی این است که اصولا مسیحیان و یهودیان و بودائیان دموکرات چندان هم مسیحی و یهودی و بودائی نبودند، سووال این است: حالا مگر ما مسلمانیم؟ و اگر این یک میلیارد آدمی که اسم شان مسلمان است، اگر واقعا مسلمان بودند، سنگ روی سنگ بند می شد؟
اثبات ضرورت نتیجه به جای حقیقت: اصولا دموکراسی ضروری است، وگرنه می ریزند همه مان را کتک می زنند، به همین دلیل اگر اسلام هم با دموکراسی سازگار نباشد، ما به جای اینکه زور بزنیم تا اثبات کنیم که این دو تا با هم سازگار نیستند، باید فشار بیاوریم که سازگار بشوند. برای سازگار شدن مسلمانان با هر چیزی( اعم از فاشیسم، کمونیسم، امپریالیسم، سلطنت، سوسیالیسم….) چند سالی وقت لازم است. وقتی مسلمانان دهها سال جزو بهترین کمونیست های دنیا بودند، طبیعی است که می توانند دموکرات هم باشند.
برهان خلف یا چرا در ایران مسلمانان با دموکراسی سازگار می شوند؟ در اسلام بطور طبیعی چیزهایی مثل عرق سگی، رقص باباکرم، موسیقی دامبولی دیشو، روسپیگری، دروغ، فیلم پورنو، ربا، ریا و چیزهای دیگری شبیه این حرام است و طبیعی است که با دین سازگار نیست، وقتی همه اینها در ایران وجود دارد، دین هم وجود دارد، چطور دموکراسی نمی تواند وجود داشته باشد؟
عکس برهان خلف: اصولا در ایران اکثر مسلمانان نماز نمی خوانند و بیش از اکثر مسلمانان روزه نمی گیرند، وقتی هشتاد درصد مسلمانان می توانند بدون نماز خواندن مسلمان باشند، چرا نمی توانند دموکرات باشند؟
نتیجه بسیار مهم: به احتمال زیاد اسلام با دموکراسی سازگار نیست، ولی کسی به اسلام اعتقاد ندارد که بخواهد با دموکراسی ناسازگار باشد.