زنان در خانه دوست و دشمن امنیت ندارند

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

هنگامی که با خبر می شوند زن هستند، خود را در خطر تجاوز می بینند. هنگامی که ازدواج می کنند، اگر شوهر از صفات انسانی بهره ای نداشته باشد، باز هم خود را در خطر تجاوز می بینند. هنگامی که در جنگ های عقیدتی دست دشمن می افتند، می شوند غنیمت جنگی و توسط رزمندگان مدعی پیروزی بر کفار، تصرف می شوند. به آنها می گویند غنیمت جنگی هستید و رابطه جنسی با شما به دلخواه دشمنی است که پیروز شده. لاشه ای می شوند زیر سم اسب شهوت دشمن.

 کلمه تصرف در فرهنگ های نزدیک به ما کلمه آشنائی است. وقتی دختری به ازدواج مردی در می آید و نخستین رابطه جنسی برقرار می شود، خبر بال در می آورد و همه به هم می گویند که دختر “تصرف” شد. این کلمه در مفهوم حقوقی بی تردید علامتی است از این که یک انسان مستقل که همانا شوهر است، ملکی یا کالائی را خریداری کرده و آن را به “تصرف” خود در آورده است. پشت انواعی از تجاوز، حکمی دینی پنهان شده که چهره ناموزون خود را در دعاوی زناشوئی مبتنی بر “تمکین” نشان می دهد و برمشروعیت تجاوز جنسی از سوی شوهر صحه می گذارد.

زن در ساختار فرهنگی بخش هائی از جهان که داعش، گونه ای وقیح، عریان و افراطی از آن است، چنانچه تصرف بشود، ادعای متجاوزان این است که در باره مشروعیت تجاوز، حکم دینی در دست داریم. زنان قافله شکست خورده، در حکم غنائم جنگی اند و همخوابگی با آنان بدون رضایت شان مشروع است. راست یا دروغ، ادعا را انتشار داده اند. جمع بزرگی از مردانی که خود را واسطه خدا و مومنان مسلمان معرفی می کنند، ادعا را به سکوت برگزار می کنند. از کثیری ملا و مجتهد و مرجع، صدائی در نفی یا اثبات این ادعا به گوش نمی رسد. اغلب روی چاه های نفت خوابیده اند و سهم امام و سایر منافع را می برند، و ترس از آخرت را به جان پیروان می اندازند و خود بی هیچ ترسی، لب از لب نمی جنبانند. گاهی یک صدای فردی و ضعیف انتشار می یابد که در برابر امواج عظیم حمله بوکو حرام و داعش به زنان، در حکم هیچ است.

فاجعه در قرن بیست و یکم میلادی، چندان حساسیتی در دفاتر مراجع دینی سنی و شیعه ایجاد نکرده است. باور ندارند مصیبتی با این عظمت محتاج اقدامی دسته جمعی و فتوائی با تمرکز بر وضعیت زنانی است که در جنگ های با انگیزه دینی ( هرچند در باطن سیاسی) به دست لشگریان پیروز می افتند و به آنها عنوان غنائم جنگی می دهند تا تصرف شان کنند. آنها را که غنیمت جنگی شناخته می شوند، گاهی پس از کامیابی به مردی دیگر در جمع خودی ها می فروشند. در پاره ای موارد زنان را حامله به امان خدا می سپارند. اگر حکمی در این باره است چیست و فرزندان ناشی از این حکم در چه موقعیتی قرار می گیرند. بالاخره حکم لابد تکلیف حلال و حرامزادگی بچه های روابط ناشی از تجاوز لشگریان پیروز به زنان لشگریان شکست خورده را روشن کرده است. چرا از آن خبر نداریم؟

پرسش اصلی این است:

مراکز اسلامی شیعه و سنی، چرا صریح و روشن در این باره اعلام نظر نمی کنند؟

چرا توضیح نمی دهند در جهان امروز ( نه در صدر اسلام ) کدام جنگ ها جهادی است و در جنگ های جهادی چه احکامی پیرامون زنان اسیر وجود دارد؟

