با حسن یوسفی اشکوری، پژوهشگر مسایل دینی، پیرامون نظرات شرعی درباره نمایش چهره بزرگان دینی به گفتوگو نشستیم. اشکوری در پاسخ به سوالات “هنر روز”، نمایش چهره بزرگان دینی را “چه با نقاشی یا فیلم و یا اشکال دیگر، علیالسویه” میداند و میگوید: “ قاطعانه باید گفت که هیچ حکم شرعی دال بر واجب، حرام، مکروه و مستحب بودن این مساله وجود ندارد. پس وقتی که این مورد مشمول این چهار حکم نیست، طبیعتا مباح است. یعنی می توان انجام داد یا نداد.”
از نظر شرعی نشان دادن چهره پیامبر، ائمه و بزرگان مشمول چه حکمی در اسلام است؟
اگر ما دین، احکام دینی و شریعت را آنچه که در قرآن و سنت معتبر نبوی آمده است ببینیم روشن است که در مورد نشان دادن چهره پیامبر، خلفای راشدین و از منظر شیعه نشان دادن چهره ائمه و بزرگان دیگر در این زمینه هیچ حکم مشخصی نداریم. میدانیم احکام را در اسلام به پنج دسته واجب، حرام، مباح، مستحب و مکروه تقسیم کردهاند که معروف به احکام خمسه است و هیچ حکمی هم خارج از این احکام وجود ندارد. در مورد سوال شما قاطعانه باید گفت که هیچ حکم شرعی دال بر واجب، حرام، مکروه و مستحب بودن این مساله وجود ندارد. پس وقتی که این مورد مشمول این چهار حکم نیست، طبیعتا مباح است. یعنی می توان انجام داد یا نداد. پس نشان دادن چهره بزرگان دینی چه با نقاشی یا فیلم و یا اشکال دیگرعلیالسویه است. به هر حال پیامبر هم طی شصت و سه سال عمر خود در میان مردم زندگی میکردند و مردم او را میدیدند و با ایشان صحبت میکردند و فارغ از بحث وحی و مقام نبوت، انسانی معمولی مثل سایر افراد بود و هیچ کس هم به صورت خاص برای ظاهر پیامبر تقدس ویژهای قائل نبود. این قضیه مشمول خلفای راشیدن و امامان شیعه هم میشود. از قرن پنجم و ششم به بعد بر اساس شاخصههایی که از چهره این بزرگان در اسناد وجود داشته شاهد ترسیم چهره آنان هستیم. روندی که تا قرنهای بعد هم مرسوم بود. همانگونه که الان هم شاهد وجود تصاویری خیالی از این افراد در سطح جامعه خودمان هستیم و خرید و فروش هم میشود. اما واقعیت این است که در طول تاریخ و به خصوص در مسیحیت و اسلام برای اینکه در اذهان از بزرگان چهرهای اسطورهای به وجود بیاید شاهد هستیم که برخی از پیروانشان تلاش کرده و میکنند که چهرهای زمینی از آنها نشان ندهند و بزرگان را همچنان در آسمان و در هالهی تقدس نگه دارند.
ما شاهد هستیم که رسانههای رسمی در داخل ایران حساسیت چندانی در مورد نشان دادن چهره حضرت موسی و عیسی از خود نشان نمیدهد. آیا از لحاظ شرعی بین این افراد تفاوتی وجود دارد که بر روی این حساسیت تأثیر میگذارد؟
خیر. بر اساس قرآن هیچ تفاوتی بین سایر پیامبران و حضرت محمد وجود ندارد و همه پیامبران خدا هستند و اگر نشان دادن چهره برخی از آنها را مجاز میدانند این مشمول همه پیامبران هم میشود. البته واقعیت این است که در ذهن مسلمانان یا مسیحیان تفاوتهایی بین پیامبر دین خودشان با سایر پیامبران وجود دارد. چون هر کدام پیامبر اختصاصی خودشان را دارند و بیشر بر روی او حساس هستند.
