در مقاله های قبل در باره فساد نوشتیم و از فساد ساختاری سخن گفتیم که بدترین نوع فساد است. سخنان رهبری نظام در دفاع از بورسیه های غیر قانونی نشان داد که به قیمت کادر سازی خودی ها شایسته سالاری در عمل نادیده گرفته می شود.
وی در دیدار با هزار عضو هیات علمی دانشگاه ها که بدون حضور وزیر علوم برگزار شد با کلمات جانب دارانه نظام بوروکراتیک دولت را دروزارت علوم نقد، از بورسیه های غیر قانونی دفاع و از برخورد مطبوعات با این پدیده انتقاد کرد. همچنین فضای کنونی دانشگاه ها را مورد حمله قرار داد.وی از سوی دیگر از ورود مجلس به تحقیق در مورد بنیاد تعاون ناجا که می گویند تخلفی ۱۳۰۰ میلیاردی دارد، هم ممانعت کرد.
همچنین رهبری نظام در مورد پرونده 3 هزار میلیارد تومانی هم اعلام کرد که موضوع را کش ندهید که با اعدام امیر منصور آریا مسئله خاتمه یافت.
وی به رئیس قوه قضائیه توصیه کرد با قاطعیت برخورد کند، در صورتی که قوه باید با عدالت برخورد کند. اما برخورد قاطع را این قوه با فعالان مدنی و سیاسی مستقل انجام می دهد.
با این حال وی زمینه شرعی برای این توصیه ها که فساد ساختاری را عمیق می کندهم تدارک دیده است چرا وی در پاسخ به استفتایی،امر به معروف و نهی از منکر کردن خطاهای حکومت را هم شرعا حرام اعلام کرده است.
به عبارتی او امربه معروف و نهی از منکر را به سبک و سیاق تاریخی حکومت خلفای عباسی انجام داده و از سیره صدر اسلام خارج شده که مصداق آن برای ما شیعیان، سخن علی است که از افراد می خواهد او را نقد کنند و هنگام سخن گفتن با وی ترس نداشته باشند.
در عوض رهبری نظام که دین و دولت را به همراه کرده و دین را در خدمت دولت و حکومت می بیند، در عمل جریان امر به معروف را تبدیل به سلطه حکومت بر مردم کرده است که این رفتار وی می باید مورد نقد وبررسی کسانی قرار بگیرد که از حکومت علوی دم می زنند.
با این حال سخن این است که اگر وی از بررسی بورسیه ها ناراضی است، چرا این اعتراض را به شکل خصوصی با وزارت علوم مطرح نمی کند و در سخنرانی عمومی آن را مطرح می سازد؟ به نظر می رسد داستان وارونه کردن امر به معروف و نهی از منکر که خواست حکومت شده است، آن سان به یک شخص منحصر شده که او خود را برابر با کل نظام می داند، در نتیجه هر خطایی که وی تشخیص دهد قابل تذکر عمومی است،اما دیگران، حتی وزیر مربوطه هم نباید سخنی یا خطایی را که رخ داده است علنی کند. این رفتار نشان از همان فساد ساختاری می دهد که رهبری هم برای کادر سازی خودی در دانشگاه بر انجام آن صحه می گذارد.
نیلی منفرد از نخبگان خودی همین نظام است منتها با تجربه شده و در یافته است که رشد علمی با مقاله سازی به دست نمی آید، بلکه باید رشد واقعی علم را در صنعت و اقتصاد و زندگی نشان داد،پس وی برای افشای بورسیه ها هزینه داد و برکنار شد. او تصریح کرد که نظام بورسیه بازی در دولت گذشته زیان و خسارت را بر نظام دانشگاهی کشور زده است، در نتیجه با روش بوروکراتیک و اداری خود به افشای بورسیه ها پرداخت. روایت است که برای کشف این نوع بورسیه های غیر قانونی،روند کاری در کامپیوتر ها ثبت نشده بود، از همین رو با تلاش یک تیم کاری، در جستجو میان اسناد کتبی مریوطه به کشف روند غیر قانونی بورسیه ها موفق می شوند.
