از جمهوری کردستان تا دیوار برلین

کاوه قریشی
کاوه قریشی

» نیم قرن فعالیت سیاسی غنی بلوریان در مصاحبه با همسر و یارانش

غنی بلوریان از فعالین سیاسی سرشناس کردستان  که در دوران پیش از انقلاب به مدت ۲۵ سال زندانی بود، روز ۱۹ اسفند در سن ۸۹ سالگی به‌علت بیماری در کلینیکی در شهر آلنسباخ، آلمان در گذشت؛آنهم در حالیکه بسیاری از روزنامه نگاران جوانی که گزارش مرگ مردی را که بیش از ۶۰ سال پیش با انتشار یک روزنامه وارد فعالیت سیاسی شده بود، منتشر می کردند، از فراز و نشیب های زندگی سیاسی و اجتماعی او اطلاع دقیقی نداشتند و نمی دانستند  او در حالی چشم از دنیا فرو می بندد که ۱۲ سال از آخرین دیدار با فرزندانش می گذرد.مردی که نزدیک به ۵۰ سال پیش، حکم اعدام وی به درخواست شخصیت هایی چون ژنرال دوگل، آندره مالرو، احمد سوکارنو و جمال عبدالناصر به زندان ابد تخفیف یافت.

غنی بلوریان در سال ۱۳۰۳ خورشیدی در شهر مهاباد، در خانواده ای مرفه به دنیا آمد و در سن ۱۸ سالگی وارد مبارزات سیاسی شد. او از بنیانگذاران تشکل “شاخه  جوانان دمکرات” و از منتشر کنندگان «ریگا»، روزنامه‌ ارگان حزب دمکرات کردستان ایران بود. آنطور که نزدیکان وی در مصاحبه با روز گفته اند او بعدها یکی از اعضای نخستین کنگره حزب دموکرات کردستان شد.

 

یک چهارم قرن در زندان

 

آقای بلوریان روز پنج شنبه در شرایطی در گذشت که جز مرضیه صدیقی، همسر وی هیچ یک از بستگان درجه اول او در کنارش نبودند.

خانم صدیقی که اکنون به همراه دیگر بستگان و نزدیکان در حال فراهم آوردن تدارکات انتقال پیکر غنی بلوریان به اقلیم کردستان عراق، در منزل نوه‌اش در کشور سوئیس  به سر می برد به روز می گوید که همسرش سابقه بیماری طولانی مدت و جدی نداشته  و شب یکشنبه در ساعت های میانی شب به یکباره دچار حمله مغزی شده است.

همسر آقای بلوریان می افزاید: “بعد از حمله مغزی بلافاصله به کمک همسایه آلمانی، آقای بلوریان را به بیمارستان منتقل کردیم واو از سوی پزشکان سریعا تحت مداوا قرار گرفت. در روزهای بعد بسیاری از نزدیکان از کشورهای دورو نزدیک به عیادتش آمدنداما متاسفانه  روز پنج‌شنبه برای همیشه چشم از جهان فرو بست.”

به گفته خانم صدیقی، غنی بلوریان در آخرین سالهای زندگی به صورت کامل از فعالیت های سیاسی کناره گیری و مطالعه و پیاده روی را به عنوان یکی از سرگرمی های خود انتخاب کرده بود.

غنی بلوریان در طول بیش از ۶۰ سال فعالیت سیاسی، ۲۵ سال را در زندان سپری کرد. او پس از انحلال جمهوری کردستان و اعدام رهبر آن قاضی محمد، در تبریز اقدام به انتشار مجدد ارگان حزب دموکرات کردستان کرد اما پس از مدتی در سنندج بازداشت و به مدت ۳ سال در زندان بود. مدتی پس از آزادی، مجددا به زندان افتاد و به اعدام محکوم شد.

خانم صدیقی از وضعیت و شرایط خانواده در آن زمان می گوید: “وقتی آقای بلوریان بازداشت شد من حامله بودم، بعد از گذشت دو هفته دختران دوقلویمان هیرو و نشمیل به دنیا آمدند. او بعد از سه سال موفق به دیدن یکی از دخترانش در زندن قصر شد. پس از آن سالها نتوانست دخترانش را ببیند. او هیچگاه نتوانست زمانی کافی را با دخترانش که اینک در ایران هستند سپری کند. در زمان مرگش هم بیش از ۱۲ سال از آخرین ملاقات فرزندانش می گذشت. بلوریان مردی به غایت محترم و اجتماعی بود. او همیشه قدردان سختی هایی بود که من و دخترانش در مدت زندان وی متحمل شده بودیم.”