پس در این مورد خاص دلیل این همه حساسیت مراجعی مانند آقای وحید خراسانی و مکارم شیرازی چیست؟
به دلیل اینکه از دید این افراد اسطورهها نباید زمینی بشوند. باید دقت کنیم و ببینم که این مراجع از چه منظری به این مساله نگاه میکنند و نگران چه چیزهایی هستند. اگر بحث فقهی باشد صراحتا نمیتوانند بگویند که حرام است. همانگونه که فتاوای مراجعی مانند آیت الله سیستانی هم همین را میگوید که نفس نشان دادن چهره پیامبر یا امامان اشکال شرعی ندارد به شرط آنکه به آنان توهینی نشود. البته همینجا یک مساله دیگر هم وجود دارد که توهین هم هیچ تعریف حقوقی، فقهی و اخلاقی مشخصی ندارد. اما در کل همه معتقد هستند که توهین به همه افراد بد است و الزاما فقط مشمول پیامبران و امامان نمیشود. به طور کلی دو مولفه را می شود در مورد توهین مطرح کرد. اول “عرف” جامعه و اکثریت افکار عمومی است که البته در هر زمانی عرف جامعه یک تعریف مخصوص همان دوره را از توهین دارد. دومین مؤلفه هم “قصد” است. یعنی ممکن است من در مورد شما کلمهای را به کار ببرم که از دید من توهین نباشد اما افکار عمومی آن را توهین تلقی کند. لذا اگر هیئت منصفه دادگاهی در این مورد بررسی کند و اعلام کند عنصر معنوی جرم یعنی قصد توهین وجود نداشته است عملا فرد تبرئه میشود.
حال طی سی و پنج سال اخیر شاهد هستیم هر چیزی که خلاف دیدگاه آقایان باشد را به عنوان “توهین به مقدسات” قلمداد میکنند. به طور مثال حرف من در کنفرانس برلین سال ۲۰۰۰ که گفته بودم حجاب امری اختیاری است به عنوان توهین به مقدسات اعلام شد. این یک امر نظری است. یعنی ممکن است حرف من درست یا غلط باشد اما این چه ربطی به توهین به مقدسات دارد؟
حالا این بحثی که آقای وحید خراسانی هم مطرح میکند جالب است. ایشان میگوید اگر چهره حضرت عباس را در فیلمها به نمایش درآوریم دیگر مردم مثل سابق برای او گریه نمیکنند. گویا گریه کردن جزو واجبات شرعی است! این گریه کردن را مدتها پس از رخداد عاشورا همین افراد باب کردند و به عنوان یک سنت مذهبی جا انداختند و در واقع به آقای وحید خراسانی و مانند او باید گفت این شما هستید که گریه کردن را امر مذهبی قلمداد کردید و شما هستید که مقدسات را به این شکل برای مردم تعریف کردید. اینها حرفهای بی مرز و معیاری است که این آقایان خودشان ساختهاند و الان در آن گیر کردهاند. الان مساله این است که اگر بزرگان و روحانیت دین را واقع بینانه تر به مردم نشان بدهند و فارغ از اسطورهسازیها در مورد غمها و شادیها و خصوصیات فردی این افراد حرف بزنند، آن باورهایی را که این افراد برای مردم ساخته اند از بین میرود و با شکستن این باورها متولیان دین از تقدس و جایگاهی که تاریخ و خودشان برای خودشان ساختهاند میافتند. اگر پیامبر و امامان و حضرت عباس زمینی شوند، آن وقت بر سر مراجع دینی و ولی فقیه هاله ای از نور دیده نخواهد شد و منافع مادی و منزلت اجتماعی برآمده از چنان تقدسی هم از بین میرود.
