اولویت اول؛ حل مسئله با آمریکا

نویسنده
سارا سماواتی

» انتخابات ریاست جمهوری در مصاحبه روز با غلامحسین کرباسچی

gholamhosseinkarbaschi.jpg

با غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی در باره انتخابات،دولت وحدت ملی و ‏اختلاف نظرها در حزب متبوع وی سخن گفته ایم. کرباسچی با تاکید بر اینکه« نیروهایی که با شعار ‏اصولگرایی لباس قدرت پوشیدند، در برابر چالش های امروز کشور شکست سختی خورده اند» ‏انحصارگرایی دولت نهم را عامل بحرانی کنونی کشور می داند.‏

شهردار سابق تهران ضمن اشاره به اینکه اختلاف نظر در درون احزاب عادی است، تشکیل جبهه ‏متحد اصلاح طلبان راامری ضروری دانست و گفت «حل مسئله ایران با آمریکا و به طور کلی جهان ‏غرب»باید اولویت اصلی دولت بعدی باشد.‏

این مصاحبه در پی می آید.‏

آقای کرباسچی شما در آذر ماه فکر دولت وحدت ملی را طرح کردید. البته آقای هاشمی رفسنجانی ‏گفت که این طرح از سوی آقای ناطق نوری طرح شده بود، با این حال مفهوم چنین دولتی از نظر شما ‏با توجه به دو جریان اصلی سیاسی در کشور یعنی اصولگرایان و اصلاح طلبان چه بود؟
ضرورت دولت وحدت ملی از نگاه همه دلسوزان مردم ، کشور و انقلاب وجود داشته و دارد. دولت ‏آینده هم باید بر اساس همین ضرورت همه توجه خود را به این نکته معطوف کند که از همه نیروهای ‏توانمند و کارآمد کشور استفاده کند و سهمی برای سلیقه های گوناگونی که در کشور رای دارند، قایل ‏شود.در جریان انقلاب اسلامی، پس از سال های 60 و در سال های جنگ و با حضور حضرت امام و ‏حاکمیت تقریبا غالب جناح موسوم به چپ امروز(خط امام) همه سلیقه های اصلی و جریان های ‏سیاسی آن روز از موتلفه گرفته تا مجاهدین انقلاب (آقای عسگر اولادی وزیر بازرگانی، آقای بهزاد ‏نبوی مشاور اجرایی نخست وزیر) در دولت حضور داشتند. بعدها در دولت آقای هاشمی نیز تقریبا ‏این نسبت حفظ شد.در جریان دولت اول آقای خاتمی به نسبت کمتری بخشی از جناح راست (سنتی) در ‏مناصب اجرایی به کار گرفته شدند.به دلیل برخوردهای سیاسی که از جانب بخش تندروی جناح ‏اصولگرا با دولت بعد از دوم خرداد صورت گرفت، برداشت دولت این شد که باید برای پیشبرد امور ‏کشور به سیستم اجرایی یکپارچه ای در نظام اجرایی بیاندیشد و به دنبال آن بخش نسبتا گسترده ای از ‏نیروهای سیاسی غیر همسو از نظام اجرایی خارج شدند. صرف نظر از مشکلاتی که این یک سویه ‏نگری فعالیت های خود دولت وقت را تحت تاثیر قرار داد، عکس العمل های بعدی آن در تلاش ‏یکپارچه ی سلیقه های گوناگون و مخالف دولت آقای خاتمی و حتی بخشی از نیروهای معتدل برای به ‏وجود آوردن دولت نهم تشدید شد و با ویژگی انحصار طلبی بی بدیلی در تاریخ انقلاب و کشور، نه ‏تنها هیچ یک از نیروهای وابسته به جناح های سیاسی و حتی مستقلی که کوچکترین زاویه ای با ‏شخص رییس دولت نداشتند، هم در هیچ رده مدیریتی و حتی کارشناسی قابل توجه به کار گرفته نشدند ‏که در بین خود نیروهایی که در آغاز به کار دولت نهم نیز حضور داشتند، تصفیه گسترده ای صورت ‏گرفت که برای نخستین بار در تاریخ پس از انقلاب کابینه دولت را در مرز رای گیری مجدد از ‏مجلس قرار داد.