ایران را چه می‌شود؟

نویسنده

» مقاله نیویورک تایمز در باره مذاکرات هسته ای

مارک مدیش

به عنوان یک مقام سابق امنیت ملی آمریکا - همراه با بسیاری از آمریکایی‌های دیگر – تلاش می‌کردم که معمای هسته‌ای ایران را درک کنم. ایران را واقعا چه می‌شود؟ در عین حال که سخت است دقیقا چه کسی و چه چیزی را باور کنیم، می‌توانیم سعی کنیم نقطه‌های گزارش‌های اخیر را به هم وصل کنیم و فرضیاتی را پیش ببریم. 1.  پیتزبورگ . کنفرانس خبری پرزیدنت اوباما با نیکلای سارکوزی رئیس‌جمهور فرانسه و گوردون براون نخست‌وزیر انگلیس در اجلاس جی-20 با آشکارسازی تاسیسات غنی‌سازی جدید در قم و سپس تحریم‌های شدیدتر در صورت شکست ایران در وفاداری به تعهدات خود تحت پیمان عدم تکثیر سلاح هسته‌ای، تهدیدهای جدیدی را عنوان کردند. این تهدید ها تغییر لفظ  آقای اوباما به حساب می آید که در حال تجربه مراوده بدون قید و شرط با ایران بوده است. او برای اطمینان بیشتر همچنین از “چماق‌های بزرگتر و هویج‌های بزرگتری” هم حرف زده است.

مسئله واقعی این است که آیا افزایش فشار یک حرکت کاملا تاکتیکی بوده است یا اینکه آقای اوباما و همکارانش در واقع نقشه جامع‌تری در سر دارند. حالت دوم می‌تواند بر پایه دانش ویژه‌ای باشد : مثلا انتظار رسیدن به تفاهمی معنی داربا تهران یا اطمینان از اینکه تحریم‌های جدید مورد توافق و نیز موثر خواهد بود.

اگر نه، وقتی مهلت بدون حصول نتیجه به پایان برسد، رهبران غربی خود را در معرض کاهش اعتبار بیشتری خواهند یافت. 1. قم . این چیست؟ ایرانی‌ها با عجله آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای را مطلع کردند که در قم نیز چیزی در جریان است. بیشتر کارشناسانی که با آنها گفتگو کرده‌ام ظنین هستند که این سایت از اول به عنوان یک سایت موشکی طراحی شده است ودر حال تبدیل به یک “تاسیسات غنی‌سازی نجات بخش”، در صورت هدف قرار گرفتن نطنز و دیگر تاسیسات هسته ای، است. ممکن است در قم هیچ ماده قابل انشقاقی وجود نداشته باشد. آمریکا ادعا می‌کند که از سال 2007 از قم باخبر بوده است. هنوز توضیح قانع کننده‌ای ارائه نشده است که چرا هم ایرانیان و هم آقای اوباما آن را اکنون آشکار کرده‌اند. 1. مذاکرات ژنو و وین . مذاکرات ایران که 1+5 (پنچ عضو شورای امنیت سازمان ملل و آلمان) نیز خوانده می‌شود حداقل بصورت ظاهری سازنده بوده است. تهران قول داد که به بازرسان اجازه دهد از تاسیسات قم دیدن کنند و مقدار قابل توجهی از اورانیوم غنی‌شده با درجه پایین خود را برای پالایش به روسیه و فرانسه بفرستد. این اقدامات می‌تواند پیشرفت‌هایی را نشان دهد – یا به قول یک تحلیلگر حداقل “آغاز یک شروع” باشد - و به استراتژی مراوده آقای اوباما نشانه‌ای از یک پیروزی زودرس بدهد. تفسیر بدبینانه‌تری که بین تحلیلگران امنیتی غربی شایع است این است که رژیم ایران برای بدست آوردن زمان این کار را کرده است.

