ریچارد فرای و تاوان عشق به ایران

علی اصغر رمضانپور
علی اصغر رمضانپور

جنگ میان جناح های قدرت در ایران بر سر اجرای وصیت ریچاردفرای ایرانشناس امریکایی برای به خاک سپرده شدن در اصفهان، تراژدی پر عبرتی است.

 در حالیکه نمایش مضحک گرد آمدن عده ای از لباس شخصی های مورد حمایت روحانیون تندرو در مقبره آرتور پوپ در کنار زاینده رود و نوشتن شعار های ضد آمریکایی بر در و دیوار آن می خواهد نشانی از یک اعتراض خودجوش به دست دهد، حمله هماهنگ امام جمعه اصفهان و نماینده اصفهان در خبرگان رهبری و عضو تندرو شورای شهر به ریچارد فرای از دنیا در گذشته، دلایل قوی تری مبنی بر هماهنگی در سطح بالا تر برای جلوگیری از به خاک سپردن پیکر بر زمین مانده در ایران به دست می دهد.

 خواست بالادستی ها برای جلوگیری از این اقدام به اندازه ای قدرتمند بود که محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه هم ناگزیر شد نامه کسب تکلیف خود را از رییس جمهوری در مورد به خاکسپاری جسد، تکذیب کند. جالب اینکه تکذیب نامه وزیر امور خارجه که خبر آن توسط خبرآنلاین، رسانه زیر نظر معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد منتشر شد، توسط خبرگزاری دولت صورت گرفت. بالا گرفتن منازعه نشان می دهد که ماجرا جدی تر از تفکر سطحی و بیمارگونه عده ای معترض بی اعتنا به شان و اهمیت کار سترگ ریچارد فرای در باره ایران و احترام عمیق او به ایران و ایرانیان است:

شاید ریشه های ماجرا را باید در پرونده ای جست که سال گذشته روزنامه کیهان و در پی آن رسانه هایی مانند باشگاه خبرنگاران وابسته به صدا و سیمای جمهوری اسلامی علیه ریچاد فرای و محمد خاتمی رییس جمهوری پیشین ایران به جریان انداختند. در آن پرونده، روزنامه کیهان ریچارد فرای را بزرگترین جاسوس امریکا در خاورمیانه معرفی کرد و دیدار آقای خاتمی به عنوان رییس جمهوری ایران با این ایران شناس برجسته را زمینه ساز اعتراضی خواند که سال ها بعد در اعتراض به تقلب در انتخابات رخ داد. به این ترتیب جنجال آفرینی علیه دولت به بهانه اجرای وصیت یک دانشمند ایران شناس به نخستین نبرد فرهنگی تندور ها در سالی شد که به عنوان سال فرهنگ نام گذاری شده است.

از همان نخستین روزهای ایراد سخنرانی علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در آغاز سال نو و اعلام آن به عنوان سال فرهنگ، این نگرانی در میان فعالان فرهنگی و سیاسی ایران مطرح شد که این سخنان می تواند دستاویزی برای به راه انداختن جنجال هایی به نام فرهنگ علیه برنامه های دولت و آزادی بازشدن نسبی فضای فرهنگی کشور باشد. به ویژه آنکه نکته محوری سخنان آقای خامنه ای ضرورت ادامه فعالیت گروه های به اصطلاح مردمی بود که از سوی بسیج و محافل مورد حمایت دولت محمود احمدی نژاد و با هزینه دولت سازمان داده شده بود تا سیاست های سرکوب فرهنگی را به نام فعالیت های خودجوش حزب اللهی ها دنبال کند؛ همان امری که در زمان قطع یا کاهش ردیف های صدها میلیارد تومانی بودجه فرهنگی ای از سوی نزدیکان آقای مصباح یزدی مطرح شد که توسط دولت احمدی نژاد در بودجه کشور به این گروه ها اختصاص داده شده بود.

صرف نظر از این هدف به ظاهر فرهنگی که خواست سیاسی نیروهای تندرو را دنبال می کند، هدف این جنجال آفرینی نشان دادن ناتوانی دولت در پیشبرد برنامه بازسازی فضای ایجاد رابطه سیاسی با امریکا و زمینه سازی برای ساختن چهره ای متعادل تر از ایران در عرصه بین المللی است؛ دولتی که بار دیگر با عقب نشینی در اجرای این خواسته ریچارد فرای به این باور دامن می زند که تا چه حد در پیگیری برنامه های خود ناتوان و لرزان است. به این ترتیب جدال بر سر به خاکسپاری یک ایران شناس به صحنه ای برای ضرب شصت نشان دادن کیهان و رهبران تندرو به دولت روحانی تبدیل شده است. 

درست همزمان با این رخداد آقای مصباح یزدی گفته است که مقابله فرهنگی با دشمن از طریق فیلتر کردن اینترنت و فیسبوک فایده ندارد و باید به کار ایجابی دست زد. روشن است که معنای کار ایجابی از دید رهبران تندرو ها این نیست که در رسانه های خود حرف های خود را بزنند چرا که ابزار دنبال کردن این راه سال هاست مهیاست و همه گونه ابزار مدرن و انواع تکنولوژی های تبلیغاتی در سال های گذشته در اختیار ارتش سایبری و نهادهای زیر نظر روحانیون حامی آقای خامنه ای قرار گرفته است. بلکه به نظر می رسد روش مورد نظر آقای مصباح چیزی در شمار همین اقدام های عملی برای مقابله با دیدگاه های فرهنگی مورد توجه مردم است. باید به انتظار نشست و دید اقدام های فرهنگی ایجابی بعدی مورد نظر آقایان چیست.

در نهایت نخستین ثمره سیاست کار ایجابی فرهنگی مورد نظر آقای مصباح جلوگیری از به خاک سپردن مردی بوده که همسرش ایرانی است و سال ها برای شناخت فرهنگ و تمدن ایران تلاش کرده است. مردی که کینه دشمنان فرهنگ و تمدن ایران او را از به یادگار ماندن همیشگی پیکرش در ایران و همسر ایرانی اش را از حق اجرای وصیت او، به عنوان نخستین حق یک شهروند ایرانی سلب کرده است. این آخرین افتخار ریچارد فرای به عنوان یک ایران شناس و ایران دوست است که پیکرش نیز تاوان عشق به ایران را می پردازد.