فعلا همه راهها به شرم الشیخ ختم می شود. به نظر می رسد که علی لاریجانی و متکی دارند آماده می شوند تا رابطه با آمریکا را یک جوری به یک جایی برسانند. بالاخره یاواش یاواش به نتیجه ممکن است برسد. علی لاریجانی به عراق رفت و با آیت الله سیستانی ملاقات کرد. وی در حالی که مواظب بود که هیچ ایرانی متوجه جملاتش نشود، تند و تند گفت: « هیچ جای نگرانی وجود ندارد، آمریکایی ها خوب می دانند که ایران همواره از روند سیاسی عراق حمایت می کند.» یکی دو ساعت بعد علی لاریجانی گلویش را صاف کرد و گفت: « آمریکایی ها می دانند که هر کشوری که تروریست ها از آنجا می آیند، کشورهای دوست آمریکا هستند. ایران از دولت عراق حمایت می کند و در همین راستا در نشست شرم الشیخ شرکت می کند.» ظاهرا علی آقا به سولانا گفته است: « بابا جون! خودم با آقا صحبت کردم، ایشون هیچ حرفی نداره، قول می دم که راست می گم، فقط اینو یه جوری نگی محمود بفهمه» محمود هم زنگ زده به منوچهر و پرسیده: « منوچ! حیف نون! قضیه شما با سولانا چیه؟» منوچ هم گفته: « به حضرت عباس من در جریان نیستم، به همین سوی قبله.» بعد محمود زنگ زده به بیت و با رهبری صحبت کرده و گفته: « حاج آقا! اگر ما کمی زیادی این وسط گذاشتیم شما حلال کنید، می دونیم قابل نبودیم که ما رو برای شرم الشیخ بفرستید، ولی اگر می فرمودین روی مین هم می رفتیم.» آقا هم تلفن زده به علی لاریجانی و گفته است: « صد بار گفتم، اصلا اسم از من نیارین، وگرنه من دوباره سخنرانی می کنم.» علی لاریجانی هم دیروز بعد از همه این مسائل در عراق گفت: « دولت عراق بعد از سقوط صدام دستاوردهای زیادی داشته که قابل توجه است.» از طرف دیگر آمریکا اعلام کرد که « ایران در صدر فهرست حامیان تروریسم آمریکا قرار دارد.» اما بوش هم با رایس ملاقات کرد و به او گفت: « ببین!» رایس گفت: « چی رو ببینم؟» بوش گفت: « ببین! می شه وقتی می ری ملاقات با این متکی باهاش مودبانه برخورد کنی؟» رایس هم گفته: « برو بینیم بابا! هر کی تو رو نشناسه فکر می کنه سه تا دکترای سیاست بین الملل از هاروارد گرفتی، تو اگه راست می گی مواظب باش از هواپیما پیاده می شی جلوی صد تا دوربین زمین نیفتی.» و بوش ادامه داده: « خواهشا باهاش دست نده، بوس نکن، بغل نکن، این ایرانی ها عصبانی می شن از این کارها بکنی.» و رایس جواب داده: « حالا چیه؟ خوبه یارو براد پیت نیست، وگرنه می خواستی خفه ام کنی.» فعلا قرار است ملاقات در شرم الشیخ صورت بگیرد، البته یک خبر هم این است که قرار است ملاقاتی در کار نباشد و فقط از دور رایس و متکی برای هم سرشان را تکان بدهند.
نظرسنجی با اعمال شاقه
تلاشهای مخالفان دولت و استکبار جهانی برای از بین بردن ته مانده های طرفداران دولت ادامه یافت و طرح مبارزه با بدحجابی به شکلی جدی دنبال شد. در همین راستا، پلیس اعلام کرد که کراوات و پاپیون را ممنوع نکرده است. آگاهان نیز از کلیه امت شهیدپرور خواستند که کراوات های شان را هر روز حتی اگر می خواهند تا سرکوچه بروند و ساندویچ بخرند، استفاده کنند. همچنین یکی از صدها سخنگوی نیروی انتظامی اعلام کرد که با وجود اینکه « بی حجابی مرد از بی غیرتی زن اوست» اما برای پلیس هنوز معلوم نیست که پسران بدحجاب چه کسانی هستند. قرار است فعلا دستگیر کنند و بعدا بشمارند و ببینند با حجاب هستند یا نه. شاید برای شمردن همین چیزها یا چیزهای دیگر بود که سردار رادان رئیس پلیس تهران در تلویزیون حضور یافت و در یک مصاحبه زنده شرکت کرد. سردار رادان در مورد طرحی که مردم اجرای آن را با چشم خودشان دیده اند توضیحاتی داد و از مردم خواست که نظرشان را در مورد اینکه « آیا با امنیت اجتماعی بطور کلی موافقند یا نه؟» اعلام کنند. طبیعتا ملت ایران باید 95 درصدشان اعلام می کردند که با افزایش امنیت اجتماعی موافقند، ولی از بس مردم به طرح مبارزه با حجاب علاقمند شده بودند، 39 درصدشان اعلام کردند که با افزایش امنیت اجتماعی مخالفند. سردار رادان هم نتیجه گرفت که چون 61 درصد مردم با طرح اجرا شده مبارزه با بدحجابی و جمع آوری ماهواره ها و مبارزه با برداشتن زیر ابرو و عمل بینی و گذاشتن ساندویچ آسفالت وسط خیابان ها موافقند، بنابراین پلیس برای اجرای اوامر مردم از فردا ماهواره ها را هم جمع می کند و به ادامه طرح مبارزه با بدحجابی می پردازد.