زنان به مسابقه سیاسی که ائتلاف بر ضد داعش را با هزار سودای سیاسی، سامان داده و سرداران ایرانی در کام آن فرو می روند و سردار سلیمانی شده است قهرمان قصه ها، کاری ندارند. به آن به چشم یک ماجرای خبری می نگرند. اما زنان خیره مانده اند به صحنه ای که در آن به نام اسلام بر زنان اسیر تجاوز می شود و آنها را به فروش می رسانند، شگفتا امام های جماعت و مراکز اسلامی شیعه و سنی، نمی گویند زنانی که غنیمت گرفته می شوند بر جنگجویان حلال اند یا حرام؟ راستی:

نظر آقای خامنه ای در این باره چیست؟

نظر آقای نوری همدانی در این باره چیست؟

نظر آقای مکارم شیرازی در این باره چیست؟

نظر آقای شاهرودی ریاست آینده مجلس خبرگان در این باره چیست؟

نظر آیات عظام نشسته بر مسند افتا و مرجعیت در قم و مشهد چیست؟

اساسا در حوزه های دینی-حکومتی حس و حالی هست تا پیرامون این حکم جدل کنند و مردم را در جریان بحث ها بگذارند؟

نظر آقایان در فرضی که نیروهای مستقل کشورهای اسلامی بر داعش پیروز بشوند و از آنها اسیر بگیرند چیست؟ نسبت به مردان اسیر حکم چیست؟ نسبت به زنان اسیر حکم چیست؟ نسبت به فرزندان زاده در بستر جنگ و تجاوز حکم چیست؟

زنان نمی خواهند از آقایان نمایندگان خدا و پیامبر تحلیل و تفسیر سیاسی بشنوند. نظرات سیاسی آنها را مطالبه نمی کنند. مثلا اگر بگویند داعش را غربی ها درست کرده اند و از این قبیل، شنونده اش نیستند. این ها را می توانند از دانش و بینش تحلیلگران سیاسی که بضاعت سیاسی و اندوخته های علمی شان غنی است بشنوند. زنان نسبت به کرامت و شرافت تن و بدن خودشان در ازدحام خبرهای روز حساسیت پیدا کرده اند. زن ها از سکوت سنگین مراکز شیعی و سنی در این باره وحشت کرده اند.

پشت این پرده های شرم آور از نمایش خوی حیوانی انسان، باید دید کدام پشتوانه های دینی و تفاسیر دینی، خود را پنهان کرده است؟ جهان کنجکاو است بداند احکام اسلامی برای زنانی که در جنگ های موسوم به جهادی و در همه حال جنگ های با انگیزه اشاعه اسلام، به دست لشگر پیروز مسلمین می افتند، کدام سرنوشت را تعیین کرده است. مهم نیست که زنان در جنگ های داعشی تن و بدن شان به تصرف طرف پیروز در بیاید یا در نبردهای غیر داعشی. کنجکاوی ما حرف دیگری می زند. حرف بر سر این است که اصلا از ریشه های سیاسی و امپریالیستی موضوع اندکی کناره بگیریم. آنها را که از صبح تا شام رسانه های غربی و عربی و فارسی و دیگر کشورها جار می زنند و هریک به سبک و سیاقی تفسیرش می کنند. آن چه ناگفته مانده و رندانه از کنارش می گذرند طرح یک پرسش خاص پیرامون موقعیت زنان اسیر در جنگ های به انگیزه اسلامی است. یک چنین هجوم گسترده ای که بیش از صدمه زدن به فرهنگ غربی، تن و بدن زنان را نشانه رفته است، از چنان اهمیتی برخوردار است که تبدیل به یک پرسش جهانی بشود و از هر رسانه خبرنگارانی خواستار مصاحبه با متولیان پر آوازه شیعه و سنی بشوند و نظرات آنها را جویا شده و منتشر کنند.

به نظر می رسد در این مدت درازی که بوکوحرام در جائی از جهان، داعش در جائی از جهان، زنان را با عنوان غنائم جنگی و اسیر سربازان فاتح اسلام، مورد تجاوز قرار می دهند، فرا افکنی در حوزه های دینی شیعه و سنی، پرده ای بر پرسش اصلی کشیده تا ضرورت پاسخگوئی اساسا احساس نشود. زنان جهان اعم از مسلمان و غیر مسلمان و بی خدا، این پرده را پاره نمی کنند. به شدت کم کاری می کنند و اصلا از مراکز قدرت شیعی و سنی سراغ نمی گیرند و از آنها کسب خبر نمی کنند. در نتیجه موضوع مانند بسیاری مسائل حیاتی زنان در ورطه سکوت خبری گم شده و هزاران سازمان و تشکیلات زنان در فضای واقعی و مجازی، لحظه ای به این ضرورت نیاندیشیده اند که آزادی بیان منحصر نمی شود به آن چه اکنون در برنامه کاری رسانه های جهان است. آزادی بیان اقتضا می کند تا از ملاها پیاپی سوال کنند حکم تجاوز به زنان که بیش از آدمکشی ها وجدان جهان را آزار می دهد، چیست؟ سکوت آنها از چیست؟

