کابینه ائتلاف ‏

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

آقا! من یک پیشنهاد اساسی برای انتخابات دارم. البته ممکن است فکر کنید من سرم خورده به ‏دیوار و چنین پیشنهادی حاصل تفکرات پس از اصابت سر مذکور به دیوار مذکورتر است، یا ‏اینکه فکر کنید که من چیزی مصرف کردم تا چنین فکری تولید کنم، در حالی که اینجانب در ‏کمال صحت عقل و سلامت مزاج و احتمالا بلوغ نسبی و چیزهایی شبیه این چنین پیشنهادی ‏برای اصلاح طلبان دارم. ‏

اولا: پیشنهاد می کنم اصلاح طلبان به جای اینکه با یک نامزد وارد انتخابات شوند، با یک ‏کابینه یا در حقیقت با یک تیم وارد انتخابات شوند.‏

دوما: پیشنهاد می کنم اصلاح طلبان برنامه خودشان را محدود و مشخص اعلام کنند.‏

سوما: پیشنهاد می کنم به وضعی که بعدا پیش خواهد آمد اتکا نکنند، بلکه به وضعی که وجود ‏دارد تکیه کنند، اگر بعدا چیز بهتری اتفاق افتاد مفت چنگ شان و مفت چنگ مان.‏

چهارم: کابینه پیشنهادی من یک حداکثر یک پیشنهاد است، طبیعی است که این حداکثر ممکن ‏است امکان وقوع عقلی یا اجتماعی یا سیاسی پیدا نکند، اما اگر سی چهل درصد به بالای آن، ‏یعنی ائتلاف سه نفر و بیشتر واقع شود، خودش یک پیروزی است، به این معنی که اگر این ‏بار با دو نفر وارد انتخابات شدیم، دفعه بعد با چهار نفر می توانیم وارد شویم….‏

پنجم: یکی از فرضیات ما در این طرح این است که فرض نکرده ایم که اتفاق عجیب و خوبی ‏حتما خواهد افتاد، اما امیدواریم چنین اتفاقی بیفتد.‏

ششم: و نکته آخر این که این طرح بر اساس وضع اکنون است، قطعا نظر من در دوماه بعد، یا ‏دو سال بعد بکلی فرق خواهد کرد.‏

کابینه پیشنهادی ‏

‏ رئیس جمهور: سید محمد خاتمی

معاون اول رئیس جمهور: میرحسین موسوی

وزیر امور خارجه: جواد ظریف

وزیر کشور: مهدی کروبی

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: عبدالله نوری

وزیر علوم و آموزش عالی: جواد لاریجانی

وزیر اطلاعات: علی اکبر ناطق نوری

وزیر دفاع: رحیم صفوی

وزیر اقتصاد و دارایی: احمد توکلی

وزیر بازرگانی: محمد شریعتمداری

وزیر آموزش و پرورش: علی اکبر صفایی فراهانی

وزیر رفاه: حبیب الله عسگراولادی

وزیر نفت: محمد آقازاده

وزیر صنایع و معادن: مهدی هاشمی

دبیر شورای امنیت ملی: باقر قالیباف

‏ نماینده ایران در سازمان ملل متحد: صادق خرازی

زندان های واقعی و جملات حقیقی

غلامحسین الهام، سخنگوی دولت اعلام کرد : “ زندان به معنای واقعی در ایران وجود ‏ندارد.” البته قبلا آقای شاهرودی رئیس قوه قضائیه بارها تاسف خود را از وضع زندانها اعلام ‏کرده و ظاهرا ناراحتی رئیس قوه قضائیه هم این بود که از چیزی اظهار تاسف کرده بود که ‏اصلا وجود ندارد. رئیس زندانهای تهران هم که احتمالا این رئیس هم وجود ندارد، مدتی قبل ‏اعلام کرده بود که زندان های تهران دیگر برای زندانی جدید جا ندارند، البته به نظر می رسد ‏علت اینکه این زندانها جا ندارند، شاید به این دلیل است که اصلا وجود ندارند، وگرنه مگر ‏می شود چیزی وجود نداشته باشد، ولی جا داشته باشد؟ از همه اینها گذشته به نظر من آقای ‏الهام اصلا آدم دیوانه ای نیست، برخلاف همه حرف هایی که درباره اش می زنند، موجودی ‏است که چند بار در زندگی اش رفتارهای منطقی انجام داده است و شاید علت گفتن این جمله ‏که “ زندان به معنای واقعی در ایران وجود ندارد” تعداد شغل های او باشد. خیلی از آدمها ‏هستند که دو یا سه شغل دارند و به همین دلیل همیشه دچار آشفتگی هستند و مزخرف می ‏گویند، چه رسد به آدمی که پنج شغل دارد. طبیعی است آدمی که پنج شغل دارد ممکن است ‏پرت و پلا بگوید، بخصوص اینکه همین آدم زمانی که یک شغل هم داشت، پرت و پلا می ‏گفت و اصولا در خانه شان همین وضعیت وجود دارد. با وجود همه این مسائل، باز هم وقتی ‏دقت می کنم به نظرم می رسد ممکن است دلایل بسیار خوبی پیدا کنیم که چرا “ زندان به ‏معنای واقعی در ایران وجود ندارد”؟

