نمایش تک پرده ای: جماران، سال 1367، داخلی
امام خمینی که در جماران در حال خواب است، یک دفعه از خواب بلند می شود. خواب بد دیده است. روی تشک می نشیند و شروع می کنند به دعا خواندن.
امام خمینی: خدایا! ما را از شر کفار و منافقین حفظ کن. خدایا! ما را از شر وسوسه خناسان حفظ کن. خدایا! از مسلمین در هر کجای دنیا هستند محافظت بفرما. خدایا! نگذار شیطان رجیم این ملت را فاسد کند….
( یک دفعه رعد و برق می زند، باد تندی می وزد و پنجره ها باز می شود و پرده با صدای باد پیچ و تاب می خورد، صدای در می آید، تق تق تق!)
امام خمینی بلند می شود و در را باز می کند. مردی سرخ مو با پیراهن سرخ، موهای نارنجی سیخ سیخ، عینک دودی ریبن، کلاه کابوی جیر قرمز، شلوار لی و کفش نایک قرمز پشت در است. مرد نگاهی به امام خمینی می کند و لبخندی می زند.
امام خمینی: شما کی باشید؟
مرد موقرمز: من همون کسی هستم که شما داشتی نفرینش می کردی، هر روز هر روز کلی فقط بخاطر نفرین های شما دارن ما رو عذاب می دن، اومدم خدمتت توضیحات بدم.
امام خمینی: ما اصلا شما را نمی شناسیم، چه برسد که نفرین کرده باشیم، شما کی باشین؟
مرد موقرمز: ما شیطان رجیم هستیم( سیگار برگی در می آورد) می شه یه سیگار دود کنیم؟
امام خمینی: خدا لعنتت کنه، ای شیطان رجیم! اینجا آمدی چکار؟ اینجا سیگار ممنوعه…
شیطان رجیم: اومدم معامله کنم، یه معامله خوب…. هم به نفع من، هم به نفع شما…( سیگارش را له می کند و می اندازد دور.)
امام خمینی: در شرع اسلام معامله با کفار و منافقین اشکال دارد، تو که خود شیطانی( فکری می کند) حالا چه معامله ای می خوای بکنی؟( چشم ها را تنگ می کند و به شیطان خیره می شود) اگر چیزی که از من می خواهی حرام باشد، نمی کنم…. بگو از من چه می خواهی؟
شیطان رجیم: چیزی که من می خوام اینه که دیگه منو نفرین نکنی، چون هر روز شما ما رو شصت بار نفرین می کنی و هر بار که نفرین می کنی یا روی سرمون قیرداغ می ریزن، یا تیر می زنن به بازومون، یا نیم سوز حواله می کنن، خب دردمون می آد، شما دیگه ما رو نفرین نکن…..
امام خمینی: لعنت بر شیطان….
شیطان رجیم: آخ!( دود از گوشهایش بیرون می زند) سوختم!
امام خمینی: ( صدایش را پائین می آورد) لعنت بر شیطان رجیم! چه توقعاتی از آدم دارند! حالا فرض کن ما شما را نفرین نکنیم، شما چی کار می کنی؟
شیطان رجیم: من هم یک روزنامه کیهان به شما می دهم…( شیطان از جیبش یک روزنامه کیهان درمی آورد و به امام خمینی نشان می دهد.) بفرما!
امام خمینی روزنامه را پرت می کند آن طرف روی زمین: لعنت بر شیطان! کیهان می خوام چکار؟
شیطان رجیم( دود از پاچه شلوارش بیرون می زند): آخ! وای! سوختم!
امام خمینی: آخه شیطان ملعون! من کیهان می خواهم چه کنم؟ روزی صد تا نسخه کیهان می آورند توی جماران، من نگاه نمی کنم، حالا با شیطان رجیم معامله کنم، آن هم بخاطر کیهان!
شیطان رجیم: حاج آقا! شما این روزنامه رو نگاه کن، این فرق می کنه….
امام خمینی: چه فرقی می کنه؟ کیهان کیهانه! از وقتی هم این بچه، مهدی نصیری رفته است آنجا بدتر هم شده، هیچ مطلب و خبری برای خواندن ندارد…..