یک وقتی کلیسا دستور می داد زنان هوشمند را به جرم جادوگری بسوزانند و سوزاندند. غرب از آن روزگار فاصله گرفته و پاپ با درک مشخصات زمان، از تخت سلطنت پائین آمده و با مردم مطابق میل و نیاز آنها حرف می زند. چرا متولیان تشیع و تسنن از این ضرورت می گریزند؟ بالاخره در شرایط کنونی باید اعلام نظر کنند. نباید با مخفی کاری، پرسش را ناشنیده بگیرند. ملائی از صدها ملای پر آوازه جریانی راه نمی اندازد تا به صورت جمعی به حکمی که به احتمال زیاد در خزانه میراث اسلامی وجود دارد و معتبر است، بپردازند. این سکوت و فرا افکنی از چیست؟

آیا داعش به اتکای یک حکم کلی اسلامی، چنین می کند؟ کاری نداریم که داعش از نظر روسای سیاسی کشورهای مسلمان بر حق است یا نه. فقط می پرسیم با فرض راه افتادن یک نبرد با انگیزه های اسلامی، آیا حکم معتبری در دست است که زنان اسیر شده توسط لشگر فاتح، متاع جنسی شناخته می شوند و در تملک سربازان آن لشگر قرار می گیرند؟

فقط پاسخ این پرسش مورد تقاضاست. در این خواسته بحث تندرو و میانه رو هم مطرح نیست. پرسش صریح است. حکم اسلامی چیست؟ امنیت تن و بدن و شرافت این زنان در جنگ های دینی، پس از شکست یا پیروزی، چگونه نگریسته شده است؟

چرا با وجود این همه مصیبت که بر زنان قرن بیست و یکم میلادی، از سوی فاتحان مسلمان می رود، یک جریان دینی راه نمی افتد که اصل حکم را در جهان امروز زیر سوال ببرد؟ کافی نیست که سردار سلیمانی و دیگر سردارها از باب حفظ عتبات عالیات یا قدرت نمائی منطقه ای یا حفظ مرزهای ایران، سد راه داعش بشوند. کافی نیست سرداران شهید بشوند از باب غیرت دینی مرتبط با جغرافیای منطقه؟ لازم است همزمان با دفاع نظامی، پرداختن به چند و چون آن حکم که رو نمی شود، از باب حساسیت نسبت به شرافت زنان، آغاز بشود و در حوزه ها و رسانه ها به بحث گذاشته شود. زنان می توانند تبدیل به نیروی فشار برای علنی شدن حکم بشوند و مفهوم همه جانبه غنیمت جنگی با رویکرد تجاوز به زنان را با اصرار از هر سوی جهان، از مراکز اسلامی تشیع و تسنن مطالبه کنند.

این همه زن به غنیمت گرفته شده زیر سلطه کدام حکم، تن و بدن شان در اختیار قرار می گیرد؟

پاسخ ملایان سنی و شیعه به این پرسش از جمله واجبات است. امتناع از پاسخگوئی مهری است بر صحت این ادعا که اسلام اجازه می دهد بر زنان در جای غنائم جنگی تجاوز کنند و این تجاوز معصیت و گناه نیست.

پاسخ های فردی ملاها فاقد تاثیرگذاری لازم در سطح جهانی است. عافیت طلبی آقایان که مبادا شاهرگ شان برود زیر تیغ داعش سوری یا ایرانی و مانند آن ها، نابخشودنی است. جمعیت خوش نشین ملایان شیعه و سنی باید تکلیف خود را با این موضوع روشن کنند. در این حوزه هاست که سکوت ملاها و مراجع بسیار خطرناک می شود و می توان از آنها به نام “ساکتین عافیت طلب” به شدت انتقاد کرد و از احترام به آنها حتی اگر خنثی و بی خطرهم باشند، سر باز زد.