فراتر از مسایل داخلی با نگاهی به تجربه دیگر کشورها که نظام سیاسی و پارلمانی ‏حزبی را تجربه می کنند و مقایسه آن با شرایط کشورمان به این نتیجه می رسیم که اگرچه ممکن است ‏در جایی تشکیل یک دولت تمام عیار حزبی پاسخگوی مشکلات کشورها بوده باشد ولی نه تنها در ‏کشوری با سوابق سیاسی و به ویژه حزبی محدود ایران که تجربه ای برای حضور جدی احزاب در ‏قدرت و برنامه ریزی سیاسی متناسب و هدفمند و به تبع آن رای گیری مبتنی بر برنامه احزاب از ‏مردم با شعارها و برنامه های مشخص وجود ندارد که حتی در کشوری مانند آمریکا که سابقه 200 ‏ساله حکومت حزبی و قدرت سیاسی یکپارچه متمرکز دو حزب اصلی دموکرات و جمهوری خواه را ‏دارد، باز هم در دوره هایی نظیر این دوره که نیروهای معتدل تر به قدرت می رسند، قدرت را به ‏طور یکپارچه در اختیار نمی گیرند. آنها هم با این استدلال که اگرچه بیش از 50 درصد آرا به ما ‏تعلق دارد اما بالاخره کمتر از نیمی از مردم به ما رای نداده اند، در پست های حساسی مانند وزارت ‏دفاع از نیروهای حزب مقابل استفاده کرده اند. می خواهم بگویم حتی در دولت های حزبی هم انحصار ‏گرایی به این اندازه وجود ندارد چرا که این رویه فراتر از تحلیل های سیاسی و حزبی در مجموع ‏پیشبرد کلی امور کشور و حرکت در مسیر توسعه را کند و دچار اختلال می کند چرا که به این ترتیب ‏بدنه مدیریتی کشور بخشی از نیروهای توانمند و با تجربه را از دست می دهد. با چنین دیدگاهی است ‏که من از طرح دولت وحدت ملی در کشور دفاع کردم. در شرایط کنونی که شرایط کاملا پولاریزه ای ‏توسط دولت نهم در کشور حاکم شده و نیروهای سیاسی در دو اردوگاه کاملا مجزا خود را سازمان ‏داده اند و دستگاه های مدیریتی را از بسیاری از نیروهای با تجربه خالی و یک بحران تمام عیار ‏مدیریتی را به عرصه های مختلف تصمیم گیری و اجرایی تحمیل کرده اند، کشور نیازمند دولتی است ‏که بتواند مجموعه ای از نیروهای با تجربه ولو با سلیقه های سیاسی مختلف را در یک کابینه جمع کند ‏چرا که ما به طور همزمان با چندین مشکل جدی و اساسی داخلی و خارجی مواجهیم؛ مشکلاتی که ‏حل هر یک از آنها استمداد از همه سلیقه ها و تجربه ها را می طلبد و حل آنها جز با همگرایی و ‏تشکیل دولت وحدت ملی میسر نیست. مدیریت توسعه گرا و پایدار که نیاز امروز کشور است بدون ‏استفاده از همه نیروها محقق نمی شود و ما باید پس از 30 سال به این نکته رسیده باشیم.‏