شیطان رجیم: حاج آقا! ما بعد از سی هزار سال که از خدا عمر گرفتیم، هیچی نباشه دیگه خودمون ختم روزگاریم، ممکنه سر ملت رو کلاه بگذاریم، ولی حرف مفت به شما نمی زنیم، این روزنامه که داریم به شما می دیم یه چیز دیگه است!
امام خمینی: مثلا چی است این روزنامه؟ ( نگاهی به روزنامه می کند) روزنامه اگر حقیقت در آن ننویسند روزی نامه است. ( کمی به روزنامه که روی زمین افتاده نگاه می کند) این چرا رنگی است؟
شیطان رجیم( می خندد): حکایت همینه حاجی! نوکرتم! این کیهان تومنی هفتصنار با روزنامه هایی که دیدی فرق می کنه( خم می شود و روزنامه را باز می کند و آن را به دست امام خمینی می دهد) بفرما! حال کن! روزنومه کیهان مال بیست سال بعده، مال دی سال 1387، بیست سال بعد، بگیرش تا به ما اینقدر نگی شیطان، این امت شما یک کارهایی می کنه که دست ما رو از پشت می بنده، بعد هم می گه گول شیطان رو خوردم، بخدا اینها ما رو هم گول می زنن…..
امام خمینی( به روزنامه خیره شده): روزنامه بیست سال بعد! عجب! این کیهان چرا رنگیه؟ روزنامه اگر رنگی باشد می شود رنگین نامه….
شیطان رجیم: همه روزنامه ها بیست سال بعد رنگی می شه…..
امام خمینی: بیا ای ملعون، من چشمم خوب نمی بینه، بخون ببینم چی نوشته، اگر چیز به دردبخوری که ما نفهمیم بیست سال دیگه چی می شه نخونی، نفرین ات می کنم روزی سیصد بار. بعد هم بیرونت می کنم. بخون ببینم چی نوشته….
شیطان رجیم: نوشته بسیج دانشجویی باغ قلهک را برای اعتراض به غزه اشغال کرد….
امام خمینی: چی نوشته؟ حتما نوشته دانشجویان حمله کردند، بسیج هم حمایت کرد….
شیطان رجیم: نه، نوشته بسیج دانشجویی….
امام خمینی: مگر بسیج هم دانشجویی می شه، حالا برای چی حمله کردند به باغ؟
شیطان رجیم: این باغ قلهک مال انگلیسه، دانشجوها هم برای اعتراض به حمله اسرائیل به باغ سفارت انگلیس حمله کردند و بعد هم بیرون رفتند…..
امام خمینی: خبرش دروغه، اولا که بسیج دانشجو نیست، دوما که کسی برای اعتراض به اسرائیل غاصب به انگلیس خیانتکار حمله نمی کنه، سوما که اگر کسی بخواد حمله کنه، به سفارت حمله می کنه نه به باغ…..
شیطان رجیم: ولی این خبرش رو نوشته….
امام خمینی: خبرش دروغه، اینجا چی نوشته؟ این صادق چیه وزیر کشور شده؟
شیطان رجیم: نوشته صادق محصولی وزیر کشور شد، نوشته این سردار 160 میلیارد پول دارد و پولش را به عنوان پشتوانه نظام گذاشته است….
امام خمینی: چه دروغ هایی! سردار که میلیاردر نمی شه….
شیطان رجیم: چرا، شده، این هم عکسش…..
امام خمینی: این را کی گذاشته وزیر کشور بشود؟ حتما هاشمی و خامنه ای و موسوی اردبیلی مردند که این شده وزیر کشور….؟
شیطان رجیم: نوشته ایشون مورد حمایت رئیس جمهور هستند…..
امام خمینی: پس مجلس که در راس امور است کجاست؟ چرا اونها برکنارش نمی کنند این سردار میلیاردر را؟ ما که انقلاب نکردیم یک نفر میلیاردر وزیر کشور بشود….
شیطان رجیم: حاج آقا! مجلس بهش رای اعتماد داده و آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب هم ایشون رو جانشین فرماندهی کل قوا در نیروی انتظامی کرده….
