آقا! من یک پیشنهاد اساسی برای انتخابات دارم. البته ممکن است فکر کنید من سرم خورده به دیوار و چنین پیشنهادی حاصل تفکرات پس از اصابت سر مذکور به دیوار مذکورتر است، یا اینکه فکر کنید که من چیزی مصرف کردم تا چنین فکری تولید کنم، در حالی که اینجانب در کمال صحت عقل و سلامت مزاج و احتمالا بلوغ نسبی و چیزهایی شبیه این چنین پیشنهادی برای اصلاح طلبان دارم.
اولا: پیشنهاد می کنم اصلاح طلبان به جای اینکه با یک نامزد وارد انتخابات شوند، با یک کابینه یا در حقیقت با یک تیم وارد انتخابات شوند.
دوما: پیشنهاد می کنم اصلاح طلبان برنامه خودشان را محدود و مشخص اعلام کنند.
سوما: پیشنهاد می کنم به وضعی که بعدا پیش خواهد آمد اتکا نکنند، بلکه به وضعی که وجود دارد تکیه کنند، اگر بعدا چیز بهتری اتفاق افتاد مفت چنگ شان و مفت چنگ مان.
چهارم: کابینه پیشنهادی من یک حداکثر یک پیشنهاد است، طبیعی است که این حداکثر ممکن است امکان وقوع عقلی یا اجتماعی یا سیاسی پیدا نکند، اما اگر سی چهل درصد به بالای آن، یعنی ائتلاف سه نفر و بیشتر واقع شود، خودش یک پیروزی است، به این معنی که اگر این بار با دو نفر وارد انتخابات شدیم، دفعه بعد با چهار نفر می توانیم وارد شویم….
پنجم: یکی از فرضیات ما در این طرح این است که فرض نکرده ایم که اتفاق عجیب و خوبی حتما خواهد افتاد، اما امیدواریم چنین اتفاقی بیفتد.
ششم: و نکته آخر این که این طرح بر اساس وضع اکنون است، قطعا نظر من در دوماه بعد، یا دو سال بعد بکلی فرق خواهد کرد.
کابینه پیشنهادی
رئیس جمهور: سید محمد خاتمی
معاون اول رئیس جمهور: میرحسین موسوی
وزیر امور خارجه: جواد ظریف
وزیر کشور: مهدی کروبی
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: عبدالله نوری
وزیر علوم و آموزش عالی: جواد لاریجانی
وزیر اطلاعات: علی اکبر ناطق نوری
وزیر دفاع: رحیم صفوی
وزیر اقتصاد و دارایی: احمد توکلی
وزیر بازرگانی: محمد شریعتمداری
وزیر آموزش و پرورش: علی اکبر صفایی فراهانی
وزیر رفاه: حبیب الله عسگراولادی
وزیر نفت: محمد آقازاده
وزیر صنایع و معادن: مهدی هاشمی
دبیر شورای امنیت ملی: باقر قالیباف
نماینده ایران در سازمان ملل متحد: صادق خرازی
زندان های واقعی و جملات حقیقی
غلامحسین الهام، سخنگوی دولت اعلام کرد : “ زندان به معنای واقعی در ایران وجود ندارد.” البته قبلا آقای شاهرودی رئیس قوه قضائیه بارها تاسف خود را از وضع زندانها اعلام کرده و ظاهرا ناراحتی رئیس قوه قضائیه هم این بود که از چیزی اظهار تاسف کرده بود که اصلا وجود ندارد. رئیس زندانهای تهران هم که احتمالا این رئیس هم وجود ندارد، مدتی قبل اعلام کرده بود که زندان های تهران دیگر برای زندانی جدید جا ندارند، البته به نظر می رسد علت اینکه این زندانها جا ندارند، شاید به این دلیل است که اصلا وجود ندارند، وگرنه مگر می شود چیزی وجود نداشته باشد، ولی جا داشته باشد؟ از همه اینها گذشته به نظر من آقای الهام اصلا آدم دیوانه ای نیست، برخلاف همه حرف هایی که درباره اش می زنند، موجودی است که چند بار در زندگی اش رفتارهای منطقی انجام داده است و شاید علت گفتن این جمله که “ زندان به معنای واقعی در ایران وجود ندارد” تعداد شغل های او باشد. خیلی از آدمها هستند که دو یا سه شغل دارند و به همین دلیل همیشه دچار آشفتگی هستند و مزخرف می گویند، چه رسد به آدمی که پنج شغل دارد. طبیعی است آدمی که پنج شغل دارد ممکن است پرت و پلا بگوید، بخصوص اینکه همین آدم زمانی که یک شغل هم داشت، پرت و پلا می گفت و اصولا در خانه شان همین وضعیت وجود دارد. با وجود همه این مسائل، باز هم وقتی دقت می کنم به نظرم می رسد ممکن است دلایل بسیار خوبی پیدا کنیم که چرا “ زندان به معنای واقعی در ایران وجود ندارد”؟
اول: در همه جای دنیا تنها کسانی که معلوم است کجا هستند، زندانیان هستند. مثلا ممکن است راننده درخیابان، یا استاد دانشگاه در بازار، یا شاعر در باغ یا رئیس جمهور در هواپیما باشد، اما زندانی واقعی قطعا در زندان است. در ایران آدمهایی مثل سیامک پورزند دو سال زندانی هستند، برایشان لباس فرستاده می شود، اعترافات شان پخش می شود، اما معلوم نیست کجا هستند.
دوم: در زندانهای واقعی جهان، زندانیان پس از آزادی به آغوش جامعه خودشان برمی گردند، اما در ایران چون زندانیان واقعی نیستند، پس از آزادی از زندان به جای اینکه به آغوش جامعه خودشان برگردند، اول به آغوش جامعه ترکیه و امارات و بعد به آغوش جامعه اروپا و آمریکا بازمی گردند.
سوم: در همه جای دنیا زندانها چون واقعی است، زندانی شدن افراد باعث بدنامی و شرمساری برای آنان است، در حالی که در ایران زندانی شدن چون واقعی نیست، یکی از اسناد خوشنامی و شرافت و دانش زندانی است.
چهارم: در همه جای دنیا زندانها چون واقعی است، وقتی کسی زندانی می شود معلوم می شود، اما در ایران ممکن است کسی یک سال زندانی باشد ولی هیچ کس از او خبر نداشته باشد، فقط بعد از آزادی معلوم می شود که ایشان یک سال قبل زندانی بود.
پنجم: زندان واقعی جایی است که تعدادی قاضی عادل، براساس گفته های تعدادی شاهد قسم خورده، تعدادی جنایتکار و مجرم را توسط پلیس یک دولت درستکار زندانی می کنند تا جامعه از وجود آن زندانیان لطمه نخورد، اما در زندان ایران چون زندان واقعی نیست، زندان جایی است که تعدادی قاضی دروغگو، براساس تصمیمات یک دولت زورگو تعدادی از مخالفان و خردمندان اهل فکر را توسط یک پلیس بدبخت که خودشان هم توسری می خورند، دستگیر می کنند تا مردم نتوانند از وجود آن افراد استفاده کنند.
ششم: در همه جای دنیا مردم وقتی عکس زندانی ها را می بینند از آنها می ترسند و وقتی عکس قاضی ها را می بینند، خیال شان راحت می شود، در ایران چون زندان ها واقعی نیست، مردم وقتی عکس قاضی ها را می بینند، می ترسند و وقتی عکس زندانیان را می بینند دل شان برای آنها می سوزد.
بقیه دلایل غیرواقعی بودن زندان های ایران را چون همه می دانند، نمی نویسیم، فقط اگر خواستید علت آن را بفهمید نگاهی به کتاب های توی کتابخانه های تان بکنید، تقریبا شبیه فهرست اسامی زندانیان کشور است.
