گفتوگو با ”حمیدرضا نعیمی” نویسنده و کارگردان نمایش ”فاوست”
آثار کلاسیک و دغدغه های تاریخی ذهن بشر…
نعیمی، از نمایشنامه فاوست به عنون اثری سنگین یاد کرده است. داستان نمایش بر اساس همان قصهای است که مخاطبان در اصل اثر مطالعه کردهاند و روایتگر دانشمندی منزوی است که با شیطان (مفیستو) قرارداد میبندد که در یک مقطع زمانی برای ساختن جهان، همه قدرتهایی را که لازم است، در اختیار داشته باشد و در مقابل، در پایان این موعد زمانی باید روح خود را به او تسلیم کند. از گروه تئاتر شایا، نمایشهایی از جمله شاه لیر، صبحانه برای ایکاروس، کالون و قیام کاستلیون، آژاکس و مکبث به صحنه رفته است. شرح این گفت و گو را در ادامه از پی بگیرید…
با چه انگیزهای فاوست گوته را به صحنه آوردهاید؟
یک جواب کلی دارم. شرایط تئاتر ما در ایران طوری است که امکانات کافی موجود نیست تا آثار همه بزرگان تئاتر دنیا را به صحنه ببریم. یکی از برنامههای ده سال اخیر من همین است و به دنبال این هستم تا راهکاری پیدا شود که تماشاگران ایرانی هم بتوانند تمام آثار برجسته دنیا را ببینند. البته من بنابر نگاه و تاویل خودم این آثار را کار میکنم چون میدانم تماشاگر ما از دیدن این آثار کاملا محروم است. ما به لحاظ مالی، سالن و شرایط اجرایی محدود هستیم و نیاز است تا حدودی این آثار را ساده کنیم. منظورم از سادگی سطحی شدن نیست بلکه این است که تمام ارزشهای فلسفی، اجتماعی و سیاسی آنها را حفظ میکنیم. از سوی دیگر اینها را منطبق با شرایط روز جامعه خودمان میکنیم، درست مثل همان اخباری که در روزنامهها میخوانیم و در تلویزیون میبینیم. بنابراین ما به دنبال شرایطی هستیم که برای مخاطب قابل فهمتر باشد. فاوست هم یکی از آن متنهایی است که تاکنون در ایران اجرا نشده است.
چرا این متن تاکنون در ایران اجرا نشده است؟
فاوست نمایشنامهای است که استخوانبندیاش طوری است که دراپراها کارکرد بیشتری دارد. پیتر اشتاین در آلمان این متن را در 12 ساعت با صرف 15 میلیون یورو کار کرده است. با آنکه کارش را ندیدهام اما تصورم بر این است که کار بزرگی بوده است. صرف هزینه و جذب امکانات زیاد است که شرایط صحنهای آن را موجب شده است. متن در پرده دوم با موسیقی و آواز اجرا میشود که در شکل ترجمهای آن این اتفاق نمیافتد. برای آن که در ایران هنرمندان رشتههای مختلف از هم دور افتادهاند و همه آدمها از هم منفک میشوند. همین عدم ارتباط باعث شده نتوانیم برای ساخت آهنگ و آواز به آنچه مدنظر است دست یابیم.
چه مفاهیمی در فاوست شما را جذب آن کرده است؟
این مفاهیم، مباحث کلی بشری است. خدا، شیطان، عشق، زندگی، مرگ، کار و پیشرفت از جمله این مفاهیم است. این مفاهیم ارزشمند است. متاسفانه نمایشهای ما در حال حاضر سوپرمارکتی و یکبار مصرف. اغلب موضوعها خیلی ساده و پیش پا افتاده شدهاند و متونی با دیالوگنویسی سخیف دارند. اما ما سعی کردهایم فاوست گوته را طوری بازنویسی کنیم که زبانش امروزی شده و طراحی کاراکترها منطبق با زمانه حاضر شود. آثار گوته و شکسپیر کلاسیک هستند و برای آنکه متنی تبدیل به رویای هنرمند امروز شود باید هنرمند با این متون دست و پنجه نرم کند و این گونه است که مخاطب هم درگیر با نمایش خواهد شد.
چقدر روی بازنویسی فاوست فکر و کار کردهاید؟
دو سال… من دو سال پیش طرح این متن را نوشتم. سعیام بر این بود تا میتوانم اطلاعاتم را درباره فاوست بالا ببرم. بعد به دنبال راهکارهایی بودم تا آن را اجرا کنم چون مقوله کارگردانی همواره مساله من بوده است.