بحثی دیگری که مطرح است روایت متفاوتی است که برخی معتقدند فیلم رستاخیز از واقعه کربلا بیان میکند. آیا در مورد اتفاق کربلا و پیش و پس از آن روایت واحدی وجود دارد یا ما شاهد تعدد روایات هستیم؟
در مورد حوادث تاریخی که فاصله زمانی بیشتری با ما دارد، اسناد کمتری در موردشان وجود دارد و نتیجتا ابهامات هم پیرامون آنها بیشتر است. خصوصا باید بدانیم که یا بسیاری از این اسناد ساخته و پرداخته ذهن روایت کنندگان است یا اینکه جعلیاتی است که بعدها به دلایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و همچنین دعواهای فرقهای و مذهبی ساخته شده است. البته در انبوه این روایات کلیات مشترکی وجود دارد که میتوان به طور نسبی به آنها اعتماد کرد. البته در صورتی که معارض نداشته باشند و یا از جهات علمی و عقلی مشکل نداشته باشند. اما در مورد جزئیات واقعه کربلا از حرکت امام حسین از مدینه به مکه و اقامت چند ماهه ایشان در این شهر و سپس حرکت کردن به سمت عراق و برخورد با موانع پیش رو و سربازان حکومتی تا محاصره شدن و اتفاقات منجر به روز و عصر عاشورا، در منابع روایات مختلفی وجود دارد و حتی در این میان ما شاهد انواع و اقسام تناقضات هستیم. به طور مثال در مورد شخصیت حّر و اتفاقات پیرامون ایشان تا عروسی حضرت قاسم که در گذشته از جمله روضههای بسیار اشک درآور بوده است و امروزه بسیاری از جمله مرحوم مطهری آن را جعلی میدانند یا مسائلی که در مورد علیاکبر و علیاصغر مطرح میشود.
از چه زمانی روضه خوانی به این شکل وسیع در سطح جامعه گسترده شد؟
روضه خوانی بعد از دوران آل بویه به عنوان یک سنت اجتماعی و سیاسی مهم اوج گرفت. از آنجا که از آن دوران به بعد عزاداری خیابانی و عمومی باب شد و یکی از اهداف آن رقابت و مقابله با اهل سنت بود میبایست عواطف را برانگیزد و شیعیان را در برابر اهل سنت بسیج کند. به همین دلیل اشک و گریاندن اصالت و موضوعیت پیدا کرد. میبایست داستانهایی گفت و یا ساخت که بتواند عواطف مردم را تحریک کرده و از مردم اشک بگیرد. اگر اتفاقات به همان شکل واقعی و صادقانه روایات شود ممکن است کسی گریه نکند. از این رو جعل و خرافه نیز رایج شد. روایت درست کردهاند که اگر کسی برای امام حسین گریه کند یا بگریاند یا خود را به گریه کردن بزند بهشت بر او واجب میشود. پیش از این به جریان علیاکبر اشاره کردم. امروز علیاکبر در ذهن مردم، روضهخوانها و مداحان ما جوانی هجده ساله است. یک جوان هیجده ساله ناکام به این معنا که ازدواج نکرده است. حالا اگر به همین منابع موجود رجوع کنیم متوجه میشویم که امام حسین صاحب سه پسر به نامهای علیاکبر، علیاوسط و علیاصغر بود. یعنی پسر بزرگتر علیاکبر است و پس از ایشان علیاوسط یا همان امام زینالعابدین و سپس علیاصغر است. همین افراد می گویند که امام زینالعابدین در کربلا بیست و پنج ساله است در حالی که برادر بزرگتر یعنی علیاکبر هیجده ساله است! جالبتر این است که امام سجاد در کربلا صاحب همسر و فرزند بوده و یکی از فرزندان ایشان یعنی امام محمد باقر در واقعه کربلا چهار یا پنج ساله بوده است. خب حالا اگر بگویند علی اکبر بیش از بیست و پنج سال داشته وهمانگونه که امام صادق در زیارتنامهای که برای علی اکبر موجود است که میگوید “السلام علیک و علی اولادک”، مشخص میشود که ایشان صاحب همسر و فرزندانی بوده است. حال باید علی اکبر هجده ساله و ناکام معرفی شود تا بیشتر عواطف تحریک شود و بیشتر اشک مردم در بیاید.