در هر صورت قول‌ برای دادن اجازه به بازرسان ان‌پی‌تی و انتقال اورنیوم غنی‌شده با درجه پایین به زودی مورد آزمایش قرار می‌گیرند. 1. دانشمند گمشده هسته‌ای. فاش شدن اخیر مفقود شدن سه ماهه دکتر شهرام امیری کارشناس ارشد هسته‌ای ایران – همزمان با سرکوب ماه ژوئن در ایران و آشکارسازی قم – جالب است، بویژه با توجه به این گزارش که منابع اورانیوم غنی‌شده با درجه پایین ایران رو به کاهش است و ناخالصی جدی دارد و می‌تواند موجب شکست سانتریفوژ شود. اینکه او پناهنده شده یا ربوده شده است مشخص نیست. منتقدان مذاکرات ژنو بلافاصله اشاره کردند که این مشکلات فنی می‌تواند شرح دهد که چرا تهران حالا مشتاق است اورانیوم غنی‌شده با درجه پایین خود را برای معاوضه با سوخت جدید به روسیه بفرستد. اما این تصویر  با این نکته که آشکارسازی تاسیسات قم تهدید هسته‌ای جدی را مطرح می کند مغایرت دارد. 1. رای لغزان مسکو . هیلاری کلینتون  وزیر امور خارجه آمریکا هفته گذشته برای ادامه فشار دادن “دکمه بازگشت به حالت اولیه” به مسکو سفر کرد. هدف اصلی مذاکرات پیشبرد پیمان کاهش تسلیحات هسته‌ای بود. یک پیمان جدید، که شدیدا انتظار آن می‌رود، نشان می‌دهد که آمریکا و روسیه بر اهداف دراز مدت ان‌پی‌تی مبنی بر جهانی عاری از سلاح هسته‌ای متعهد هستند. موضوع دیگرمورد بحث خانم کلینتون ایران بود. کرملین نمی‌تواند  با آیت‌الله‌ها معامله کند اما می‌تواند گزینه‌های آنها را محدود سازد. پرزیدنت دیمیتری مدودف مذاکرات ژنو – وین را مورد ستایش قرار داد و اشاره کرد که «تحریم‌ها درحال حاضرمناسب نیست.»

روسیه اصولا با تحریم‌ها مخالف بوده است زیرا از اتفاقی که در صورت شکست تحریم‌ها می‌افتد بیمناک هستند. آنها درک می‌کنند که تحریم‌ها فی‌نفسه پایان کار نیستند.

اگر روسیه – یا چین – از تحریم‌ها حمایت می‌کردند، با آقای اوباما، آقای سارکوزی و آقای براون در جی-20 روی یک سکو بودند.

اما کلمه پایانی آقای مدودف -  یعنی “در حال حاضر” - جدید و قابل توجه بود. مطمئنا تهران نیز به این لحن توجه کرده است. روس‌ها به احتمال خیلی زیاد به خانم کلینتون گفته ا‌ند که آنها به تهران فشار خواهند آورد که به تعهدات ان‌پی‌تی تجدید نظر شده  پایبند باشند.

مسکو به عنوان عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل و یکی از معماران ان‌پی‌تی، ایران غیرهسته‌ای را ترجیح می‌دهد. اما  احتمالا مسکو شرایط حاضر را– ایران منزوی با جاه‌طلبی‌های هسته‌ای که غرب را می‌رنجاند – به ایران با آرامش یا با روابط حسنه ترجیح می‌دهد.

با این وجود مسکو اگر بتواند از حمله نظامی توسط آمریکا یا اسرائیل که موجب عدم ثبات منطقه‌ای می‌شود جلوگیری کند، سناریوی اخیر را می‌پذیرد. از این رو، روسیه با غرب همکاری نیم بند و سودجویانه دارد. 1. بازی پایانی خدعه‌آمیز . درست مثل مورد افغانستان، جایی که تحلیلگران جدی حالا ایده‌های خروج و محدود نگاه داشتن نیرو ها را که زمانی رادیکال بود  مطرح می‌کنند، گزینه های جدیدی شروع به ظاهر شدن برای ایران می‌کنند. تنها سه گزینه نظری وجود دارد – یک حمله پیشگیرانه، رضایت و بازدارندگی، یا توافق در درون چارچوب ها.