اول: در همه جای دنیا تنها کسانی که معلوم است کجا هستند، زندانیان هستند. مثلا ممکن است ‏راننده درخیابان، یا استاد دانشگاه در بازار، یا شاعر در باغ یا رئیس جمهور در هواپیما باشد، ‏اما زندانی واقعی قطعا در زندان است. در ایران آدمهایی مثل سیامک پورزند دو سال زندانی ‏هستند، برایشان لباس فرستاده می شود، اعترافات شان پخش می شود، اما معلوم نیست کجا ‏هستند. ‏

دوم: در زندانهای واقعی جهان، زندانیان پس از آزادی به آغوش جامعه خودشان برمی گردند، ‏اما در ایران چون زندانیان واقعی نیستند، پس از آزادی از زندان به جای اینکه به آغوش ‏جامعه خودشان برگردند، اول به آغوش جامعه ترکیه و امارات و بعد به آغوش جامعه اروپا و ‏آمریکا بازمی گردند.‏

سوم: در همه جای دنیا زندانها چون واقعی است، زندانی شدن افراد باعث بدنامی و شرمساری ‏برای آنان است، در حالی که در ایران زندانی شدن چون واقعی نیست، یکی از اسناد ‏خوشنامی و شرافت و دانش زندانی است.‏

چهارم: در همه جای دنیا زندانها چون واقعی است، وقتی کسی زندانی می شود معلوم می ‏شود، اما در ایران ممکن است کسی یک سال زندانی باشد ولی هیچ کس از او خبر نداشته ‏باشد، فقط بعد از آزادی معلوم می شود که ایشان یک سال قبل زندانی بود.‏

پنجم: زندان واقعی جایی است که تعدادی قاضی عادل، براساس گفته های تعدادی شاهد قسم ‏خورده، تعدادی جنایتکار و مجرم را توسط پلیس یک دولت درستکار زندانی می کنند تا جامعه ‏از وجود آن زندانیان لطمه نخورد، اما در زندان ایران چون زندان واقعی نیست، زندان جایی ‏است که تعدادی قاضی دروغگو، براساس تصمیمات یک دولت زورگو تعدادی از مخالفان و ‏خردمندان اهل فکر را توسط یک پلیس بدبخت که خودشان هم توسری می خورند، دستگیر می ‏کنند تا مردم نتوانند از وجود آن افراد استفاده کنند.‏

ششم: در همه جای دنیا مردم وقتی عکس زندانی ها را می بینند از آنها می ترسند و وقتی ‏عکس قاضی ها را می بینند، خیال شان راحت می شود، در ایران چون زندان ها واقعی ‏نیست، مردم وقتی عکس قاضی ها را می بینند، می ترسند و وقتی عکس زندانیان را می بینند ‏دل شان برای آنها می سوزد.‏

بقیه دلایل غیرواقعی بودن زندان های ایران را چون همه می دانند، نمی نویسیم، فقط اگر ‏خواستید علت آن را بفهمید نگاهی به کتاب های توی کتابخانه های تان بکنید، تقریبا شبیه ‏فهرست اسامی زندانیان کشور است. ‏