پس اگر واقعیتها مطرح شود و تصویر این افراد در فیلمها و نقاشیها ارائه شود بر روی اسطورههایی که در طول تاریخ ساخته شده است تاثیر گذاشته و تصویری زمینی به وجود میآید و این مساله منجر به ضعیف شدن مقام مداحان و منبریها و تعزیهخوانها و در نتیجه متولیان دین خواهد شد.
اما عزاداری به این شکل و در این حد گسترده از زمان صفویه آغاز شده و در دوره قاجار در اشکال مختلف از جمله تعزیه پرورده شده و به امروز رسیده است.
با این تفاسیر شما در این راه مشکل اصلی بین هنرمندان، مسئولین و مراجع دینی را در چه چیزی می بینید؟
در حال حاضر مشکل اصلی این است که چگونه میتوان مسائل تاریخی و آن هم تاریخ دین و بزرگان دین را در رسانههایی مانند سینما و تلویزیون نشان داد و چگونه می توان آنها را به تصویر کشید که هم تا حدودی تاریخی باشند و هم هنری و هماهنگ با معیارهای سینما باشند. اما مشکل بزرگتر تفاوت دیدگاهها و نگرشهای اکثریت قریب به اتفاق اهل هنر و سینما با دیدگاههای صاحبان قدرت و مسئولان فرهنگی جمهوری اسلامی است. مسئولان میخواهند روایت و خوانشی خاص و غالبا سطحی و عامیانه از اسلام و تاریخ اسلام و تشیع را به نمایش در آورند. در هرحال آقایان تلویزیون و سینما را با منبر و تعزیه اشتباه گرفتهاند در حالی که فیلم، تئاتر و سینما زبان خاص و الزامات و ضوابط ویژه خودش را دارد.
با همه این احوال سؤالی که وجود دارد این است که آیا جمهوری اسلامی در طی سی و پنج ساله اخیر تصاویر و روایت هایی را که از تاریخ اسلام در قالب فیلم و سریال به مردم نشان داده عین واقعیت است؟ به هیچ وجه این گونه نیست. فقط نکته این است که آقایان با آن نحوه روایت تاریخی که در تولیدات سفارشیشان آمده است مشکلی نداشتند. به طور مثال آیا سریال امام علی که سریال بسیار خوبی هم بود تماماً واقعیت تاریخی است؟ ابوذر، طلحه و زبیر دقیقا همانگونه که به تصویر درآمدهاند در تاریخ ثبت شده اند؟ اصلاً. یا سریال تنهاترین سردار که فخیم زاده ساخت آیا بر اساس واقعیت های تاریخی بود؟ خیر. یک روایت خاص، آبکی، سطحی و بیمحتوا از زندگی امام حسن بود. این مسائل محتوایی در مورد سریال امام رضا و همچنین سریال سربداران هم صدق میکند. فکر میکنم که راه حل مشکل این است که آقایان باید اجازه دهند این فیلمها و سریالها ساخته شده و هنرمندان آثار خود را بسازند و پس از آن در مورد آن نقد و تحلیل ارائه شود. در این صورت خلاقیت توسعه مییابد و قطعا آثار هنری و سینمایی بهتر و خلاقانهتری عرضه خواهد شد. نه اینکه با سانسور وارد بشوند و مانع هر نوع نوآوری و خلاقیت بشوند. فاجعه بزرگ تر آن است که هر وقت ایرادی چه واقعی و یا توهمی، در فیلمی میبینند فورا پای استکبار و آمریکا و اسرائیل را به میان میکشند و مدعی میشوند که دشمنان در این کارها نقش دارند. اخیرا هم شاهد بودیم که در برخوردی سرکوبگرانه، آقای آهنگران گفت که این حمله به مداحان کار آمریکا و استکبار جهانی است. واقعا جای تاسف است که آثار هنری را هم به خارجیان نسبت میدهند.