چطور شد که این طرح را پیگیری نکردید؟
علت عدم پیگیری این بود که از یک سو جناح اصولگرا از ترس از دست دادن حاکمیت خود بر ارکان ‏اجرایی کشور، با وجود حمایت قوی که این طرح حداقل در بخشی از نیروهای معتدل تر و با تجربه ‏این جناح داشت، در برابر آن مقاومت کرد و طرح را مورد توجه جدی قرار نداد. از سوی دیگر ‏بخشی از نیروهای چپ که فکر می کنند با توجه به شرایط به وجود امده در دولت نهم رای قاطعی از ‏مخالفت با شرایط موجود در سبد آنها می ریزد هم نیاز به چنین طرحی را جدی ندیدند و با این دو ‏مخالفت، طرح دولت وحدت ملی موضوعیت خود را از دست داد. ولی در هر دو جناح شخصیت های ‏برجسته ای به این نکته اذعان دارند که اگر دولت وحدت ملی تشکیل نمی شود، با توجه به شرایطی ‏که ما در کشور داریم باید حتی المقدور از پراکندگی آرا و نیروها جلوگیری کرد و حرکت ها را به ‏سمت یکپارچگی نیروهای سیاسی سوق داد. این روحیه و تاکید بر همگرایی در چنین شرایطی در ‏واقع عکس العملی به حاکمیت انحصار طلبی است که بخشی از نیروهای سیاسی حاکم را، بخصوص ‏در این چهار ساله فرا گرفته و آثار زیانبار آن هر روز روشن تر می شود.‏

به این ترتیب و با توجه به این مصلحتی که تشخیص می دهید، تصور می کنید که آقای کروبی نامزد ‏برگزیده شما در جهت چنین دولتی اقدام کند و در صورت تمایل ایشان فکر می کنید از جانب دو جناح ‏پذیرفته شود؟
به اعتقاد من هم خود آقای کروبی و هم نیروهای همراه ایشان بر این تحلیل واقفند که در شرایط کنونی ‏کشور بدون همدلی و همراهی مجموعه نیروهای دلسوز، با تجربه و توانمند امکان حل مسایل مردم و ‏کشور وجود ندارد و حتی اگر ایشان و حزب اعتماد ملی به تنهایی در انتخابات پیروز شوند پس از آن ‏نیازمند یاری همه نیروهای اصلاح طلب و حتی معتدل و دلسوز جناح راست هستند و با توجه به تعامل ‏ایشان و ارتباطی که با همه نیرو های سیاسی کشور دارند، من بعید می دانم که در تشکیل یک کابینه ‏کارآمد که همه سلیقه های سیاسی در آن حضور داشته باشند دچار مشکل شود. اتفاقا اینکه آقای کروبی ‏می تواند مجموعه ای از نیروهای سیاسی هر دو جناح را در کابینه خود گرد هم آورد یکی از ‏مهمترین نقاط قوت ایشان است که چه طرفداران و چه منتقدان بدان اذعان می کند. ‏

این دوره از انتخابات ریاست جمهوری را واجد خصوصیات ویژه ای می دانید؟
به هر حال هر دوره ای از انتخابات نسبت به دوره های قبل در تجربه های نوپای دموکراسی یک قدم ‏به جلو است؛ هم حاکمیت که آزمون بهتری را از سر گذرانده و انتخابات آزاد و نتایج آن را بهتر تحمل ‏می کند و هم مردم با عبور از گرایش های شخصی و جاذبه های کاریزماتیک بهتر می توانند برنامه ‏ها و شعارهای اجرایی را بررسی و با گذشته و کارکرد هر مجموعه مقایسه کنند. دست های بیشتری ‏برای مردم رو شده است و به اصطلاح «آن مشت های آسمان کوب قوی» که به هوا می رفت و ‏ادعاهای زیادی داشت « وا شدند و جملگی رسوا شدند…» نیروهایی که با شعار اصولگرایی لباس ‏قدرت پوشیدند، در برابر چالش های امروز کشور شکست سختی خورده اند تا جایی که خودشان ‏امروز می گویند: «دولت نگاه راهبردی ندارد» یا « دولت مانند اتومبیلی است که پر سرعت حرکت ‏می کند اما فرمان ندارد». خود انها هم منتقد سومدیریت ها و انحصار گرایی در قدرت و بی توجهی به ‏نظرات دیگران و حدف مدیران با تجربه و کارشناس از ساختار مدیریتی کشورند که این امر حتی در ‏امور روزمره،کشور را به بحران کشانده است به طوری که بر خلاف معمول در نیمه دوره هشت ‏ساله مجاز ریاست جمهوری امروز آمار نارضایتی ها چنان بالاست که حتی خود جناح راست دنبال ‏کاندیدای دیگری است تا رقیب در دوره اول برنده نشود و این در تاریخ بعد از انقلاب بی سابقه است. ‏