محمود جون! اگر گفتی رودکی کیه؟
من که یقین دارم احمدی نژاد فرق رودکی و ابن خلدون و فارابی را نمی داند، ولی ای کاش یک هزارم آزادی ای که در عراق تحت اشغال برای خبرنگاران وجود دارد، در ایران وجود داشت، تا ما به جای اینکه به احمدی نژاد کفش پرتاب کنیم، از او سووال می کردیم، آقا محمود! شما گفتی که “ عده ای بمب اتم را به رخ دنیا می کشند، ما رودکی را روی میز می گذاریم.” دست تان درد نکند که یاد رودکی افتادید و تشکر می کنم که حداقل اسمش را بلدید، ولی ای کاش می شد پرسید: “ شما می دانید این رودکی کی بود؟” اصولا شما مطمئن هستید که اگر رودکی در دانشگاه تهران درس می داد تا حالا سی بار اخراج شده بود. چرا سیاه مون می کنید، باز می گفتید که ما سعدی رو می زنیم روی میز، حدس می زدیم که حداقل احتمال داره یکی از شعراش رو شنیده باشید، ولی رودکی؟ من جدا از طرفداران رئیس جمهور و از وب سایت ایشان می خواهم برای اثبات اینکه ایشان فرق رودکی و سعدی و مهوش را می فهمد، لطفا یک چیزی از رودکی را قبل از اینکه روی میز بگذارد، روی سایت اش بگذارد، مثلا یکی از اشعار رودکی یا هر چیز ممکن دیگر…..
با رفتگران مهربان باشید
شهرداری تهران طی ارسال بروشورها و اطلاعیه هایی برای شهروندان عزیز تهرانی خاطر نشان کرد “ شهروندان عزیز! با رفتگران مهربان باشید، با آنان با ادب برخورد کنید و حساب روابط فردای خود با رفتگران را بکنید، شاید یکی از آنان رئیس جمهور فردای ایران باشد.“
من از احمدی نژاد حمایت می کنم
اصلا همه حرف هایی که نوشتم انگار کنید حرف مفت! نه چیزی خواندید، نه چیزی نوشتم. من غلط! دادگاه نشنیده بگیرد. شاهد من دمب خودم بود. حرفم را سه سه نه بار غلط کردم و پس گرفتم. نه خانی آمد، نه خانی رفت، شتر مرد، حاجی خلاص! می فهمید چه می گویم؟ می گویم کابینه ائتلافی و بهار خاتمی و تابستان عبدالله نوری و دولت یاس مصطفی معین و سردار سازندگی و کارگزاران و باغ پسته شان توی سر خودشان بخورد، من هیچ کدام را دیگر قبول ندارم و می خواهم با تمام وجود، از جورابم تا کلاهم، و محتویاتشان، یعنی از کف پایم تا فرق سرم، به محمود احمدی نژاد رای بدهم. همین!…. برای چی می خندید؟…. اصلا خنده ندارد، روی آب لطفا اسکی کنید و بخندید…. هیچ حرف خنده داری نزدم…. اصلا و ابدا، اتفاقا هفده تا دلیل بسیار محکم دارم که هر یک دانه اش به تمام آن چهل دلیل محمدرضا جلایی پور که تمام آن تحصیلات انگلیس اش توی سر کردان بخورد، می ارزد.
من از احمدی نژاد حمایت می کنم و معتقدم فقط اوست که باید رئیس جمهور شود. بقیه کفش شان جفت و حرف شان مفت. ده تا شان با هم می خواهند بیایند که چه بشود؟ اره و عوره شمسی کوره جمع بشوند که همسایه ها یاری کنید که عبدالله نوری می خواهد مملکتداری کند؟ می خواهم صد سال سیاه نکند. بسمه تعالی، کجا بودی تا حالا؟ برو بینیم بابا، همین که داریم، برای هفت پشت مان بس است، نه خاتمی می خواهیم که هر روز گفتمان اش کوفتمان بشود توی سرمان، نه کروبی می خواهیم که صبح تا شب ایستاده مان برود راهپیمایی، نشسته مان بکند تحصن، میرحسین موسوی را هم بفرستید لای دست پیکاسو و خوان میرو صبح تا شب پرسپکتیو کج راست ها را درست کند که چپ بشوند. حرف من همین است، من از احمدی نژاد حمایت می کنم که بشود رئیس جمهور، تا حالا هم اگر نکردم نمی فهمیدم، ندانستن که گناه نیست، نپرسیدن گناه است. پرسیدم، گفتند به همین محمود رای بده که وقت اش است. چرا؟ به هفده دلیل. منتهی نمی خواهم هفده تا دلیلم را زرتی بگویم که مثل پشمک بگذارید توی دهن تان آب بشود و برود پائین، نه، گاماس گاماس، اللهم بیر بیر. تازه، هفده تا دلیلم را نمی گویم، فوق فوقش دلم بیاید پنج تاش را بگویم، شاید هم هوس کردم هفت تاش را گفتم.