توطئه در دانشگاه امیر کبیر
گیر می دهند ها! بابا جان! حالا که کسی کاری به شما ندارد، فضای دانشجویی کشور هم طوری شده که فعلا دوستان دانشجو در دوران یخبندان بسرمی برند، مرض دارید دردسر درست می کنید؟ ظاهرا برادران بسیج دانشجویی دانشگاههای کشور امسال بودجه کم داشتند، هیچ دلیلی هم برای دریافت کمک از دولت نداشتند، کسی هم در دانشگاه چیزی نمی گفت که آنها با وی مبارزه کنند، خودشان کاریکاتور رهبری را تولید و منتشر کرده و سپس به دانشجویان حمله کردند. عبدالله مومنی گفت: « توهین به مقدسات مستمسک فضاسازی علیه دانشجویان است.» معاون دبیرکل جبهه مشارکت هم تاکید کرد: «وقایع دانشگاه امیرکبیر سناریویی از پیش طراحی شده است.» ظاهرا بابک زمانیان را دستگیر کردند و براساس نوشته کیهان قرار است اعتراف کند که از طرف سازمان غیردولتی هلندی « هیفوس» می خواست عملیات انتحاری انجام دهد. گفتن این که هیفوس می خواست در ایران عملیات انتحاری انجام دهد، مثل این است که کسی ادعا کند که فروشگاههای دریانی منطقه ستارخان می خواستند خلیج خوکها را بگیرند و از آن طریق آمریکا را از بین ببرند. این حسین درخشان برای حل مشکل خودش جوری در مورد هیفوس حرف زده که آن دیوانه های پارانوئید هم چنین تصوراتی پیدا کرده اند. البته من فکر می کنم اصل قضیه این است که دولت چون مخالفت زنان و معلمان و کارگران و روزنامه نگاران را کافی نمی داند، بدش نمی آید دانشجویان را هم فعال کند تا حتی الامکان اگر کسی هم نمی خواهد حرف بزند، لال از دنیا نرود.
دست معلم ار بود زمزمه محبتی…
احمدی نژاد که یک سال قبل در ملاقات با همسر رئیس جمهور یا نخست وزیر مالزی یا اندونزی یا همسر یک کسی دیگر در یک جایی دیگر، وقتی آن خانم محترم دستش را دراز کرده بود، این آقای غیرمحترم دستش را گذاشت روی سینه اش و مثل چیز زمین را نگاه کرد، دیروز به مناسبت روز کارگر، در حالی که تصادفا خانم معلم مدرسه اش در دفتر ریاست جمهوری حاضر شده بود تا احتمالا ببیند چرا این درس هایی که به این بچه داده، هیچ فایده ای نکرده، بر دستکش معلمش بوسه زد و در حالی که سعی می کرد خیلی احساساتی بشود، گفت: « امروز با دیدن معلم خود تحت تاثیر قرار گرفتم، اگر شرایط جلسه نبود یک ساعت گریه می کردم.» آگاهان گفتند: قبول نیست، تا گریه نکنی ما قبول نمی کنیم. کارشناسان پیش بینی می کنند که وی بعدا اعلام کند: « من کی گفتم تحت تاثیر قرار گرفتم؟ تاثیر؟ اصلا. من هرگز نگفتم گریه می کنم. گریه؟ من؟» به دنبال عملیاتی شدن ماچ کردن دست معلم احمدی نژاد توسط وی، کانون صنفی معلمان کشور اعلام کرد که کلیه مشکلاتش حل شده و دیگر هیچ مشکلی برای معلمین وجود ندارد. احمدی نژاد همچنین همراه با حداد عادل در مراسم افتتاح بیستمین جشنواره کتاب که همراه با باران و آبگرفتگی و در غیاب ناشرین اصلی کشور برگزار شده بود، شرکت کرد. احمدی نژاد گفت: « نه تنها در منطقه، بلکه در دنیا هم اول می شویم.» برای اثبات همین موضوع « بر اساس گزارش اکونومیست، توان دیجیتالی ایران از مکان 65 در سال گذشته به مکان آخر، 69 منتقل شد.» همچنین احمدی نژاد برای اینکه دلیل آبگیری سد سیوند که وجود آن برای آثار باستانی منطقه پاسارگاد و تخت جمشید خطرناک است، گفت: « تخت جمشید افتخار بشریت است.» ظاهرا قبلا قرار بود دولت دستور انفجار طاق بستان را بدهد، اما در بررسی های انجام شده معلوم شد که طاق بستان افتخار بشریت نیست، به همین دلیل طرح سیوند عملیاتی شد.