فکر می کنید عاجل ترین اقدام دولت آینده چه باید باشد ؟
حل مساله ایران با آمریکا و به طور کلی جهان غرب و کشورهای همسایه، حل شرافتمندانه و عاقلانه ‏بحران هسته ای به صورت خاص و اعتماد سازی با مجامع بین المللی به جای بحران سازی که این ‏امر می تواند منشا حل و فصل مسایل تحریم و وضع قطع نامه علیه ایران شود و به دنبال آن با راه ‏اندازی جریان سرمایه گذاری در کشور اقتصاد مولد رونق گیرد. بحران اشتغال که به صورت ریشه ‏ای جز با تولید و سرمایه گذاری حل نمی شود در اصل مبتنی بر اصلاح روابط خارجی است. مساله ‏عاجل دیگر برای دولت آینده ترمیم بدنه کارشناسی و مدیریتی است که در این سال های اخیر آسیب ‏های جدی دیده است که شاخص ترین نمونه آن انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی و معلق کردن ‏شوراهای مهم و تخصصی است که هسته های اصلی برنامه ریزی و تصمیم گیری در کارهای کلیدی ‏دولت و اداره امور کشور بودند. ‏

فکر می کنید مهمترین حرکت سیاسی در دوره حکومت دولت آتی اگر اصلاح طلبان باشند ، چه خواهد ‏بود ؟
برای اصلاح طلبان، اگر مورد اعتماد مردم قرار گیرند، صرف نظر از اقدامات عاجلی که در سوال ‏قبل گفتم ، مهمترین حرکت نهادینه کردن فعالیت های سیاسی با نهاد سازی و تاسیس جبهه یکپارچه و ‏سازمان دادن نیروها و قانونی کردن انتخابات حزبی است.با توجه به گذشت 30 سال از پیروزی ‏انقلاب و ضرورتی که همه برای حضور مردم در صحنه احساس می کنند، هیچ ساز و کاری که به ‏طور مستمر بتواند مردم را به عنوان یک جریان سیاسی و پشتوانه اجتماعی در صحنه نگاه دارد شکل ‏نگرفته و این نقصی است که در دولت بعد از دوم خرداد هم با همه عنایتی که بخشی از نیروها به ‏ضرورت چنین کاری داشتند به دلایل گوناگون موفق به نهاد سازی و پایدار کردن جنبش سیاسی بعد ‏از دوم خرداد نشدند. اینکه چه موانعی بوده و چرا موفق نشدند موضوع این بحث نیست اما به عنوان ‏منتقد در این زمینه حرف های زیادی داریم. ‏

اگر اصولگرایان باشند، چه ؟
چون اصول گرایان هیچ وقت به طور اساسی به مسایل زیر بنایی نمی پردازند و چشمشان را بر ‏واقعیت ها می بندند ودر واقع ضرورت هاست که آن ها را وادار به پذیرش واقعیت ها می کند، به ‏نظر نمی رسد غیر از عملکردهای کنونی و ترمیم و اصلاح، انها راه حلی را برنامه ریزی کنند؛ ‏گرچه بحران های جدی امروز و تجربه آموخته شده توسط بخش های قابل توجهی از مدیریت های ‏جدید ممکن است آنها را به سمت گرایش به راه حل ها و برنامه ریزی های بهتر نیز سوق دهد. ‏