اما چرا رهبری نظام به دفاع از بورسیه های دولت گذشته پرداخت؟ بخصوص که می گویند تا بیش از تا ۵۰۰۰ نفر هیات علمی در دوره احمدی نژاد جذب دانشگاه شده اند.
اگر به خاطر داشته باشیم در سال ۱۳۸۸ رهبری به نظام دانشگاهی و علوم انسانی حمله کرد و آن را مورد نقد قرارداد. او در سخنان اخیر خود در جمع اساتید باز همه دانشگاه را کنترل شده خواست و تاکید کرد که حتی رشد علمی نسبت به دوره دولت قبلی کاهش یافته است.
برای این مواضع و سخنان آقای خامئه ای دو دلیل عمده می توان فرض کرد که مهم هستند:
۱- کادر سازی از نیروی های خودی تر در نظام.
۲- مقابله با کادرهای بوروکرات که به اندازه کافی ولایت پذیر نیستند و در جبهه رقیب قرار می گیرند.
به همین دو دلیل وی بر روندی صحه گذاشت که فساد ساختاری در دانشگاه ها را عمیق تر می کند چرا که فساد در نظام دانشگاهی، یعنی استمرار آن در کل جامعه چرا که دانشگاه در واقع مادر مشاغل زیادی در جامعه است.
در داستان بورسیه ها قرار است خودی ترهای نظام که حدود ۹۰۰ نفر هستند به مدت ۳۰ سال به شکل رسمی عضو هیات علمی دانشگاه شوند و در کنار همین هزار نفری که در مراسم افطاری رهبری بودند قرار بگیرند. این عمل به معنی در کنترل ییشتر در آوردن نظام آموزش عالی است؛از این طریق نیرو های دیگر دانشگاهی هم کنترل می شوند که نتیجه اش می شود کادر سازی در برابر نیروهای کمتر خودی که از نظر حکومت کمتر لیبرال خوانده می شوند.
برای اجرای این سیاست، رهبری نظام از قدرت مذهبی فتوا بهره می گیرد، امر به معروف را که وظیفه مردم به حکومت است وارونه می کند تا حکومت وظیفه امر به معروف مردم را به شکل یک طرفه انجام دهد و در عین حال تلاش می کند با توجه به قدرت خود در نظام، که از قانون فراتر می رود، خودی ترها را که صلاحیت علمی کافی ندارنددر ساختار مدیریت حکومت حفظ کند و ارتقا دهد. با این رفتار فساد ساختاری تر می شود. چرا که رانت خواری بوروکرات ها که در صدی از فساد نخبگان و فساد ساختاری را شامل می شود،نظام مند تر از فساد نظامیان است، اما فساد ساختاری که نظامیان را رشد می دهد خصلت ویران گری را بازی می کند که در دوره احمدی نژاد شاهد آن بودیم.البته فساد در دوره بوروکرات ها، یعنی در دوره سازندگی در ایران دوباره باز سازی شد و در ادامه با دولت احمدی نژاد به اوج رسید.
در این جاست که توجیه بورسیه های غیر قانونی از سوی رهبری نظام قابل درک می شود اگر چه قابل قبول نیست.
اما تلاش رهبری نظام،در چهارچوب همین حکومت، برای ساختن تیمی که به نظر وی بتواند الگوی اسلامی ـ ایرانی توسعه را عملی کند نمی تواند موفق باشد چرا که بر اساس شایسته سالاری نیست، و حتی معتقدان نظام را که تواناترهستند هم غیر خودی کرده است. به طوری که امروز رهبری نظام حتی دولت خاتمی را هم خودی نمی داند در صورتی که فساد در دوره خاتمی اگر چه ساختاری بود اما قابل کنترل تر از امروز بود. با مقایسه دولت احمدی نژاد و خاتمی می توان تشخیص داد که تمایل رهبری نظام به کدام گرایش در درون حکومت است.
حال سوال این است که با این فساد ساختاری چگونه می توان به مرحله تمدن سازی که آرزوی رهبر نظام است رسید؟ آن هم وقتی الگو سازی پیشرفت اسلامی- ایرانی به لوازمی نیاز دارد که در عمل با رفتار حکومت ایران هم خوانی ندارد.