یک: این که این شازده سه سال نفت صد دلاری داشت، دویست و پنجاه میلیارد دلار پول بی زبان را تبدیل کرد به آشغال، و مملکت را تبدیل کرد به آشغالدانی، تورم شد دوبرابر، قیمت ها سه و نیم برابر، نه پلی ساخته شد و نه کارخانه ای، پول را زدند به شاخ گاو و رفت. هر جوری خواست رفت و هر ادایی خواست درآورد. حالا که نفت شده 35 دلار قرار است دوباره یک بدبختی مثل هاشمی و خاتمی بیاید مملکت را اداره کند و پول ذخیره کند و دوباره یک صندوق ذخیره ارزی بدهد دست منگلعلی خان و برود؟ بگذار خودش رئیس جمهور باشد ببینیم چطوری می خواهد با نفت 35 دلاری صب تا شب گوله کند برود کاراکاس و ماناگوا و مالی و توگو و ایران را هم بکند توگو….
دو: تا شش ماه قبل دنیا دست بوش بود و “ عصر کفش” فرانرسیده بود، وسط این همه پپه یابو در عرصه جهانی، محمود هم دنیا را کرده بود مزرعه آخرتش و داشت یابو آب می داد و دعای فرج می خواند و هرچه دعای فرج می خواند سوراخ مشکلات مملکت گشاد تر می شد و دنیا در مقابل این فرج قبل از شدت، به اجماع رسیده بود که خلیج فارس ایران آسفالت باید گردد. آن وسط رئیس جمهور مملکت هرکاری می توانست کرد تا جرج بوش بعد از جنگ یوگسلاوی و افغانستان و عراق، جنگ چهارم را هم شروع کند، ولی ظاهرا شانس ملت از عقل احمدی نژاد بیشتر بود و جنگ نشد، حالا دیگر خرتوخر دوره بوش نیست که هرکسی در دنیا هرکاری بکند. اگر قرار است کسی بیاید در مقابل یک مشت پپه از حقوق ملت حمایت کند، حالا هم باید در مقابل یک مشت آدم باهوش عمل بکند، هم باید علاوه بر حفظ وضع کشور گندکاری محمود را هم پاک کند.
سه: تا یک سال قبل، جوان روستایی از ده آمده بود و زمین باباش را فروخته بود و با کت و شلوار مشکی اطونکشیده و جوراب سفید و کلاه شاپو سوار از زین خر باباش روی لیموزین نشسته بود و یک شب بغل چاوز می خوابید و یک شب پول اجاره خانه ننه حسن نصرالله را حساب می کرد، یک شب خرج هروئین مورالس را می داد، یک شب خرج بچه های ماناگوآ می کرد، حالا پول ها را از دست داده و یک مشت چک دست این و آن دارد، هر چی فامیل درست و حسابی داشتیم همه را بده کرد و آدرس خانه را داد به هر چه لات و لوت بود در اشرق و مشرق دنیا، حالا فردا هم که خبر مرگش برود ارادان دنبال کشاورزی مزرعه پدری، باید یک سال جان مان دربیاید تا فقط گندکاری های سیاست خارجی اش را درست کنیم. بهتر است خودش بماند که فکر نکند ریاست جمهوری فقط یک هواپیماست که شنبه با آن می روی نیویورک و سه شنبه می روی جزایر بالی و جمعه می روی نماز جمعه پشتکوه.
چهار: حالا همین سه تا دلیل برای هفت پشت و پنج تا جلوی تان کافی است. خودتان بروید بقیه دلایل اش را پیدا کنید، من که می روم به احمدی نژاد رای می دهم.