مطالبات اجتماعی در ایران را چگونه دسته بندی می کنید؟
مطالبات اجتماعی امروز جامعه ایران بحثی مفصل است اما اگر به طور اجمالی بخواهیم مهمترین ‏مطالبات اجتماعی را دسته بندی کنیم اولویت اول امروز جامعه ایران در همه طبقات به غیر از درصد ‏محدودی از جمعیت ، ارتقای کیفیت زندگی است. امروز برای مردم مهم تر این است که از مشکلات ‏جاری زندگی شان کاسته و به معیشت ، تامین اجتماعی و رفاه آنها و اعضای خانواده شان توجه شود. ‏شرایط فعلی به گونه ای است که مطالبات اجتماعی اکثریتی از جامعه ایران به دلیل خلاهایی که در ‏سال های گذشته وجود داشته تابعی از شرایط و مطالبات اقتصادی آنهاست. نظرسنجی ها و تحقیقاتی ‏که در سال های اخیر و به ویژه ماه های گذشته در کشور انجام شده نشان می دهد رفع معضل بیکاری ‏در شهرستان ها و مبارزه با گرانی در شهرهای بزرگ اولویت اصلی پاسخ دهندگان بوده است. به این ‏دو اضافه کنید آسیب های اجتماعی مانند اعتیاد و ازدواج جوانان را که مشکل جدی بسیاری از خانواده ‏هاست.تا جایی که من می دانم این مطالبات در اغلب نظرسنجی ها بالاتر از سایر شاخص ها بوده اند ‏و این نتایج نشان می دهد عموم مردم و نه الزاما نخبگان و دانشگاهیان در شرایط کنونی آنقدر که به ‏تغییرات عاجل در جریان زندگی جاری شان توجه دارند، مطالبات دیگر را دنبال نمی کنند. در ‏قشرهای دانشگاهی و نخبگان مطالبات فرهنگی و سیاسی اولویت اول است اما برای عموم مردم و ‏اکثریت جامعه اولویت نخست نیست و بر اساس تحقیقات انجام شده اغلب در اولویت های سوم و ‏چهارم قرار دارد. حتی در میان دانشگاهیان هم مساله بیکاری و اشتغال جزو اولویت های مهم بوده ‏است.‏

شکست اصلاح طلبان را در انتخابات آتی محتمل می بینید؟
هر انتخاباتی در صورتی انتخاباتی آزاد و واقعی است که نتیجه اش از قبل مشخص نباشد الان تنها می ‏توان به آمار و نظرسنجی های مختلف استناد کرد و درباره وضعیت احتمالی کاندیداها در دوره بعدی ‏نظر داد، در حالی که افکار سنجی در ایران به ویژه اظهار نظر درباره اینکه به چه کسی رای می ‏دهید، به دلیل ویژگی های خاص جامعه و فرهنگ پنهان کاری پیچیده است؛ همانطور که در دوره ‏گذشته انتخابات به نتیجه ای منتهی شد که با همه آمارگیری ها و نظرسنجی های انجام شده ، مغایر ‏بود. این امر هم به ضعف کار نظر سنجی در ایران باز می گردد و هم به روحیه ایرانیان که همیشه به ‏پنهان کاری عادت دارند و به ویژه امروز که بخش هایی از منافع مادی افراد به موضع گیری های ‏سیاسی شان وابسته شده است. از سوی دیگر هنوز در جناح اصلاح طلب با تعدد کاندیداها مواجه ‏هستیم و شاید خیلی هم زمینه های واقعی برای حذف این اختلاف نظرها وجود نداشته باشد مگر اینکه ‏تلاش زیادی بشود و در این شرایط شکست غیر محتمل نیست اما به نظر می آید احتمال برد نیز کم ‏نباشد. ‏

اگر اصلاح طلبان انتخابات را ببازند از نظر شما چه اشتباهی صورت گرفته است؟
اصلی ترین اشتباه عدم تشکیل جبهه واحد اصلاح طلبان است که نتوانستند نیروها را سازماندهی کنند. ‏اگر اصلاح طلبان احزاب را یکی نمی کنند، دست کم انتظار این است که در جریان انتخابات اهداف و ‏برنامه هایشان را در جبهه واحدی به مردم ارائه کنند . الان نه جبهه واحدی شکل گرفته و نه لااقل ‏تاکنون برنامه روشنی به مردم ارائه شده است.‏

