از سر اتفاق!

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

دلایل قوی باید و معنوی / نه رگ های گردن به حجت قوی

حالا کار به جایی کشیده شده است که اگر گفته شود روسای جمهور ایران و آمریکا در جریان نشست آتی مجمع عمومی سازمان ملل با یکدیگر ملاقات خواهند کرد یا حتی حسن روحانی به کاخ سفید خواهد رفت و باراک اوباما در مجموعه سعدآباد رحل اقامت خواهد گزید، افکار عمومی دو کشور به راحتی می پذیرد، هرچند که عده ای را خوش نیاید و رگ های گردن قوی دارند و چاک دهان از هم بگشایند.

 ملاقاتی که روز دوشنبه دور از چشم روزنامه نگاران کنجکاو در یکی از راهروهای مقر سازمان ملل متحد در نیویورک اتفاق افتاد تا دست هایی از آستین درآید و در انگشتان دیگری گره بخورد، اگرچه شگفتی ساز شد، اما به هیچ وجه دور از انتظار نبود و بر خلاف اظهارنظرهای رسمی، نه “از سر اتفاق”.

در دنیای سیاست و در ترم دیپلماتیک “از سر اتفاق” اکنون معنای خاص خود را پیدا کرده ودرست بر خلاف آن چیزی است که مردم کوچه و بازار در وهله اول در می یابند و می گویند. البته آن ها نیز پس از مدتی در خلوت خود آن روی سکه را پچ پچ می کنند و در گوش یکدیگر زمزمه، و عاقبت نیز در اخبار شفاهی بیان می دارند و در میان همهمه های شایعه قضاوت می نمایند.

این ازهمان دست شایعاتی است که طی ۴۸ ساعت گذشته در کوچه و برزن و در خانه و کاشانه - البته دور از چشمان گزمگان و میکروفن های مخفی و شنودهای تلفنی- پیچیده و حتی بر بازارهای پولی و مالی ایران تا حدودی اثر گذارده است.

اثری برآمده از ترجمان این سخن در میان افکار عمومی که این دیدار به هیچ وجه از سر اتفاق نبوده، بلکه هر دو سوی ماجرا برنامه و نقشه ای حساب شده به کار گرفته و هماهنگی هایی به عمل آورده اند تا در ساعت 2 بعد از ظهر به وقت شرق آمریکا درهایی گشوده شود، قدم هایی همزمان از سالن بیرون گذارده شود و دست هایی به سوی هم دراز گردد و مصافحه ای صورت گیرد.

این ملاقات چه از روی “خردورزی سیاسی” بوده باشد و چه به دلیل “نیاز اقتصادی”، در پیامدهای محتمل ماجرا نقش چندانی نخواهد داشت؛- همانگونه که در شکل گیری و تداوم مذاکرات هسته ای بی تاثیر بود. و این چیزی نیست جز گام رو به جلوی دیگری، در راه بازسازی روابط سیاسی واشینگتن و تهران در میان مدت و همچنین بازگشایی کنسولگری ها و سفارتخانه های دو کشور در دراز مدت.

 این همان گامی است که در سال ۹۲ در همین روزها، در جریان “دیپلماسی تلفن” شکل گرفت و حسن روحانی و باراک اوباما که به دلایل سیاسی امکان ملاقات رو در رو نداشتند پس از سال ها به گفت و گوی مستقیم با یکدیگر پرداختند تا مقدمه ای شود که دو سال بعد محمد جواد ظریف در جایگاه مقامی رسمی قرار گیرد که اولین بار پس از انقلاب ایران با رئیس جمهور آمریکا سلام و علیک می کند؛- شاید هم مصافحه و دیده بوسی.

 هنوز هیچ عکاس و فیلمبردار مستقلی از شبکه های خبری داخلی یا بین المللی برگی در این زمینه رو نکرده تا بر اساس آن بتوان قضاوت کرد که این دیدار اتفاقی تا کجا پیش رفته و چه کلماتی- و با چه زبانی- رد و بدل شده است. هرچند بعید است اوباما از داماد وزیر خارجه اش دست کم دو کلمه فارسی یاد نگرفته باشد تا ابتدا با لهجه ای آمریکایی “سلام” بگوید و در انتها “خداحافظ”!