محمود جون! اگر گفتی رودکی کیه؟‏

من که یقین دارم احمدی نژاد فرق رودکی و ابن خلدون و فارابی را نمی داند، ولی ای کاش ‏یک هزارم آزادی ای که در عراق تحت اشغال برای خبرنگاران وجود دارد، در ایران وجود ‏داشت، تا ما به جای اینکه به احمدی نژاد کفش پرتاب کنیم، از او سووال می کردیم، آقا ‏محمود! شما گفتی که “ عده ای بمب اتم را به رخ دنیا می کشند، ما رودکی را روی میز می ‏گذاریم.” دست تان درد نکند که یاد رودکی افتادید و تشکر می کنم که حداقل اسمش را بلدید، ‏ولی ای کاش می شد پرسید: “ شما می دانید این رودکی کی بود؟” اصولا شما مطمئن هستید ‏که اگر رودکی در دانشگاه تهران درس می داد تا حالا سی بار اخراج شده بود. چرا سیاه مون ‏می کنید، باز می گفتید که ما سعدی رو می زنیم روی میز، حدس می زدیم که حداقل احتمال ‏داره یکی از شعراش رو شنیده باشید، ولی رودکی؟ من جدا از طرفداران رئیس جمهور و از ‏وب سایت ایشان می خواهم برای اثبات اینکه ایشان فرق رودکی و سعدی و مهوش را می ‏فهمد، لطفا یک چیزی از رودکی را قبل از اینکه روی میز بگذارد، روی سایت اش بگذارد، ‏مثلا یکی از اشعار رودکی یا هر چیز ممکن دیگر…..‏

با رفتگران مهربان باشید

شهرداری تهران طی ارسال بروشورها و اطلاعیه هایی برای شهروندان عزیز تهرانی خاطر ‏نشان کرد “ شهروندان عزیز! با رفتگران مهربان باشید، با آنان با ادب برخورد کنید و حساب ‏روابط فردای خود با رفتگران را بکنید، شاید یکی از آنان رئیس جمهور فردای ایران باشد.“‏

من از احمدی نژاد حمایت می کنم

اصلا همه حرف هایی که نوشتم انگار کنید حرف مفت! نه چیزی خواندید، نه چیزی نوشتم. ‏من غلط! دادگاه نشنیده بگیرد. شاهد من دمب خودم بود. حرفم را سه سه نه بار غلط کردم و ‏پس گرفتم. نه خانی آمد، نه خانی رفت، شتر مرد، حاجی خلاص! می فهمید چه می گویم؟ می ‏گویم کابینه ائتلافی و بهار خاتمی و تابستان عبدالله نوری و دولت یاس مصطفی معین و سردار ‏سازندگی و کارگزاران و باغ پسته شان توی سر خودشان بخورد، من هیچ کدام را دیگر قبول ‏ندارم و می خواهم با تمام وجود، از جورابم تا کلاهم، و محتویاتشان، یعنی از کف پایم تا فرق ‏سرم، به محمود احمدی نژاد رای بدهم. همین!…. برای چی می خندید؟…. اصلا خنده ندارد، ‏روی آب لطفا اسکی کنید و بخندید…. هیچ حرف خنده داری نزدم…. اصلا و ابدا، اتفاقا هفده تا ‏دلیل بسیار محکم دارم که هر یک دانه اش به تمام آن چهل دلیل محمدرضا جلایی پور که تمام ‏آن تحصیلات انگلیس اش توی سر کردان بخورد، می ارزد. ‏

من از احمدی نژاد حمایت می کنم و معتقدم فقط اوست که باید رئیس جمهور شود. بقیه کفش ‏شان جفت و حرف شان مفت. ده تا شان با هم می خواهند بیایند که چه بشود؟ اره و عوره ‏شمسی کوره جمع بشوند که همسایه ها یاری کنید که عبدالله نوری می خواهد مملکتداری کند؟ ‏می خواهم صد سال سیاه نکند. بسمه تعالی، کجا بودی تا حالا؟ برو بینیم بابا، همین که داریم، ‏برای هفت پشت مان بس است، نه خاتمی می خواهیم که هر روز گفتمان اش کوفتمان بشود ‏توی سرمان، نه کروبی می خواهیم که صبح تا شب ایستاده مان برود راهپیمایی، نشسته مان ‏بکند تحصن، میرحسین موسوی را هم بفرستید لای دست پیکاسو و خوان میرو صبح تا شب ‏پرسپکتیو کج راست ها را درست کند که چپ بشوند. حرف من همین است، من از احمدی نژاد ‏حمایت می کنم که بشود رئیس جمهور، تا حالا هم اگر نکردم نمی فهمیدم، ندانستن که گناه ‏نیست، نپرسیدن گناه است. پرسیدم، گفتند به همین محمود رای بده که وقت اش است. چرا؟ به ‏هفده دلیل. منتهی نمی خواهم هفده تا دلیلم را زرتی بگویم که مثل پشمک بگذارید توی دهن تان ‏آب بشود و برود پائین، نه، گاماس گاماس، اللهم بیر بیر. تازه، هفده تا دلیلم را نمی گویم، فوق ‏فوقش دلم بیاید پنج تاش را بگویم، شاید هم هوس کردم هفت تاش را گفتم. ‏