کارگران جهان! قایم شوید
مراسم روز کارگر، یعنی همان روز اول ماه مه در تهران برگزار شد. در همین راستا، رهبر انقلاب گفت: « دولت کارگران را بیشتر زیر حمایت خود قرار دهد.» دولت هم برای حمایت بیشتر از کارگران، اولا منصور اسانلو را مجددا و برای چندمین بار دستگیر کردند و دوما در جریان برگزاری روز کارگر در میدان هفت تیر، نیروی انتظامی برای حمایت بیشتر از کارگران با آنان درگیر و گروهی از کسانی که خیلی مورد حمایت قرار گرفته بودند، زخمی شدند. بنا به گفته آگاهان مشکل از اینجا ناشی می شد که نیروی انتظامی دائما از کارگران می خواست علیه دولت شعار ندهند. به همین دلیل کارگران شعار دادند: حقوق کارگر ایجاد باید گردد. در همین راستا نیروی انتظامی اعلام کرد که این شعار توهین به وزیر کار است. کارگران شعار دادند: قانون کار اجرا باید گردد. اما نیروی انتظامی توضیح داد که این شعار مخالف شورای نگهبان و مجلس است. سپس کارگران شعار دادند که محیط کار تمیز حق مسلم ماست. اما نیروی انتظامی این شعار را توهین مستقیم به رئیس جمهور است. در پی این دستور کارگران شعار دادند: کارفرمای بی عرضه اخراج باید گردد. نیروی انتظامی هم با کارگران درگیر شد و این شعار را اهانت به کل نظام و کلیه وزرا و رئیس جمهور اعلام کرد. در پایان کارگران دیگر شعار ندادند و فقط تعدادی از آنها زیر لب گفتند بی شعور عوضی. نیروی انتظامی این افراد را به دلیل اهانت به رئیس جمهور کتک زد و اعلام کرد که دیگر نباید شعارهایی که مستقیما به رئیس جمهور مربوط می شود، بدهند. در همین راستا در ترکیه نیز روز کارگر با درگیری میان پلیس و کارگران برگزار شد و پلیس صدها کارگر را دستگیر کرد.
راستی و صداقت و کیهان
واقعا همین صداقت صفار هرندی ما را کشته است. اصلا شوهر و غریبه هم سرش نمی شود، جلوی همه حرفش را می زند. صفار هرندی وزیر ارشاد اسلامی گفت: « رسانه ها باید صداقت و راستی را پیشه کنند.» قرار شد برای اینکه این اتفاق بیفتد، دوره آموزشی صداقت و راستی زیر نظر آقایان حسین شریعتمداری، حسن شایانفر، محمد ایمانی، ازغدی و سایر همکاران کیهان برگزار شود و کسانی که لازم است در خارج دوره ببینند هم از طریق حسین دال دوره صداقت و راستی را ببینند که مشکلات مملکت بزودی و بکلی حل شود.
تجاوز و دوران جنینی
طبیعی است که همین طور می شود. انتظار دیگری هم نباید داشت. اگر عروس و داماد مثل آدم ازدواج کرده بودند و حاصل آن یک دختر مامانی یا خدای ناکرده یک پسر بی ریخت بود، طبعا از همان یک ماهگی زیر نظر دکتر بزرگ می شد، به موقع آزمایشگاه می رفت و مامانش برای خوشگل شدنش روزی سه تا سیب هم می خورد. الهام، سخنگوی دولت و وزیر دادگستری و شوهر شمسی پهلوون گفت: « دولت نهم از دوران جنینی مورد نقد قرار گرفت.» آگاهان گفتند: طبیعی است دولتی که حاصل تجاوز به حقوق ملت است، از دوران جنینی همین مصیبت را دارد و تازه کله گنده زیر لحاف است.