من از همه انتخابهایم به جز یک مورد که خودم هستم، راضی هستم. برای انتخاب نقش فاوست به خیلیها پیشنهاد دادم که نشد. فرهاد آییش، حسن معجونی، مهدی هاشمی (از طریق خانم آدینه به او پیشنهاد دادم که نرسیدند)، سیامک صفری، رضا بهبودی و.. که هیچکدام نرسیدند.
تفاوت شخصیتها بین متن شما و گوته چگونه است؟
از آن جایی که فاوست گوته در عصر رمانتیسم نوشته شده این نگاه رمانتیک در خلق شخصیتهای فاوست گوته هم دخالت داشته و این مساله از واقعیتهای خشن آدمهای امروز فاصله دارد. این فاصله باعث میشود مخاطب امروز دچار اشکال در ارتباط شود. برای همین سعی کردیم از این نوع پرداخت رمانتیک فاصله بگیریم. مثلا لحظهای که فاوست میخواهد خودکشی کند. او یک آدم مسیحایی و کلیسایی است و یک معجزه باعث میشود دست از خودکشی بردارد و به میان مردم بیاید. اما در فاوست من، در لحظه خودکشی شیطان وارد میشود و برای تداوم حیات فاوست معاملهای سر میگیرد و او روح خود را به شیطان میفروشد. در متن گوته مارگارت دختر 14 ساله و باکرده است. اما در متن من او زنی کامل است که گناههای زیادی کرده و حتا دست به تن فروشی هم زده است. بعدا توبه کرده وخود را وقف کلیسا کرده است. او با کار و دعا، راز و نیاز و اعتراف کردن زندگی تازهای برای خود ساخته است. او با دیدن فاوست با آن که مردگریز هم هست، عاشق میشود و البته پایان این عشق فاجعه آمیز است. اگر در متن گوته مفیستو کاملا آنتاگونیست است در متن من این نگاه گرفته شده است. دیگر خبری از آن حالت به ظاهر شیطانی در مفیستو نیست. در رده اول مارگارت با مرگش در زندان تمام میشود. بعد در پرده دوم فاوست به دنبال ایجاد کار است. چراکه آدمها از روی بیکاری در کار دیگران فضولی میکنند و اگر آدمها سواد نداشته باشند اسباب زحمت هم میشوند. اما با کار و سواد دنیا پیشرفت میکند. در این متن حتا یک پله فراتر میرویم تا عصر سینما، تلویزیون و اینترنت را میبینیم. در اینجا فاوست با دیدن جنگهای گسترده و نسلکشیها و اینکه برخی دست به خودکشی میزنند، پی میبرد که بشر احتیاج به صنعت و تکنولوژی ندارد. اما زمان تمام شده و باید فاوست وارد عالم برزخ شود.
شما در ادامه گوته بر نقد زمانه مدرن و مدرنیته تاکید میکنید.
بله. علت پیشرفته بودن متن گوته هم به این خاطر است که نوشتن فاوست 60 سال به درازا کشیده میشود چراکه او میخواسته بداند این اتفاقات در ده سال اخیر دچار چه تغیراتی میشود. او در مییابد که با انقلاب صنعتی در اروپا مردم به لحاظ روحی فروکش میکنند. البته بر جامعه ما انقلاب صنعتی وارد نشده است به همین خاطر میبینیم با آنکه پیشرفت آمده اما همچنان سنت سفت و محکم به زندگی مردم چسبیده است. آلمان با آنکه در جنگ جهانی دوم کاملا نابود شد اما کمتر از 40 سال دوباره تبدیل به کشوری قدرتمند و صنعتی شد. چون در آنجا میل به پیشرفت هست و برای همین مدرنیزه شدن هم خیلی سریع اتفاق میافتد. بسیاری از پیشرفتها مانع وجود سنتهاست. نگاه من در خیلی از جاها منطبق با جامعه خودمان نیست.
در اجرای اخیرتان برخی از اشیا مانند نیمکت همانند کارهای قبلیتان با تکرار در خدمت اجرا قرار میگیرند. چه اصراری بر این نوع فرم است.
