حتی در میان باران

نویسنده

» سرزمین هرز

شعرهای آقا شهیدعلی

ترجمه‌ی داوود صالحی

سرزمین هرز  به شعر جهان می‌پردازد

 

اشاره:

 

نامش با غزل پیوندی ناگسستنی دارد آن‌چنان‌که در جستجوگر گوگل نوشته است آقا شهید علی و غزل در چهارم فوریه ۱۹۴۹ در دهلی نو یا به جهان نهادند. شهید علی در کشمیر بالید وبا درجهٔ کار‌شناسی ارشد از دانشگاه کشمیر فرهیخته شد. و آن‌گاه در سال ۱۹۸۴ از دانشگاه پنسلوانیا درجهی دکترا در زبان انگلیسی را دریافت کرد.

او در سال ۲۰۰۱ دیده از جهان فرو بست.

 

بدون زبان انگلیسی

گویی هیچ زبان کهنه یا نوینی نیست بدون زبان انگلیسی

با این وجود زبان همگانی چه خواهد بود بدون زبان انگلیسی؟

از واژه های جنگی اگاهم همه آنها تیز و برنده اند

اما جنگ از برنده ترین انها ست بدون زبان انگلیسی

اگر مایل اید بدانید پادشاهی چگونه به بنده اش عشق می ورزید

باید از افسانه های خاندان سونگ1 آگاه شوید بدون زبان انگلیسی

بغداد در چپاول است،‌ شهروندان اش بایست گوش به زنگ باشند

  اکنون زندانیان در میان میناکاری چرت می زنند بدون زبان انگلیسی

سراسر راه را ازمیان پیکارگاه از الف تا ی برو

برای پی بردن به زبان انگلیسی میمون ها دوستدار چرخش اند بدون زبان انگلیسی

با این همه هیچگاه در پی آن نباش که زنگ ها برای که به صدا درمی آیند

آوای زنگ در پهنای زمین می پیچید، بدون زبان انگلیسی

اگر قانونی برای کشیدن حشیش می خواهید، رهسپار جای دیگری شوید

قانونی برای حشیش نیست مگر بنگ در شهر دیگری بدون زبان انگلیسی

دلشکسته، افتاده از نفس در میان برف می لرزم

بر روی لبان ام ریزدانه های برف در خموشی نیش می زنند بدون زبان انگلیسی

هنگام سخن گفتن مادر از تمام جنگ ها آگاهی داشت

آیا خشم و خروش او شگفت آور نیست، بدون زبان انگلیسی

هنگام مرگ بدون امید آرزو روان اش در دور دست می خزید

احساس های خودش بود که می گداخت بدون زبان انگلیسی.

 

حتی در میان باران

چه چیزی برای عشق راستین کافیست؟ حتی در میان باران

با این وجود برگه بخت آزمایی اندوه می خرید. حتی در میان باران

یادداشت های ما از جهان چه می خواهند؟ به خاطر می آوری؟

از این دو اندیشه می کنم، چامه سرایان پند می دهند. حتی درمیان باران

پس از مردن ازما چه می ماند. یزدان رها می کند ما را درون تاریکی

آنچنانکه تاریکی را از یاد می بریم، ما فراموش می کنیم. حتی در میان باران

کجا بودم، همیشه خشکسالی بود، نوشیدنی ها درون منزل بود

عشق من، کاش درهم آمیخته ی ها را به جام می ریختی. حتی در میان بارن

این بوی خوش پیچش پرتقال گلابی شکل است

شیوه بدست آوردن شراب شیرین از ترنج را می گویم. حتی درمیان باران

چگونه می تواند دشمن عشق شما باشند، در میان زمین و نسیم و آتش؟

پول دانی را که بدست آورده بود پشت سر ش نگه می داشت. حتی در میان باران

جایگاهی یزدانی است،‌ آنجام دادن یک کار هنری درخانه ی نو

خود کامگی جنگ افزار شماست، در کنار کتاب تورات. حتی در میان باران

پس از استخوان ها،‌گل ها یشان سبز میشوند در میان گلدان

رودخانه از یاد رفته ای، خرابه های تمدنی نابود شده در گذرگاه کوه. حتی درمیان باران

پیشگویی ام چگونه است، آیا جهان به پایان نرسیده است ؟

برای سرنوشتی دلگیر و دور افتاده از میهن یادگاری دلچسپ است، حتی در میان باران.

 

برف

زیبا روی گریان همخوابه ات کجاست در میان بارش سپید برف؟

زن با جارقد گل دوزی شده نیک سرشتی و خروش تان را می پوشاند در میان شراب سپید برف

در چه ویرانه ای با هم روبر شدیم، پر از شاخ و برگ های انبوه و سبز

کاکتوس یکسره فرو رفته بود در میان روشنایی سپید برف

از چنبر کوهستان های ما آواز دور افتاده ای به گوش می رسد

پژواک زخم زبانی است در باد آهنگ ردیف گونه بارش سپید برف

از آسمان آن سو، منظوراش همین کنار دست اش بود.

تا آن زمان برجستگی های بلند (در پهنه هموار) زیارتگاهی است در میان بارش سپید برف

آدمک های برفی به روشی باور نکردنی در دشت جمع می شدند

فلسطین بی سرو زبان می گدازد و میپاشد در میان بارش سپید برف

کیلی1 در زمستان یخزده به سوی سیاهرگ های بدن نمای زن چرخید

خون از سرمای هوا شتک زده بر روی لبان زن بسان یاقوت قرمزی در آغوش سپید برف

لورگا چنانکه زنده بود بایست دوباره به نیویورک می آمد

و برای زیستن ام کارت دلباختگی می آورد در میان بارش سپید برف

آیا شما هم ردیف فرشتگان هستید، براستی چه کسی از شما نیست

آیا همه شما فرشته اید،‌و می توانید دهلیزی برای رفتن بیابی در بارش سپید برف؟

تمنای چه کسانی را باور کنم،‌گر چه تردیدی در کار جهان آفرین نمی کنم

بنا بر گمانی سپنتا جایگاه گل های سرخ بر روی آرمگاه شماست در ریزش سپید برف

هنگام باده نوشی در زمستان یخزده شهید دشمنان اش را ماچ می کند

انگاه برای آشتی و صفا، میخانه ها را باز کنید با نخستین جای پای سپید برف.