یک: این که این شازده سه سال نفت صد دلاری داشت، دویست و پنجاه میلیارد دلار پول بی ‏زبان را تبدیل کرد به آشغال، و مملکت را تبدیل کرد به آشغالدانی، تورم شد دوبرابر، قیمت ها ‏سه و نیم برابر، نه پلی ساخته شد و نه کارخانه ای، پول را زدند به شاخ گاو و رفت. هر ‏جوری خواست رفت و هر ادایی خواست درآورد. حالا که نفت شده 35 دلار قرار است دوباره ‏یک بدبختی مثل هاشمی و خاتمی بیاید مملکت را اداره کند و پول ذخیره کند و دوباره یک ‏صندوق ذخیره ارزی بدهد دست منگلعلی خان و برود؟ بگذار خودش رئیس جمهور باشد ببینیم ‏چطوری می خواهد با نفت 35 دلاری صب تا شب گوله کند برود کاراکاس و ماناگوا و مالی و ‏توگو و ایران را هم بکند توگو….‏

دو: تا شش ماه قبل دنیا دست بوش بود و “ عصر کفش” فرانرسیده بود، وسط این همه پپه یابو ‏در عرصه جهانی، محمود هم دنیا را کرده بود مزرعه آخرتش و داشت یابو آب می داد و ‏دعای فرج می خواند و هرچه دعای فرج می خواند سوراخ مشکلات مملکت گشاد تر می شد ‏و دنیا در مقابل این فرج قبل از شدت، به اجماع رسیده بود که خلیج فارس ایران آسفالت باید ‏گردد. آن وسط رئیس جمهور مملکت هرکاری می توانست کرد تا جرج بوش بعد از جنگ ‏یوگسلاوی و افغانستان و عراق، جنگ چهارم را هم شروع کند، ولی ظاهرا شانس ملت از ‏عقل احمدی نژاد بیشتر بود و جنگ نشد، حالا دیگر خرتوخر دوره بوش نیست که هرکسی در ‏دنیا هرکاری بکند. اگر قرار است کسی بیاید در مقابل یک مشت پپه از حقوق ملت حمایت ‏کند، حالا هم باید در مقابل یک مشت آدم باهوش عمل بکند، هم باید علاوه بر حفظ وضع ‏کشور گندکاری محمود را هم پاک کند.‏

سه: تا یک سال قبل، جوان روستایی از ده آمده بود و زمین باباش را فروخته بود و با کت و ‏شلوار مشکی اطونکشیده و جوراب سفید و کلاه شاپو سوار از زین خر باباش روی لیموزین ‏نشسته بود و یک شب بغل چاوز می خوابید و یک شب پول اجاره خانه ننه حسن نصرالله را ‏حساب می کرد، یک شب خرج هروئین مورالس را می داد، یک شب خرج بچه های ماناگوآ ‏می کرد، حالا پول ها را از دست داده و یک مشت چک دست این و آن دارد، هر چی فامیل ‏درست و حسابی داشتیم همه را بده کرد و آدرس خانه را داد به هر چه لات و لوت بود در ‏اشرق و مشرق دنیا، حالا فردا هم که خبر مرگش برود ارادان دنبال کشاورزی مزرعه پدری، ‏باید یک سال جان مان دربیاید تا فقط گندکاری های سیاست خارجی اش را درست کنیم. بهتر ‏است خودش بماند که فکر نکند ریاست جمهوری فقط یک هواپیماست که شنبه با آن می روی ‏نیویورک و سه شنبه می روی جزایر بالی و جمعه می روی نماز جمعه پشتکوه. ‏

چهار: حالا همین سه تا دلیل برای هفت پشت و پنج تا جلوی تان کافی است. خودتان بروید بقیه ‏دلایل اش را پیدا کنید، من که می روم به احمدی نژاد رای می دهم.‏