امام خمینی: کدام آیت الله خامنه ای؟ نکنه همین سید علی آقای خودمان؟ خب حتما مصلحتی هست که حالا من سر نمی آورم، حتما اگر شیخ علی اکبر نمرده باشد هنوز رییس مجمع تشخیص مصلحت است اگر هم رفیقش دچار اشتباه بشه او نمی گذاره … یعنی من این طوری وصیت کردم . مگر این که بخواهند وصیت مرا نخوانده و نشنیده بگذارند و انقلاب دست نااهلان بیفتد. خدا کند احمد زنده نباشد.
شیطان رجیم: نه ایشان مردانده شده…
امام خمینی: حتما به دست منافقین که از کفار بدترند. پسر بزرگی هم که ندارد
شیطان:چرا دارد اتفاقا خیلی هم درس خوانده و متین است اما این دولتمردان جدید او را هم ناسزا می گویند و بیت شما را میگویند لانه فسادست… تازه این که چیزی نیست کیهان نوشته شیخ علی اکبر بخاطر زیرپا گذاشتن آرمان های انقلاب نباید در انتخابات بعدی شرکت کند….
امام خمینی( چشمهایش گشاد شده): شیخ علی اکبر خودمان را گفته؟ من می دانستم اینها اینقدر کوتاهی می کنند تا مسعود رجوی و منافقین اداره مملکت را دست شان می گیرند و کیهان را هم اداره می کنند…..
شیطان رجیم: اینجا نوشته مجاهدین خلق تحت حمایت آمریکا در عراق باقی می مانند و نوشته حسین شریعتمداری هم سردبیر کیهان است، نه منافقین…
امام خمینی: یا ابوالفضل! آمریکا در عراق دیگه چیه؟ پس صدام کجاست؟
شیطان رجیم: صدام به وسیله آمریکایی ها در عراق اعدام شده…. منافقین هم از دست ایران به آمریکایی ها پناهنده شدند و تحت حمایت آمریکا باقی می مانند
امام خمینی: یعنی صدام آمریکایی نیست، ولی منافقین آمریکایی هستند؟
شیطان رجیم: بله، آمریکایی ها صدام را برکنار و محاکمه و اعدام کردند….
امام خمینی: دست شان درد نکنه، اون ملعون را خوب شد اعدام کردند….
شیطان رجیم: نوشته منتظرالزیدی یک خبرنگار عراقی در آمریکا به رئیس جمهور آمریکا که رفته بود بغداد کفش پرتاب کرد….
امام خمینی: بعض این عراقی ها آدمهای بی ادبی هستند، هر کسی برایشان هر کاری بکند، آخرش کفش بهش پرت می کنند بهش. این خبرنگار عراقی بی ادب را باید شیعیان بگیرند و ادب کنند که چرا به طرف کسی که صدام را که دشمن شیعه بود از بین برد، کفش پرت کرد؟
شیطان رجیم: نوشته دانشگاههای ایران می خواهد به خبرنگار عراقی بورس تحصیلی بدهد که بیاید ایران درس بخواند…..
امام خمینی: این کفش پرت کرده به دشمن صدام که به ما موشک پرت می کرد، حالا این افراد فاسد می خواهند به او بورس بدهد که بیاید دانشگاه درس بخواند؟ پس این وزیر ارشاد مملکت که باید تبلیغات برای اسلام بکند، کجاست؟
شیطان رجیم: کیهان از قول وزیر ارشاد نوشته ما خواستار بازگشت به آرمان های اول انقلاب هستیم…..
امام خمینی: گفته می خواهد به اول انقلاب برگردد؟ یعنی بیست سال چه غلطی کرده رفته جلو که می خواهد دوباره برگردد به همان موقع که ما هستیم؟ پس این ائمه جمعه چکار می کنند در ستاد نماز جمعه؟
شیطان رجیم: اینجا نوشته که حاج آقا گلستانی مسوول ستاد نماز جمعه تویسرکان که فیلم روابط جنسی اش در همه جا پخش شده اعلام کرده که این خانم صیغه من بود و من محلل بودم…..