انتخابات فرانسه، روآیال و مجاهدین خلق
عده ای تازه کشف کرده اند که سرمایه داری کثیف است و مارکس بعد از 200 سال در آنها ظهور مجدد کرده است، جلوی صحنه را که می بینی پرچم قرمز چه گواراست که در آسمان بال بال می زند. به همین دلیل است که چاوز بغل دست احمدی نژاد قرار می گیرد و خانم روآیال کنار دست حماس و حزب الله و برادران اقلیتی سابق که حالا در احزاب سبز کار می کنند با یک واسطه کنار طرفداران عرب و ضد آمریکایی ضد یهودی القاعده ای هستند که به نظر می رسد باید دشمن شان باشند. طبیعی است که در منظر جهانی احمدی نژاد با یک واسطه کنار دست مجاهدین خلق قرار می گیرد، چرا که هر دوشان در تحلیل نهایی در قبر استالین دفن می شوند. با این حساب حسین دال خودمان هم که خودش را برای خانم روآیال جر می دهد، می شود سخنگوی کیهان تهران و همفکر مجاهدین خلق. مشکل این است که این دوستان موقعی که باید « دولت و انقلاب» لنین را می خواندند، داشتند با انرژی هسته ای شان ور می رفتند و حالا پس از اینکه گند اردوگاه چپ درآمد تازه یادشان آمده که باید ضدامپریالیست باشند. خبر اینکه سگولن روآیال معروف به مادموازل گاف از مجاهدین خلق حمایت کرد و مجاهدین خلق هم از روآیال حمایت کردند.
گل آقا، قلمی برای خدا و مردم
دیروز سالگرد درگذشت گل آقا بود و هر جا که می رفتی کسی در مورد مرحوم صابری چیزی نوشته بود. یکی از آرزوهایم این است که یک کتاب خوب در مورد گل آقا بنویسم، یک کتاب فنی خوب که بتواند ارزش های ادبی و استیل و شیوه هایش را در طنز سیاسی نشان دهد، دیروز نگاه کردم، تعدادی از یادداشت های خصوصی اش را با خودم دارم، از آخرین نوشته هایی که در آن دو سال همکاری بین ما رد و بدل شد. شاید مقاله ای چیزی از آن دربیاورم، یک جورهایی حالم بد می شود وقتی می بینم تصویری غیرواقعی از گل آقا نشان می دهند. اصلا این سنت بد سرزمین ماست، یکی را دق می دهند و بعد بالای قبرش دسته گل می گذارند. در سالگرد گل آقا از قول او گفته شد که « من این قلم را در خانه خدا، با خدا معامله کردم.»
بالاترین به جای صبحانه
خدا را شکر بالاخره از شر این صبحانه ای که یک روز باید در تیفانی می خوردیم، یک روز در تورنتو، یک روز در تل آویو و یک روز در کوچه پشت شهرداری نزدیک دفتر کیهان راحت شدیم. یک سالی بود که حسین دال اختیار صبحانه را داده بود دست حزب الداتکام های نامعلوم الحال. هیچ اساسی هم در کار نبود، کامنت ها را کنترل می کرد، خبرها را انتخاب می کرد و تنها عامل انتخاب رفیق بازی و این آخرها داستانی است که تشتش از بام های تورنتو فعلا کف کوچه های پاریس افتاده است. این بالاترین حداقل تکلیف دارد، آدم می فهمد کدام مطلب وجود دارد، کدام خواننده دارد و همه چیز بر اساس بازی منطقی و طبیعی اینترنتی پیش می رود، البته انشاء الله که دوستان در آن ایرونی بازی در نیاورند و دوباره چایی نخورده پسرخاله هم نشوند. راستی من نمی دانم چطوری می توانم بعضی از نوشته ها و تصاویر و فایل های صدای خودم را در جایی بگذارم و به بالاترین بفرستم، هنوز یاد نگرفتم، یکی به من کمک کند. ضمنا اگر کسی فایل های اعتراف صدای آمریکای مرا دارد، جان مادرش برای خودم بفرستد، ندارم. ضمنا اگر وقت کردید سری به دوم دام دات کام بزنید. روز پنجشنبه هم در رادیو زمانه برنامه دارم، به سووالات تان پاسخ می دهم.