شطرنج با رهبر

نویسنده

» نگاه رگل دو ژو به انتخابات ایران

برنارد شالشا

تا همین چند ماه پیش تقریباً هیچ کس در فرانسه چیزی از حسن روحانی نشنیده بود. در ایران نیز وضعیت به همین شکل بود. با این حال او در همان دور اول، پیروز انتخابات شد و ایران از شر یک شخصیت دیوانه متوهم که هولوکاست را تکذیب می کرد خلاص گردید.

دیکتاتوری آیت الله ها تحت اختیار یک رهبر مذهبی “انتخاب نشده” به نام علی خامنه ای اداره می شود. مقوله انتخاب و انتخابات نیز تحت سلطه اوست و اگر لازم باشد آن را دستکاری نیز می کند؛ درست به مانند انتخابات ۲۰۰۹ که محمود احمدی نژاد را در برابر رقیب اصلی اش میرحسین موسوی، پیروز انتخابات اعلام کرد. این سرقت انتخاباتی به مدت چندین ماه باعث وقوع اعتراضات شد و میلیون ها معترض شجاعانه در برابر سرکوب سبعانه حکومت و نیروهایش ایستادگی کردند: جنبش سبز به نوعی باعث به وقوع پیوستن بهار عربی گردید که ابتدا در تونس و سپس در خاورمیانه گسترش یافت. 

انتخابات ریاست جمهوری که طی آن یک پیروزی غیرمنتظره ازسوی حسن روحانی به دست آمد، نشان از پشتکار نیروهای اپوزیسیون علیه ملاکراسی ایران دارد. جوانان و طبقه متوسط شهرنشین و تحصیلکرده از نامزدی او استفاده کردند و علیه حاکمیت خودکامه، خفقان آور، و تاریک اندیش که حتی قادر نیست یک توسعه اقتصادی متعادل را در کشور تضمین کند به   موضع گیری برخاستند. نامزدهای دیگری که در جرگه اصلاح طلبان یا میانه روها قرار می گرفتند، ازسوی شورای نگهبان رد صلاحیت شدند.  

فردی که از تاریخ ۳ اوت به طور رسمی منصب ریاست جمهوری را به دست خواهد گرفت، از معترضان محسوب نمی شود. او به عنوان یک “محافظه کار میانه رو” شناخته می شود و این یعنی وفاداری به رهبر، ولی واقف به لزوم اصلاحات. حال سؤال این است: با توجه به اینکه او شخصیت شماره دو جمهوری اسلامی است، چگونه در برابر پرونده های اصلی موضع گیری خواهد کرد؟ او به خوبی می داند که تحریم های بین المللی اعمال شده علیه دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی، به شدت بر اقتصاد ملی تأثیر گذاشته. با این حال، او اعلام کرد که به هیچ وجه نسبت به “حقوق هسته ای” کشورش عقب نشینی نخواهد کرد. آیا این اظهارنظر یک عقیده سیاسی است یا صرفاً اقدامی تاکتیکی در برابر تندروهای حکومت است؟ روحانی در سال ۲۰۰۳ توانست مجوز توقف غنی سازی را از شخصیت شماره یک جمهوری اسلامی بگیرد. اگر او به واقع مخالف ساخت سلاح اتمی است، باید زیرکانه عمل کند و خود را در موضعی مخالف با رهبر انقلاب قرار ندهد.

موضوع مهم دیگر، سوریه است. آیا رییس جمهور جدید به حمایت پرهزینه جمهوری اسلامی از بشاراسد ادامه خواهد داد؟ کمک مالی ای که ازسوی تهران به حکومت خونخوار دمشق تقدیم می شود به میلیاردها دلار می رسد. جمهوری اسلامی نیاز دارد حکومت دمشق را بر سر قدرت حفظ کند تا ازسوی دیگر بتواند منطقه تحت نفوذ خود را نگاه دارد. ولی هزینه اقدامات دیکتاتوری اسد تنها مالی نیست: هزینه دیگر آن برای تهران، از دست دادن رهبری اسلامی در جهان عرب و مسلمان است که از زمان خمینی علی رغم اختلافات میان شیعه و سنی به وجود آمده. رویارویی دو شاخه مهم اسلام اکنون به نبردی آشکار در سوریه تبدیل شده. آیا حسن روحانی به حمایت افراط گرایانه سلف خود از متحدی که سقوط اش به شدت بر سلامت سیاسی حاکمیت شیعه تأثیر می گذارد ادامه خواهد داد؟ ولی در این خصوص نیز، هر آنچه مورد نظر رییس جمهور باشد، باید براساس تصمیم گیری های رهبر انقلاب صورت پذیرد.

مسأله ای که اکنون باقی می ماند، مسأله اسراییل است. چند روز پیش، حماس، شاخه فلسطینی اخوان المسلمین، به طور رسمی به حزب الله خاطرنشان کرد که وظیفه اصلی اش مبارزه علیه “موجودیت صهیونیسم” است، نه مداخله نظامی علیه شورشیان سوری. اکنون جمهوری اسلامی آنقدر سر خود را شلوغ کرده که دیگر نمی داند به کدام موضوع باید برسد. اگر روحانی به واقع نگران جایگاه جمهوری اسلامی در نزد جامعه بین المللی است، باید تنش ها علیه دولت یهود را به طور نسبی در حد تعدیل نگاه دارد. آیا او این کار را خواهد کرد؟ آیا می تواند این کار را بکند؟ آیا تمامی کسانی که به امید انجام تغییر به روحانی رأی دادند، و تمامی کسانی که در سال ۲۰۰۹ به خیابان ها آمدند، و همچنین تمامی ایرانیانی که خواستار برقراری دموکراسی و آزادی هستند، آرام خواهند نشست و منتظر خواهند ماند که چه خواهد شد؟ معلوم نیست.

آیا شاهد نسخه ایرانی بهار عربی خواهیم بود؟ امیدواریم.

منبع: رگل دو ژو، ۲۰ ژوئن