امام خمینی( با شنیدن خبر در خودش فرو می رود، جامی را که روی میز است برمی دارد): تو مطمئنی این ها را نوشته؟ یعنی فیلم جماعت را پخش کرده یا فیلم جماع؟
شیطان رجیم: من توی این قضیه دست نداشتم، بخدا ما اینقدرها هم وضع مون خراب نیست، این کار رو حاج آقا گلستانی بدون هماهنگی با ما کرده، ما اصلا تقصیر نداریم……
امام خمینی: پس این دولت چکار می کند؟ یک نفری سخنگوی این دولت نیست که یک حرفی برای ملت بزند که این کارها را نکند؟
شیطان رجیم: چرا حاج آقا! روزنامه بیست سال بعد کیهان نوشته که الهام، سخنگوی دولت گفته که “ در دولت های شانزده سال گذشته حاکمان مرعوب و یا مجذوب دشمن بودند.”
امام خمینی: شانزده سال گذشته یعنی از کی؟
شیطان رجیم: می شه از یک سال بعد
امام خمینی: یعنی از یک سال بعد حاکمان مملکت مرعوب و مجذوب دشمن می شوند؟ یعنی چطور می شود؟ کی حاکم است که اینطور می شود؟
شیطان رجیم: شرمنده ام حاج آقا! منظورش اینه که شما یک سال دیگه مرحوم می شین، علی آقا خامنه ای می شن رهبر انقلاب، اکبر آقای هاشمی می شه رئیس جمهور تا هشت سال، بعد هم حاج آقا محمد خاتمی می شه رئیس جمهور تا هشت سال…..
امام خمینی: خب، این اکبر آقا که مثل پسر خودمان است، بهش مطمئنیم، این محمد آقای خاتمی هم که پسر حاج آقا روح الله یزد است، بهش مطمئنیم، علی آقا هم مطمئن هست، او و شیخ علی اکبر هیچ وقت با هم اختلاف نمی کنند. این شد شانزده سال، پس کی مجذوب دشمن بوده که اینها توی دهنش نزدند؟
شیطان رجیم: منظورش این است که اینها خودشان مجذوب دشمن بودند
امام خمینی: آن وقت این اکبر و محمد و علی آقا مجذوب دشمن بودند، بعدش کی آمد که مجذوب دشمن نبود؟
شیطان رجیم: اینجا نوشته که رئیس جمهور محمود احمدی نژاد بعد از ملکه الیزابت برای مردم انگلیس به مناسبت میلاد مسیح پیام داد
امام خمینی: این احمدی نژاد چی کاره است؟
شیطان رجیم: رئیس جمهور
امام خمینی: رئیس جمهور ایران؟
شیطان رجیم: بله
امام خمینی: پس چرا برای مردم انگلیس پیام داده؟ آن هم بعد از ملکه انگلیس، و برای چی اگر برای انگلیس پیام داده رفتند سفارتش را گرفتند؟
شیطان رجیم: من خبری ندارم…..
امام خمینی: این احمدی نژاد عکس ندارد؟
شیطان عکس احمدی نژاد را به امام خمینی که عینکش را گذاشته نشان می دهد: اینه….
امام خمینی( به دقت نگاهش می کند، رو به شیطان): مطمئنی؟
شیطان: بله، خودشه…..
امام خمینی جام را در دستش می گیرد: سخنگوی این آقا گفته که دولت های قبلی مرعوب دشمن بودند و خودش هم وزیرش میلیاردر است و آن روحانی هم فیلم لخت بازی کرده؟…..
شیطان رجیم: حاج آقا! بخدا ما در این موارد مقصر نیستیم…..
امام خمینی جام را در دستش می گیرد، روزنامه را به دست شیطان می دهد و می گوید: شما برو، این روزنامه را هم ببر، یک جایی گم وگورش کن که کسی نفهمد، من هم دیگه شما را نفرین نمی کنم، فقط برو و مواظب باش احمد این طرف ها نیاید…..
شیطان می گوید: چشم، خداحافظ…..
شیطان می رود، امام خمینی سرش را پائین می اندازد. روی میز یک قطعنامه افتاده است، آن را امضا می کند، بعد جام زهر را سر می کشد.