حتی اگر در کوتاه مدت از انتشار چنین عکس های خبری به دلایل سیاسی جلوگیری شده و هدف تنها درز و نشت خبر دیدار در میان افکار عمومی بوده باشد، هیچ بعید نیست که فردا روزی یک مقام رسمی در جایگاه “شهروند روزنامه نگار” در صفحه شخصی خود یا فضای مجازی قطعه ای عکس یا تکه ای فیلم جنجال برانگیز رو نکند و به نمایش عمومی نگذارد.

این همان عکس و فیلمی است که خیلی ها از انتشار آن بیم دارند، همانگونه که سال ها پیش از انجام این دیدار اتفاقی، هراسان بودند و تمام تلاش خود را به کار بردند تا میان سید محمد خاتمی و بیل کلینتون مواجه ای صورت نگیرد و لبخندی رد و بدل نشود.

به این دلیل بود که در زمان سفر رئیس دولت اصلاحات به سازمان ملل تاکید شده بود که به هیچ وجه نباید ملاقاتی با همتای آمریکایی صورت گیرد؛ حرفی رد و بدل شود؛ عکس یادگاری دسته جمعی گرفته شود! از این رو وقتی سران و روسای جمهور کشورهای شرکت کننده در اجلاس ویژه گفت و گوی تمدن ها در کنار هم ایستادند و عکسی به رسم یادبود برای ثبت در تاریخ انداختند، جای رئیس جمهور ایران خالی ماند، نقطه ای سفید در کنار کلینتون، یک پله بالاتر از محل ایستادن رئیس جمهور آمریکا؛-همان گونه که در آن عکس تاریخی جای رهبران سیاسی عراق و صربستان نیز خالی ماند.

این همان ملاقات محتملی بود که مادلین آلبرایت را بر آن داشت تا در مقام وزیر خارجه آمریکا، پس از یک عمر، بابت اقدام مداخله گرانه و جنایتکارانه کشور متبوع خویش در کودتا علیه دولت ملی محمد مصدق عذرخواهی کند و به مقام بالاتر خود نیز توصیه کند تا دیداری اتفاقی را شکل دهد. ملاقاتی که بیل کلینتون را به سوی سرویس بهداشتی سازمان ملل کشاند تا به گمان خود با سید محمد خاتمی مواجه شود، اما وقتی امیر زمانی نیا- معاون بین الملل کنونی وزارت نفت- را دید، برنامه بی نتیجه ماند.

هرچند آن دیدار اتفاقی آن زمان به دستور موکد و حکم حکومتی رهبر جمهوری اسلامی در سطح روسای جمهور ایران و آمریکا شکل نگرفت، اما به گونه ای دیگر در دوران اصلاحات میان نمایندگان عالیرتبه دو ملت اتفاق افتاد؛ زمانی که شیخ مهدی کروبی برای شرکت در اجلاس مجالس کشورهای جهان در نیویورک حضور یافت.

رئیس مجلس ششم که خود فتح بابی نهاده بود بر رسمیت بخشیدن به “حکم حکومتی” فراقانونی، در جریان جلوگیری آیت الله خامنه ای از اصلاح قانون مطبوعات، اما این بار حاضر نشد به این نوع فشارها تن دهد. درنتیجه، هیات پارلمانی مجلس اصلاحات در جریان بازدید غیررسمی از موزه متروپلیتن نیویورک باز “از سر اتفاق” با یک هیات پارلمانی آمریکا برخورد کرد و به خوش و بش پرداخت؛- افراد شناخته شده ای هم از سر اتفاق آمده بودند تا به تماشای آثار هنری دوران باستان و اسلام در کشور خود بایستند.

آن زمان هم چون امروز “یک منبع مطلع نزدیک به هیات ایرانی” عبارت مشابهی را تکرار کرد: نقل قول ها در مورد “دیدار از قبل تعیین شده” به هیچ وجه درست نیست. اما افکار عمومی داخلی و خارجی حتی آن زمان که روابط دو کشور بسیار سرد بود و گزینه ی نظامی همواره روی میز، آن حرف ها نپذیرفت، چه رسد به امروز که محمد جواد ظریف و جان کری دائم در حال رفت و آمد هستند و در حال مذاکرات دو جانبه و چند جانبه.