اصراری وجود ندارد. من برای اولین بار است که برای طراحی صحنه از طراح دعوت به کار کردهام. در کنارآرش دادگرکه بودم به عنوان مشاور کارگردان طرحها و ایدههایمان را روی صحنه میبردیم. در طراحی این نمایش نیاز به حرکت داشتیم و برای تثبیت آن از تمام عوامل حرفهای دعوت کردهایم. رضا مهدیزاده یکی از طراحانی است که بالغ بر 15 طرح را برای این نمایش کشید تا به این طراحی حال حاضر رسیدیم. برای آنکه نیاز بود با کمترین تغییر در صحنه محیطهای مختلف مانند خانه فاوست، باغ، کافه، کلیسا و زندان طراحی شوند. این طرح آخر مهدیزاده امکانات بیشتری را برای اجرا در اختیارمان میگذاشت. الان طرح اجرای بعدیام طوری است که نیاز به صندلی و چهارپایه ندارد. البته منظورم نحوه تکرار است که مثلا در “شاه لیر” صندلیها و در “فاوست” نیمکتها در چیدمان اثر نقش تکرارشوندهای دارند. بله شباهت هم وجود دارد و من آن را کتمان نمیکنم. در اینجا ما شکل درستی را برای کار گرفتهایم. من در کار آیندهام که که خیلی هم دشوار است، در نظر دارم از فضای خالی استفاده کنم.
کار بعدیتان چیست؟
فعلا یک طرح برای نوشتن آماده کردهام. این متن درباره مایاکوفسکی است. همچنین یک پیشنهاد از هاله مشتاقینیا دارم که متنی درباره ناامنی است. از داستان و کاراکترهایش لذت بردهام و اگر شرایط پیش بیاید آن را هم کار خواهم کرد.
انتخاب بازیگران را چگونه انجام دادهاید؟
من از همه انتخابهایم به جز یک مورد که خودم هستم، راضی هستم. برای انتخاب نقش فاوست به خیلیها پیشنهاد دادم که نشد. فرهاد آییش، حسن معجونی، مهدی هاشمی (از طریق خانم آدینه به او پیشنهاد دادم که نرسیدند)، سیامک صفری، رضا بهبودی و.. که هیچکدام نرسیدند. دو هفته مانده به بازبینی مجبور شدم خودم نقش را بگیرم. بعد هم برای اجرای جشنواره بازهم خودم مجبور شدم. بلافاصله هم اجرای عمومی پیش آمد که فرصتی برای تغییر بازیگر نبود. در عین حال بهترین بازیگرها را جذب کار کردهام. بهناز نازی یک بازیگر استثنایی است برای ارائه نقش مارگارت. بازی او در چند مرحله کاملا چشمگیر میشود. ایوب آقاخانی درک درست و بالایی از ارائه نقش یک انسان مکار دارد. او از تمام مفیستوهای تکراری و کلیشهای پرهیز کرده است. خودش هم در تحلیل این نقش موثر بود. مفیستوی او خیلی باورپذیر است. خسرو شهراز تیپکال واگنر را بازی میکند. خانم قجابگلو برای نقش مارت با وسواس و پرانرژی وارد عمل شده است. قصدمان در این اجرا ایجاد لحظات کمیک نبوده اما با این وجود حضور منطقی او باعث شده تا مخاطب چندبار خنده شلیک کند. این نشان از طنز نهفته در رفتار این شخصیت دارد. در مجموع گروه تئاتر شایا را بسیار فداکار میبینم. با آنکه هیچ تبلیغاتی هم نبوده اما در مجموع گروه خیلی فعال وارد گود شدهاند و همین باعث شده تا تماشاگران خود تبلیغ کار را برای دیگران انجام دهند.
آیا مردم حوصله دو ساعت کار را دارند؟
من درباره اجرای جشنواره حرف نمیزنم؛ چراکه ما مجبور بودیم دو اجرای 240 دقیقهای بلافاصله و پشت سر هم برویم. در ضمن در آنجا تماشاگر مثل داور به چند اجرا سرک میکشد.
مگر کارتان داوری هم شده است؟
بله. در بخش بینالملل نبودیم اما در بخش مسابقه ایران بودیم. ما تمام سعیمان این است در اجرای عمومی با رعایت ضرباهنگ درست نظر تماشاگران را جذب کنیم. این انرژی و شادابی در گروه باعث جذب مخاطب شده و هیچ جای اعتراضی باقی نمیگذارد.
مشکل هم دارید؟
متاسفانه یک ویدئو پروجکشن خوب نداریم تا تصاویرمان را به درستی در یک صحنه از پرده دوم پخش کنیم. در صورتی که تماشاگر توقع دارد که اجرای کاملی از ما ببیند.
منبع:ایران تئاتر