اولی اگر غیر عملی نباشد، غیر قابل دفاع است. دومی عملی است اما دلخواه نیست. آخری بهترین سناریوی عملی است.

دلگرم‌کننده‌ترین تئوری این است که ایرانی‌ها واقعا به آزمایش قابلیت هسته‌ای نزدیک نباشند و بیش از آن، استراتژی آن در واقع ماندن در این وضعیت است.

در این صورت، تهران ممکن است قصد این را داشته باشد که تمام زیربنای لازم را توسعه دهد اما از آزمایش «18 ماه فاصله داشته باشد.» این حالت با ان‌پی‌تی تطابق دارد و همان استراتژی شاه در دهه 1970 است.

ده‌ها کشور که شاخص‌ترین آنها ژاپن، برزیل و آفریقای جنوبی هستند، امروز در همین وضعیت قرار دارند. خودداری از آزمایش حیاتی است – چیزی که پیمان عدم تکثیرسلاح های هسته ای در مورد هند و پاکستان در آن شکست خورد.

اگر تهران به چیزی که گاهی «گزینه ژاپن» نامیده می‌شود علاقمند باشد – داشتن توانایی تولید سلاح هسته‌ای در کوتاه مدت اما عدم آزمایش آن – این می‌تواند فرصتی منطقی برای چارچوب مورد توافق بازرسی‌ها، نظارت و هشدارهای اولیه باشد. ایران باید پیمان جامع منع آزمایش را تائید کند.

برای حصول چنین چارچوبی به حداقلی از اعتماد بین ایران و غرب و نیز روسیه، اسرائیل و کشورهای عربی نیاز است. یک زمینه خوب برای این کار وارد کردن ایران درمسائل وسیع‌تری ازجمله جبهه‌های امنیت منطقه است.

مشکل این است که بین آمریکا و ایران اعتماد بسیار کمی‌ وجود دارد. چه کسی اولین حرکت را می‌کند؟

ایرانی‌ها با توجه به شکاف داخلی جدی، ممکن است اطمینان این را نداشته باشند که در  این جهت حرکت کنند. در واقع هیچ رهبر ایرانی نمی‌خواهد گورباچف باشد و فروپاشی رژیم را هدایت کند. همه می‌خواهند پوتین باشند و ثبات را هدایت کنند. 1. گزینه خطرناک اسرائیل . اگر اعتماد بین آمریکا و ایران نزدیک صفر باشد، اعتماد بین اسرائیل و ایران زیر صفر است. از همه نگران‌کننده‌تر این است که برخی از اسرائیلی‌ها بصورت خصوصی اوباما را ضعیف می‌خوانند و بر این اشاره دارند که دیگر نمی‌توانند در مورد ایران به آمریکا اعتماد کنند. شایعه جدید، قصد حمله اسرائیل به ایران در آینده نزدیک است.

اسرائیل می‌تواند جنگی را علیه ایران آغاز کند، اما شک وجود دارد که بتواند چنین جنگی را تمام کند. حتی اگر جنگی با دقت و مهارت باشد، مسلما به پاسخی بی‌تناسب و جنگی وسیع‌تر در خاورمیانه کشیده خواهد شد.

اگر سناریوی جنگ عملی نباشد، چرا اسرائیل این همه سر وصدا می‌کند؟ شاید سر وصدا اصلی‌ترین بخش استراتژی آنها باشد. پیش از حمله پیشگیرانه قبلی به تجهیزات عراق و سوریه، اسرائیل ساکت بود.

اما سر و صدای تهدیدآمیز اسرائیل همچنین می‌تواند غیرسازنده باشد و ایرانیان را وادار به سرعت بخشیدن به کار خود کند.

از یک مقام رسمی اروپایی شنیدم که «خطر جدی آن است که سیاست  مذاکرات شکست خورده و پس از آن تحریم‌ها شکست خورده و پس از آن جنگ هم شکست خورده باشد.» وی سپس افزود: «بهتر است باهوش و دیپلماتیک باشیم و بدانیم که چه وقت گشایشی  پیش خواهد آمد.»

 

منبع: نیویورک تایمز، 21 اکتبر