برای حزب کارگزاران در دولت آینده سهم یا موقعیت مشخصی قایل هستید ؟
اگر جریان اصلاحات در این انتخابات برنده شود به نظر می آید بخش های قابل توجهی از مدیران با ‏تجربه را به کار خواهد گرفت و ما فکر می کنیم هر جا افرادی با بینش های علمی مستقر شوند، در ‏واقع نیروهای مورد تایید کارگزاران هم به کار گرفته شدند. سهم کارگزاران آن گرایش غالبی است که ‏در مجموع مدیران اجرایی با تجربه به خود اختصاص می دهند، ممکن است از نیروهای عضو ‏تشکیلات هم استفاده شود و ممکن است حضور فیزیکی نداشته باشیم .‏

صحبت از اختلاف نظر شما با نظر اکثریت حزب متبوع شماست؛ به این ترتیب که شما مصلحت را ‏در حمایت از آقای کروبی می بینید در حالی که حزب کارگزاران ظاهرا روی آقای خاتمی اجتماع ‏داشته است.می توانید استدلال متفاوت خود را برای خوانندگان روز توضیح بدهید؟
اختلاف نظر در یک حزب قوی که بر اساس تحلیل ها و جمع بندی نظرات شکل می گیرد بی سابقه ‏نیست . از خودمان که بگذریم در بسیاری از احزاب بزرگ و قدرتمند سایر کشورها این اختلاف ‏نظرها در برخی مواضع سیاسی و اقتصادی پدید می آید. نمونه آن حزب کارگر انگلیس که در مقابل ‏سیاست های آقای بلر از درون حزب مخالفت هایی آغاز شد تا آنجا که تغییر و تحولاتی را به دنبال ‏داشت و در پی آن جناح مقابل به قدرت رسید. یا در حزب دموکرات آمریکا ماه ها قبل از انتخابات ‏بحث ها و مباحثات بسیار جدی درون حزبی دامن زده شد و حتی دو کاندیدا از داخل حزب ماه ها با ‏یکدیگر مبارزه کردند به طوری که اگر کسی از بیرون ناظر بود فکر می کرد انتخابات بین دو نفر از ‏اعضای حزب دموکرات است ( درگیری خانم کلینتون و آقای اوباما). یا در جناح مقابل در حزب ‏جمهوری خواه، چهره های با نفوذی با سیاست های مختلف نظامی واقتصادی آقای بوش مخالفت کردند ‏و حتی از حزب رقیب حمایت کردند.(نمونه آن آقای کالین پاور که در مقابل کاندیدای حزب جمهوری ‏خواه از آقای اوباما حمایت می کرد.)در یک جریان زنده سیاسی وجود نظرات متضاد باعث نگرانی ‏نیست بلکه معتقدم زمینه ساز رشد و پیشرفت و رسیدن به نقطه های فکری بهتر است. باشگاه حزب ‏می تواند گاهی مسابقه داخلی داشته باشد و نظرات سیاسی و تحلیل های متفاوت را نه به صورت ‏تبلیغاتی که به صورت جدی در مقابل هم مطرح کند و در واقع این جامعه و اعضا و هوادارانند که باید ‏در بررسی این دو دیدگاه رشد یابند و نظر دهند. در درون حزب حساب منافع شخصی و باند بازی ‏نیست که بترسیم موقعیتی از دست برود نه دبیرکل و نه هیچ کس خدای حزب نیست که هرچه بگوید ‏همه بپذیرند. گاهی هم که اختلاف نظرها شدید باشد به هر حال اگر اصرار در تحلیلی هست بر مبنای ‏رسیدن به راه حلی بهتر برای منافع کشور است و اصولا حزب برای اجتناب از همین کاریزماسازی ‏است. ما در کشور نیازمند تقویت و تحکیم پایه های احزابی هستیم که عقب افتادگی سیاسی و ‏کاریزماپرستی سنتی و مدرن، اعتقادی و روشنفکرانه را به تحلیل پذیری و بینش مندی سیاسی تبدیل ‏کنند. این محصول جز با پذیرش چالش های فکری و سیاسی جدی در درون احزاب امکان پذیر نمی ‏باشد و همه این ها اگر درست و به دور از تعصب سیاسی تحلیل شود خود نشانه هایی از حرکت ‏جامعه سیاسی ایران به سوی دموکراسی عمیق تر و واقعی است. من این مسایل را هم در جبهه موسوم ‏به اصلاحات و هم در درون حزب کارگزاران طبیعی و لازم می دانم. اعضای حزب با اقناع به جمع ‏بندی می رسند و گاهی هم ممکن است مجموعه نظرات منتهی به اتخاذ نظر واحد نشود چون نقاط ‏ضعف و قوت در هر دو هست، هر دو دیدگاه از برخی جهات قابل دفاع هستند و از برخی جهات نه. ‏

