نقاشی ♦ چهار فصل

نویسنده
میترا سلطانی

موزه هنرهای معاصر از اول دی باهمکاری رایزن فرهنگی آلمان اقدام به برگزاری نمایشگاه آثار کته کولویتس و ‏بارلاخ کرد. در این نمایشگاه ۶۰ اثر طراحی کولویتس و ۱۲۰ اثر بارلاخ شامل مجسمه، طراحی و آثار چاپی به ‏نمایش در آمد. نگاهی انداخته ایم به این نمایشگاه و آثار کولویتس و تعهدی که به ابعاد اجتماعی، مردمی و دینی ‏هنر دارد..‏

ernest1.jpg

‎ ‎یک استعداد، یک وظیفه است‎ ‎

یکی از هنرمندان ضد جنگ، کته کولویتس است. ستایشم بر او نه تنها به خاطر پرداختش به موضوعات بزرگی ‏چون زندگی، مرگ، ظلم، جنگ و صلح بوده است که برای شخصیت قدرتمند اوست… که نه تنها از ورای آثارش ‏که از پس نوشته هایش بهتر و بیشتر می توان او را شناختم. گفته بودم به هر زنی بانو نمی گویم. او جزو معدود ‏زنانی است که برای من شایسته این نام است….‏

‏ با کارهایش از دورترها آشنا شدم. دنبال کتاب طراحی می گشتم بین آن همه کتاب مدل نقاشی جینگول وینگول، ‏که دیدمش. یک طراح کامل، چنان کامل که هیچ نیازی به رنگ را حس نمی کنی. مسلط به چاپ سنگی و گراورها ‏و پیکره ساز. یک اکسپرسونیست کامل. مکتب اکسپرسیونسیم همانگونه که خود اروپایی ها می گویند، زبانی برای ‏بیان شیوه هنر انسان شمالی (ساکنان شمال اروپا نه نژاد لاتین و اسلاو) است که در ذات خود با درد آغشته است. ‏تا امروز هم نتوانسته ام از جادویش رها شوم. از قدرت قلم و بیان نیرومندش چیزی یاد نگرفتم. از غرقه شدن اش ‏در درد انسانی و شهامت و پایبندی اش به عقاید ستیزه گرش هم. در دوره ای بسیار سخت زندگی می کرد. در ‏کارهاش می بینی. اروپایی که انسان، شان خود را ازدست داده بود. سرمایه داری به کثیف ترین و حیوانی ترین ‏شکل تنها به منفعت خود فکر می کرد. اروپا همچون چرخ گوشتی شده بود که آدمیزاده جویده می شد و تفاله اش ‏به هر گوشه تف می شد. از لحاظ موضوعی، کارهایش شاید محدود به چند سوژه باشد:کارگران غم هاشان و شادی ‏هاشان، مرگ، مردن از گرسنگی و بیماری، فقر، قیام و اعتراض مردمی و خودنگاره ها….‏

ernest2.jpg


اما چیزی که او را برایم متفاوت ساخته، نه تنها پرداختن به موضوعاتی است که بعد ها دستمایه رئالیسم ‏سوسیالیستی شد، بلکه تفاوت نگاه به انسان است. انسانی که درد می کشد. له شده. تحقیر شده و راه نجاتی ندارد. ‏بی هیچ امیدی به آینده. آدم هایی که می بینی از گرسنگی فراتر رفته اند. فقر نام بی معنایی است. بیماری و مرگ ‏عزیز تنها یک درد نیست. ناتوانی مطلق توست در برابر مرگ. صحبت از کمبود بنزین و شامپو و شوینده و در ‏گیری روز والنتاین و شلوار کوتاه نیست. مرگ است. یک کلمه سه حرفی. نه مرگی طبیعی. از نبود نان. کودک ‏ات پفک نمکی نمی خواهد، نان می خواهد. و تو روزهاست نتوانستی سیرش کنی و نمی دانی کی می توانی ‏برایش لقمه ای بیآوری…آدمی را خواهی دید از فرط یاس و ناتوانی به جنون و عصیان کشیده شده. منطق بر نمی ‏دارد. خشم دارد…‏

‏ شاید کارهای او را ناامید کننده و یاس آوری می بینیم اماانسان چنان حرمتی در کارهایش دارد که یاد می گیری ‏هر چقدر هم این موجود را له کنی و به جنون بکشانی باز باید بر آستانش بر خاک بیفتند. انسان را نه در آسمان، ‏در زمین می جوید. انسان او با مرگ می جنگد. ناتوان، بی قدرت. اما می جنگد. مرگ را پذیرفته اما مردن را ‏نه….‏