شاید به همین خاطر باشد که حامد گوهری، نویسنده و پژوهشگر کرد و یکی از نزدیک ترین اشخاص به غنی بلوریان در آلمان نیز در مصاحبه با روز می گوید: “زمانی که مامه غنی از زندان برگشت، به جای هیرو و نشیمل نوه هایش را در آغوش می گرفت. از فرزندان و نزدیکانش جز خانم صدیقی که به او علاقه وصف ناپذیری داشت، تنها نوه ای داشت که گاهی او را می دید و در آغوش وی احساس پدری را که سالها از دخترانش محروم بوده باز می جست.”

 

اعتقاد به مبارزات مسالمت آمیز

این فعال سیاسی سرشناس کرد در آستانه انقلاب بهمن ۱۳۵۷ آزاد شد و به مهاباد رفت. مریم مهاباد از دهها کیلومتر مانده به این شهر به استقبال او رفته بودند.

او که همزمان با آغاز درگیری ها در کردستان، بار دیگر به عضویت کمیته مرکزی حزب دموکرات کردستان ایران درآمده بود، از جمله مذاکره کنندگان با هیات اعزامی جمهوری اسلامی به کردستان، از جمله مهدی بازرگان، داریوش فروهر و آیت الله طالقانی به شمار می رفت.

صلاح الدین مهتدی، حقوقدان، سیاستمدار و  یکی از اعضای اصلی هیات مذاکرکننده کرد با جمهوری اسلامی در مورد این ملاقات ها به روز می گوید: “مامه غنی از جمله دمکرات هایی محسوب می شد که نسبت به همکاری با دولت آقای خمینی بی‌میل نبود. به اعتقاد او جمهوری اسلامی یک دولت ضد امپریالیستی و ضد منافع آمریکا محسوب می شد؛ گذشته از آن معتقد بود که این حکومت یک تجربه نوپا است و نباید با آن به جنگ در افتاد. او در آن زمان با آقایان داریوش فروهر و محمد علی عمویی بر سر مساله کرد در ایران مذاکراتی داشت که نتیجه آن طرحی بود به اسم طرح خودگردانی کردستان. این طرح از سوی هیات کرد به دلیل آنچه بنده، نمایندگان حزب کومله و دمکرات و آقای شیخ عزالدین حسینی و به ویژه شخص دکتر عبدالرحمن قاسلمو طرح حزب توده برای کردستان می پنداشتیم مورد استقبال قرار نگرفت. بعدها حتی خود حزب توده نیز از این طرح حمایت چندانی به عمل نیاورد و تنها آقای بلوریان بود که به صورت غیر رسمی از آن حمایت می کرد.”

به گفته آقای مهتدی غنی بلوریان نمایندگی طیف طرفداران حزب توده در درون حزب دمکرات را بعهده داشت و همین باعث بروز اختلافات اساسی میان وی و بخشی از رهبری حزب دمکرات کردستان ایران شد.

غنی بلوریان پس از بروز اختلاف نظرها، به ویژه با شخص عبدالرحمان قاسملو، دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران، در سال ۱۳۵۹ خورشیدی از آن حزب انشعاب کرد و حزب دموکرات کردستان ایران (پیروان کنگره ۴) را تشکیل داد.

طرفداران آقای قاسملو در واکنش به این انشعاب، حزب توده ایران را متهم به تجزیه حزب دموکرات کردستان ایران کردند. هر چند هم عمده انشعابیون و هم حزب توده ایران این اتهام را رد می کردند، اما برخی از اعضای سابق حزب توده نقش این حزب را در انشعاب صورت گرفته،  پررنگ و اساسی ارزیابی می کنند.

بابک امیر خسروی، عضو رهبری حزب دمکراتیک مردم ایران و از اعضای سابق کمیته مرکزی حزب توده ایران پیرامون این موضوع به روز می گوید: “وقتی که آقای بلوریان از حزب دمکرات کردستان جدا شد شایعه این بود که حزب توده او را تشویق به این انشعاب کرده است. به نظر من در این جدایی [نورالدین]کیانوری و بعضی از رفقایی که اهل کرمانشاه و از زندان با او آشنا بودند، نقش داشتند. آنها آقای بلوریان را به سمتی کشیدند که وی صف خود را از صف حزب دمکرات کردستان ایران که آنزمان مرحوم قاسلمو رهبر آن بود جدا کند.”