واقعیت قضیه این است که حزب کارگزاران در مجموعه جناح موسوم به چپ یا اصلاح طلب قرار ‏می گیرد و یکی از نیروهایی است که امروز مقابل جریان دولت قرار دارند و در صدد ایجاد تحول در ‏کشور هستند و گزینه هایی را پیش رو دارند. همانطور که تعدد کاندیداها در خود اصلاح طلبان به ‏اختلاف نظر جدی تبدیل شده در حزب کارگزاران هم همینطور است. بخشی با استناد به نظر سنجی ها ‏و گرایش های عمومی یکی از کاندیداها را توصیه می کنند و بخشی هم این استدلال را دارند که ‏مجموعه عوامل موثر در پیروزی انتخابات و تحقق برنامه های بعد از انتخابات (ترکیب نیروهای ‏معتدل تر وتوان بهره مندی از همکاری با نظام) مهمتر است. در این میان یک دیدگاه بینابینی وجود ‏دارد که تا حدودی به برخورداری از رای مردم و کاستن از حساسیت های منفی معتقد است. هر یک ‏از دیدگاه های فوق گروهی را به طرفداری از آقایان خاتمی ، کروبی و میر حسین جلب کرده است. ‏نهایتا همه اینها معتقد به تغییر شرایط موجود هستند و نظراتشان را بیان می کنند. من معتقدم اگر ‏شرایط درست مدیریت شود آسیبی به آرای اصلاح طلبان وارد نمی شود. ‏