او در زمانی کار و زندگی می کرد که جهان درگیر دو جنگ بزرگ جهانی بود. جنگ هایی که پسر و نوه اش را ‏از او گرفتند. نازی ها بر هنر او نیز همچون دیگر اکسپرسیونیست ها انگ ِ “هنر منحط” زدند، حق برپایی هر ‏گونه نمایشگاه را از او گرفتند، با آن که رتبهء اول را در آکادمی پروسیان به دست آورد اما به خاطر عقاید و نوع ‏هنرش از کار برکنار شد و پس از چندی خانه اش را نیز بمباران کردند. اگرچه آن قدر محبوب بود که حتی همان ‏نازی ها از آثارش برای تبلیغات خود استفاده می کردند. گفتنی نیست که هنرمندانی که تصمیم می گیرند به جای ‏گلها و مناظر زیبا، زشتی ستم و یا مرگ را به تصویر کشند، همواره در معرض این اتهامند که کارهایشان شعاری ‏و یا تبلیغاتی است. کولویتس هم از این قاعده مستثنی نبود. اما بی توجه به حرف و حکایات پیرامونش به کار ادامه ‏داد. او ۱۵سال با یاد و خاطرهء پسر از دست رفته اش طراحی کرد. درست زمانی که تدریس در مقاطع بالای ‏مدارس هنری برای زنان ممنوع بود، در آن مقطع به تدریس می پرداخت. کارهای او حتی اگر افراطی هم به نظر ‏بیایند اما لمس هنرمندانه و ظریفی در آنها وجود دارد که از حس و بینایی بالای او حکایت می کند. در آثار کل ‏ویتس که در ایران بسیار شناخته شده است همنوایی با مصیبت دیدگان اجتماعی موج می زند. همسویی نگاه این دو ‏هنرمند آلمانی به تعاریف هنر که نزدیکی بسیاری به آثار معناگرای هنرمندان ایرانی دارد.در آثار کول ویتس و ‏بارلاخ گرچه فقر و هراس وجود دارد، اما در کنار آن عشق، محبت و نوعدوستی نیز موج می زند.‏

ernest3.jpg


کته اشمیت در اوان جوانی با دکتر کارل کولویتس ازدواج کرد و این پیوند زناشویی تا زمان مرگ دکتر کولویتس ‏یعنی ۴۹ سال بعد ادامه یافت. استودیویش نزدیک مطب همسرش بود و از این رو با غم و درد مردمی که به آنجا ‏می آمدند خوب آشنایی داشت. موضوعات رمانتیک برایش هرگز جذاب نبودند اما در برخی از کارهایش حس ‏زنانه ای را می توان یافت. در سلف پرتره های او لبخندی دیده نمی شود و به دنیا با چشمانی مالیخولیایی نگاه می ‏کند، اما خانواده اش او را مادری می دانند که عاشق خندیدن بوده است و از هیچ فرصتی برای این کار دریغ نمی ‏کرده. کولویتس از اوایل نوجوانی با تشویق پدرش به هنر روی می آورد و اولین نقاشی را در شانزده سالگی خلق ‏می کند و از پس ِ آن به مدرسهء هنری می رود. اما چندی نمی گذرد که درمی یابد هرگز نقاش خوبی نمی شود اما ‏هنرهای گرافیکی را زبان مناسبی برای بیانات درونش می یابد.‏

ویلیام بلیک شعری دارد که در آن می گوید کارهای بزرگ نه با تنه زدن در خیابان که زمانی انجام می شوند که ‏مردها (در اینجا البته زنها) و کوهها یکدیگر را ملاقات کنند. آثار بسیاری از هنرمندان امروزی در مقایسه با آثار ‏کولویتس چنان مبتذل می نمایند که گویا به قول بلیک حکم همان “تنه زدن در خیابان” را دارند!‏

کته کولویتس در طول جنگ جهانی در قصر بیشوف اشتاین زندگی می کرده است. بعد از جنگ در سقف این ‏قصر جعبه ای را پیدا می کنند که تعدادی ازکارهای گرافیکی اش در آن بوده. در ۱۹۴۳ به نوردهاوزن نقل مکان ‏می کند. در نوامبر همان سال آپارتمانش را بمباران می کنند و از پس آن تعداد زیادی از گرافیک ها، چاپ ها و ‏طراحی هایش از بین می روند. در جولای ۱۹۴۴ به دعوت شاهزاده ارنست هاینریش به جایی نزدیکی درسدن ‏می رود و آنجا در طبقهء اول قصر موریتزبرگ ساکن می شود. یک اطاق با یک بالکن. در ۲۲ آوریل ۱۹۴۵ ‏چند روز پیش از پایان یافتن جنگ از دنیا می رود. او را در برلین به خاک سپرده اند.‏

ernest4.jpg


‏1- کل‌ویتس ‏Käthe Kollwitz‏ نقاش و مجسمه‌ساز اکسپرسیونیست آلمانی است که سال 1867 به دنیا آمد و ‏‏1945 درگذشت. او یکی از بزرگترین هنرمندان عرصه طراحی است که آثارش سال‌ها در دانشگاه های سراسر ‏دنیا بررسی می‌شود.‏

‏2- ارنست بارلاخ ‏Ernst Barlach‏ ژانویه 1870 در هامبورگ متولد شد و سال‌های منتهی به جنگ جهانی اول ‏طرفدار جنگ بود، اما حضور در جبهه‌ها او را به مخالف سرسخت جنگ تبدیل کرد. بارلاخ از سرآمدان هنر آثار ‏چاپی است و اکتبر 1938 از دنیا رفت.‏