جلیل گادانی، قدیمی‌ترین عضو حزب دمکرات که هنوز در یکی از شاخه‌های این حزب فعالیت دارد در این خصوص به روز می گوید: “متاسفانه موضوع نقش حزب توده در این انشعاب واقعیت داشت. این حزب از همان اوایل فعالیت هایش همیشه مترصد فرصتی بوده که در امورات حزب دمکرات  دخالت و حتی آن را به بخشی از حزب توده تبدیل کند. نتیجه این دخالت ها نیز انشعاب مامه غنی و جمعی از دوستان در جریان کنگره چهارم حزب بود؛ انشعابی که لطمات جبران ناپذیری به پیکره حزب و خود آقای بلوریان وارد ساخت.”

با این حال هم جلیل گادنی و هم بابک امیر خسروی از غنی بلوریان به عنوان “انسانی بزرگ” و “مبارزی با استقامت” یاد می کنند.

آقای امیر خسروی می گوید: “مرگ ایشان ضایعه بزرگی برای مردم کردستان و مبارزان راه آزادی و استقلال ایران محسوب می شود. “

جلیل گادانی نیز معتقد است که غنی بلوریان “یک مبارز راستین ملت کرد و سمبل ایستادگی بود و تا واپسین روزهای زندگی آرزو داشت حقوق ملتش در ایران متحقق شود.”

البته حامد گوهری، یکی از نزدیک ترین افراد به آقای بلوریان و ویراستار کتاب خاطرات وی معتقد است که دلیل اصلی انشعاب از حزب دمکرات بی اعتقادی آقای بلوریان و گروه هفت نفره به مبارزه مسلحانه و اتخاذ روش های سیاسی و مدنی بوده است نه دخالت های حزب توده یا هر جریان دیگری.

 

از جمهوری مهاباد تا دیوار برلین

زندگی سیاسی غنی بلوریان یک زندگی پرفراز و نشیب است. او در طول بیش از ۶۰ سال زندگی سیاسی، هم در صف حزب دمکرات کردستان ایران و هم در صف حزب توده به مبارزه پرداخته و در برهه‌ای جزو رهبران طراز اول این دو حزب بوده است.

در مورد چگونگی ارتباط وی با حزب توده روایت های متفاوتی وجود دارد. برخی از جمله جلیل گادانی معتقدند که او پس از آنکه برای بار دوم به زندان افتاد آنجا با افسران حزب توده آشنا شد و همین باعث گرایش وی به این حزب و بعدعضویت در آن شد.

برخی دیگر مانند صلاح‌الدین مهتدی معتقدند که او پیش از زندان و از همان آغاز فعالیتهای سیاسی اش به این حزب گرایش داشته است.

او می گوید: “بعد از فروپاشی جمهوری کردستان و حزب دمکرات، این حزب فعالیتهای مخفی خود را همچنان ادامه داد. پس از مدتی عده‌ای از جوانان شهر مهاباد از جمله غنی بلوریان تصمیم به احیای مجدد این حزب گرفتند. در این زمان حزب بر اساس وابستگی به دولت شوروی احیا شد. آنطور که آقای صادق الدین صارم وزیری در خاطرات خود گفته است این جوانان به تهران رفته و به او گفته‌اند نظر دولت شوروی را نسبت به احیای مجدد این حزب جویا شود. بعد از موافقت شوروی به نوعی این حزب را احیا کردند که به بخشی از شاخه کردستان حزب توده ایران تبدیل شود. بعد از گذشت 10 سال از این موضوع، یک بار دیگر استقلال این حزب از حزب توده در دستور کار قرار گرفت و همین موجبات اختلافات درونی حزب دمکرات را در آن زمان نیز فراهم آورد.”

در مورد ارتباط آقای بلوریان با حزب توده، بابک امیر خسروی معتقد است: “بعد از ۲۸ مراداد ایشان همراه با جعمی از افسران حزب توده در زندان بودند. ما در این مدت هیچ ارتباطی با ایشان، باعمویی و حجری نداشتیم. در فاصله این بیست و چند سال، از ۲۸ مرداد تا انقلاب ایران واقعا ارتباطی چندانی با درون زندان وجود نداشت. بنابراین در این سالها نمی توانم بگویم ارتباط ایشان با حزب توده تشکیلاتی بوده یا خیر. اما بعد از انقلاب این ارتباط وجود داشت. بعد هم که ایشان رفتند به افغانستان و حتی وارد رهبری حزب توده(تشکیلات خارج از کشور) شدند.”