این اختلاف نظر شما با دوستانتان چه آسیبی به حزب کارگزاران می زند؟ اینکه شما در ستاد آقای ‏کروبی باشید و آقای عطریان مسوول ستاد آقای خاتمی ؟
اولا هم من هنوز مسوولیتی در ستاد آقای کروبی نپذیرفته ام و تا جایی هم که می دانم آقای عطریان فر ‏مسوول ستاد آقای خاتمی نیست. اگر ایشان در آنجا کمکی بتواند بکند یا من بتوانم مشورتی در کنار ‏آقای کروبی ارائه دهم، این یک امر شخصی است که خارج از مصوبات حزب قرار می گیرد ولی ‏کمکی به مجموعه جریان اصلاح طلبی است. ما در حزب از هشت ماه قبل درباره انتخابات ریاست ‏جمهوری بحث داشته ایم.تحلیل اساسی حزب درباره شخصیتی که می تواند کاندیدای موفق باشد این ‏بوده و هست که اولا فردی را نامزد کنیم که مورد توافق همه اصلاح طلبان قرار گیرد ، ثانیا تا آنجا که ‏می توانیم از حساسیت های منفی جناح مقابل در مورد کاندیدای خود کم کنیم و به صورت مشخص به ‏گونه ای عمل نکنیم که همه توانمندی آن طرف در خدمت رقیب قرار گیرد. در این راستا حزب در ‏شش ماه گذشته تلاش پیگیرانه ای را برای تحقق این هدف به کار گرفت . متاسفانه با مجموعه ای از ‏تنگ نظری ها موفق به ایجاد وحدت و انتخاب فردی که واجد هر دو شاخصه باشد، نشدیم. امروز ما ‏در وضعیتی قرار داریم که صرف نظر از آقای مهندس موسوی که هنوز تصمیم قطعی خود را اعلام ‏نکرده اند، یک طرف آقای خاتمی قرار دارند که صرف نظر از انتقادهایی که در مورد ایشان مطرح ‏است، شخصیتی مورد احترام، فرهنگی،نجیب و با جاذبه برای همه هستند و طرف دیگر آقای ‏کروبی، شخصیت با تجربه و سخت کوش، مقاوم و با سابقه انقلابی و مبارزاتی بسیار طولانی که ‏برای قشرهایی از جامعه ما کاندیدای مطلوبی به شمار می رود. هر دو این بزرگواران منتقد جدی ‏شرایط موجود هستند و در مجموعه نیروهای تحول خواه قرار دارند. یک استدلال این است که در ‏شرایط کنونی رقیب، دولتی است که بعد از چهار سال می خواهد دوباره انتخاب شود و همه ابزار ‏قدرت و مسایل اجرایی در اختیارش است و از طرفی هم نظر سنجی ها حداقل امروز نشان می دهد ‏که گرایش عمومی گرچه به سمت اصلاح طلبان و نفی شرایط موجود است ولی به صورت شاخص ‏تمایل به شخص آقای خاتمی بیش از دیگران است و ما نیازمند چنین کاندیدایی برای مقابله با رقیب ‏انتخاباتی مان هستیم. روی دیگر سکه این است با وضعیتی که جریان اجتماعی دوم خرداد پس از 12 ‏سال از آغاز آن بدان دچار شده است، توان یک نهضت اجتماعی جدی را که بتواند شخصیتی مثل آقای ‏خاتمی را به پیروزی برساند، ندارد. خود آقای خاتمی هم فاقد آن بلند پروازی های توده پسندی است که ‏در چنین انتخاباتی معمولا کارساز است و گرچه در بسیاری از نظرسنجی ها در حد اکثریت قابل توجه ‏پیش بینی رای برای او می شود ولی از پشتوانه یک جامعه مدنی سازمان یافته برخوردار نیست و در ‏عین حال برنامه اعلام شده اقتصادی و سیاسی قابل توجهی نیز ارائه نکرده است. طرف مقابل آقای ‏کروبی است که گرچه حداقل نظر سنجی های امروز آرای ایشان را در حد پیروزی قاطع نشان نمی ‏دهد ولی با ویژگی های منحصر به فرد ، حرکت های متهورانه ، مقاومت و پیگیری در آنچه که ‏تاکنون اعلام کرده و می کند به عنوان آنچه که مردم ایران بدان تمایل نشان می دهند، مرد عمل و ‏اراده و درعین حال استواری و استحکام شناخته می شودو با توجه به اینکه گرایش عمومی جوامع به ‏اعتدال و اجتناب از تندروی و افراط و درگیری بیشتر است، زمینه برای پیروزی در صورتی که ‏فعالیت های تبلیغاتی و برنامه ها به خوبی پیش رود ، کم نیست. همه این ها بحث های شفافی است که ‏در درون حزب و سطوح مختلف مطرح است و به هر شکلی که عمل شود امر مخفی و پیچیده ای ‏نیست که ما را دچار مشکل کند. مبنای حزب کارگزاران بحث های کارشناسی و تحلیلی است و این ‏مشخصه همیشه ملاک عمل و تصمیم گیری حزب بوده و خواهد بود حتی اگر به جمع بندی نرسیم. ‏اینکه برخی در تلاشند با القائات منفی و اختلاف افکنانه به بزرگنمایی مسایل بپردازند برای مجموعه ‏ای که از بدو تاسیس تاکنون بارها با چنین ترفند هایی مواجه شده نه امر ناشناخته ای است و نه ‏تاثیرگذار بر تلاش در جهت سازندگی و آبادانی ایران . ‏

صحبت از کاندیداتوری خود شما هم در میان است. آیا خود را به عنوان رقیب آقایان کروبی و خاتمی ‏طرح خواهید کرد؟
این موضوع مطرح شده و افراد و گروه هایی معتقدند در شرایط فعلی این امکان وجود دارد که با ‏کاندیداتوری من بخشی از رای خاموش جامعه به نفع اصلاح طلبان به صندوق ریخته شود . در حال ‏بررسی پیشنهادات و دیدگاه های مختلف و شرایط هستم و هنوز درباره کاندیداتوری تصمیم نگرفته ام.‏