باتوم به دستان

مسیح علی نژاد
مسیح علی نژاد

این روزها تنها نشریات و رسانه ها  در جهان نیستند که عکس هایی از خیابان های ایران را بر صفحات نخست خود نشانده اند، در متروها و معابر و محافل عمومی دنیای خارج از ایران نیز  دیگر نمی شود نام ایران را نشنید.  هر ایرانی یک سفیر شد تا در مقابل سفارت خانه های ایران در سراسر جهان بایستد و بگوید چه بر سر رای او در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری کشورش آمده است.   اکثریت ایرانیان به خانه ایرانی خود در بلاد غریبه پناه آورده اند و فریاد می زنند.  اگر چه کماکان در قاموس دولتی ها متهم به گشودن پای بیگانگان اند و اتهامات رنگارنگ دیگر با این همه هیچ کس به اندازه خود سفرای جمهوری اسلامی در خارج از کشور نمی توانند گواهی دهند که چه شمار بی سابقه ای از ملت معترض را در محل استقرار خود به چشم دیده اند و چشم بر آنان بسته اند.

نکته قابل توجه در دو تجمع متفاوت ایرانیان که یکی در خانه برگزار می شود و دیگری دور از خانه این است که در هر دو تجمع کسانی با باتوم و ابزار های دفاعی ایستاده اند . با این تفاوت که دور از ایران و در کشورهای خارجی باتوم به دستان برای حفظ امنیت تجمع کنندگان ایستاده اند اما  در خانه خودمان  تجمع کنندگان با دیدن مردان تنومند باتوم به دست، رنگ و رخسار می بازند و پای تا دهان بالا می آورند تا بدوند و بدوند.  در خانه راهپیمایی سکوت است و با این همه باتوم به دستان بی تابی می کنند و چنان می زنند و گاه آتش به روی معترضان می گشایند که حتی صدای رییس مجلس اصولگرایان هم در آمده است اما دور از خانه و در غربت گاهی صدای فریاد معترضان ایرانیان تا کوچه پس کوچه های اطراف هم به گوش می رسد با این همه باتوم به دست ها صبوری می کنند و اگر کسی زباله یا  تکه سنگی به سمت معترضان و تجمع کنندگان پرتاب کند آنگاه پلیس شکیبایی از دست می دهد و در دفاع از حریم تجمع کنندگان به کسی که به محدوده معترضان تعدی کرده است حمله می کند.

عجیب سخت است و دشوار وقتی می بینی پلیس های خارجی گرداگرد ایرانیان حلقه می زنند و با آنکه هیچ از شعار ها و زبان فارسی نمی دانند اما از این همه فریاد به خشم نمی آیند اما در خانه کسانی با لباس های ضد شورش به تجمع آرام مردم هجوم می آورند و در این میان زبان مشترک هم ره به جایی نمی برد.  مردم شعار می دهند: “نیروی انتظامی حمایت حمایت”،  ”برادر ارزشی ، چرا برادرکشی؟ “ ترس خورده و زخم خورده پلیس را صدا می زنند تا حلقه ای امن به گردشان شکل دهد و آنگاه مامنی یابند برای اعتراض اما باز هم کتک می خورند از کسانی که سالهاست همه در کشف هویت شان اما و اگر بسیار دارند در حالی که مجلس قانونگذار به آسانی می تواند پا از تذکر و بیانیه فراتر بگذارد تا مردم معترض در یک کشور اسلامی که ماده ۲۷ قانون اساسی نیز به آنان اجازه تجمع مسالمت آمیز را داده است، در حلقه پلیس امن باشند و خون بالا نیاورند و خون گریه نکنند.

این مطلب را برای رونامه ای در خود ایران نوشتم. با رعایت همه خط قرمز ها. دبیر سیاسی نوشت: مسیح جان این را اگر در رونامه چاپ کنیم باتوم به دستان می ریزند اینجا. مطلب دیگری بنویس تا این روزگار تلخ بگذرد .