با این حال غنی بلوریان از سال ۱۹۹۰ و فروریختن دیوار برلین عملا از فعالیتهای سیاسی چه در حزب دمکرات کردستان و چه حزب توده ایران به صورت کلی کناره گیری کرد و سالهای پایانی عمر خود را در کشور آلمان گذراند.

 

از “برگ سبز” تا “جنبش سبز”

غنی بلوریان بسیار دیرتر از دیگر هم دوره ای هایش، یعنی در سال 1376، خاطرات خود را در کتابی با نام ئاله کوک(برگ سبز) به چاپ رساند. او در ابتدای آن  کتاب به صراحت به بیان اشتباهات خود و حزبش ‌پرداخته و از فراموشکاری عمدی تعدادی از همرزمان خود در نگارش اتفاقات زمان مبارزه شان گلایه کرده است.

حامد گوهری که تا واپسین لحظات همواره یکی از همراهان آقای بلوریان بوده و وی را در انتشار کتاب خاطراتش یاری رسانده به روز می گوید: “کتاب در واقع ایده مشترک بنده و آقای بلوریان بود و گردآوری آن از زمان ورود ایشان به آلمان آغاز شد. در این مدت ایشان به بازگویی خاطرات خود پرداختند. این خاطرات بر روی صفحات کاغذ پیاده شده و ما به مدت سه سال به تدقیق و مستند سازی آن پرداختیم تا نهایتا در سال ۱۹۹۷ توسط انتشارات نوسیندگان سوئد منتشر شد.”

آقای گوهری ادعا می کند که این کتاب تنها سند رسمی به جا مانده از غنی بلوریان است و سایر منابع از درجه اعتبار ساقط هستند. این در حالیست که چند ماه قبل از درگذشت  بلوریان، آقای ابراهیم فرشی نیز یک مجموعه هفت بخشی از خاطرات وی را که شامل مصاحبه هایی در سال ۱۳۸۹ می شد در وب سایت های کردی منتشر کرد.

آقای بلوریان در مقدمه “برگ سبز” از تلاشهای آقای فرشی در جریان مستند سازی خاطرات‌اش تقدیر و تشکر کرده است.

همزمان آقای بابک امیر خسروی نیز می گوید که گفتگوهای منتشر نشده‌ای از آقای غنی بلوریان  دارد که حاوی فراز و نشیب های سیاسی او و جزئیات انشعاب از حزب دمکرات کردستان می شود.

او می گوید: “موقعی که آقای بلوریان از افغانستان به شوروی و از آنجا به چک‌وسلواکی آمدند من یک بار با ایشان در برلین دیداری داشتم. قصدم این بود که خاطرات ایشان را ضبط کنم. آقای بلوریان از پراگ به برلین آمد من هم از پاریس رفتم برلین و اتفاقا در برلین غربی در حال انجام همین مصاحبه بودیم که به ما خبر دادنددارند دیوار برلین را  فرو میریزند. ما به آنجا رفتیم تا این حادثه بزرگ تاریخی را مشاهده کنیم. یک بار دیگر هم در کلن به سئوالاتی که راجع به جدایی ایشان از حزب دمکرات داشتم پاسخ دادند. بعد از این متاسفانه فرصت دیدار فراهم نشد و این مصاحبه ها نیز تا این لحظه منتشر نشده است.”

از حامد گوهری در مورد آخرین دغدغه های سیاسی آقای بلوریان در طول چند سال گذشته می پرسیم، می گوید: “او در این اواخر اعدام جوانهای کرد را به شدت محکوم می کرد و مشی آقایان موسوی و کروبی و فعالان جبنش سبز را به دلیل آنچه اتخاذ روشهای مسالمت آمیز مبارزه می دانست مورد تائید قرارمی داد. شاید به همین دلیل باشد که جمهوری اسلامی از برگزاری مراسم ختم وی در مهاباد جلوگیری کرده است.”

مرضیه صدیقی، همسر آقای بلوریان نیز می گوید که وی عاشق مردمانش بود و بهمین دلیل در واپسین لحظات وصیت کرد که  در اربیل،  در کردستان عراق به خاک سپرده شود.