مردم فارغ از آن که مقام های رسمی چه بگویند و چه واکنش سیاسی و دیپلماتیکی داشته باشند تفسیر خاص خود را از این عبارت خبری کوتاه دارند که “ روز گذشته (دوشنبه) پس از پایان سخنرانی روحانی رئیس جمهور کشورمان در هفتادمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک، ظریف وزیر امور خارجه در حال خروج از سالن مجمع عمومی بود که به طور کاملا اتفاقی با باراک اوباما رئیس جمهور و جان کری وزیر امور خارجه امریکا روبه‌رو شد، دو طرف «سلام و احوالپرسی» کردند و دست دادند”! آن ها با اطمینان زمزمه می کنند که دیداری در این سطح - هرچند که بگویند از سر اتفاق- بدون هماهنگی با رهبر جمهوری اسلامی شدنی نیست.

 مردم عادی اگرچه درس دیپلماسی نخوانده اند، اما در کلاس جمهوری اسلامی سی و اندی سال است که واحدهای سیاسی مختلفی را گذرانده، درس پس داده و با نمرات خوب فارغ التحصیل شده اند. از این رو آن ها به خوبی حدس می زنند که چه حرف ها و کارهایی بی اذن رهبری انجام شدنی نیست. اغلب نیز به درستی آگاه هستند که وزیر امور خارجه زیرک و سیاستمدار ایران که توانسته است مذاکرات پیچیده با طرف های خارجی به ویژه همتای آمریکایی خویش را به خوبی پیش ببرد آن قدر عقل و کیاست دارد که جایی نخوابد که آب زیرش برود و موجبات نگرانی دولت روحانی را فراهم کند تا برخی از مقام ها نیز پیامدهای منفی ناشی از این ملاقات اتفاقی را “معطوف به یک نفر” کنند.

 در حالی که همه به خوبی می دانند انجام چنین دیداری که بسیار فراتر از “خطوط قرمز نظام جمهوری اسلامی” قرار دارد، بدون کسب اجازه ی مستقیم از رهبری ممکن نیست، جریان تمامیت خواه که این بار نوبت خواب شبانگاهی اش بوده و با کابوس از جا پریدن، کماکان خود را به خواب زده است تا کسی نتواند به راحتی از خواب بیدارش کند.

 اقتدارگرایان دلواپس نمی توانند این واقعیت مسلم را بپذیرند که این ملاقات چه به دلیل “خردورزی سیاسی” باشد و چه به علت “نیاز اقتصادی”، مفت یا ارزان فروخته شده. به ویژه، در آستانه ی برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی که با وجود اعمال “نظارت استصوابی” و انجام “ دوپینگ احمد جنتی”، بخت چندانی برای پیروزی ندارند. به این دلیل است که یک سیاستمدار تاریخ مصرف گذشته از جناح محافظه کار دست دادن ظریف با اوباما را “دیپلماسی ذلت” می نامد و یک جنگ روانی چی بی مصرف این اقدام پر سر و صدا را “دیپلماسی بی عزت” می خواند.

 آن ها اگرچه برای راضی نگاه داشتن و به میدان آوردن جوانان بی تجربه در حال گریز از جریان خردگریز و تندرو، ناامیدانه شعار می دهند که “آقای ظریف فقط وقتی برگشتی، دستت را به سوی دستان رهبری که با بمب دست ساز همان آمریکایی ها به درجه جانبازی رسیده، دراز نکن”، یا “دست دادن ظریف با اوباما مستحق برخورد جدی است”، اما خود بهتر از همه می دانند که وزیر امور خارجه پس از بازگشت به تهران پیش از رئیس مستقیم خود آقای خامنه ای را می بیند و در خلوت گزارش پیش رفت ماموریت ها را می دهد.

 این نکته ای است که هم رسایی خوب می داند و هم زاکانی، و همچنین منصور حقیقت پور عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس که برای خالی کردن خود و به دست آوردن دل دیگران عنوان می کند : “اگر خبر منتشره مبنی بر دست دادن آقای ظریف با آقای اوباما صحت داشته باشد و تائید شود، قطعاً نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی نسبت به آن بی‌تفاوت نخواهند بود و این اقدام با واکنش مجلس همراه خواهد شد”.

 البته می توان حدس زد که واکنش راه یافتگان به مجلس عکس العملی معقول و از سر درایت از آن نوع که سعدی علیه الرحمه توصیه کرده نخواهد بود که “دلایل قوی باید و معنوی”، بلکه از نوع جاهلانه “ دهان بی چاک و بست را باز کردن و حنجره پاره کردن” و در کنارش “رگ گردن قوی داشتن و برافراشتن” خواهد بود و چون خروسان جنگی حمله ور شدن با “چنگ” و “منقار”،- شاید هم با چنگ و دندان!

فقیهان طریق جدل ساختند/ ام و لا اسلم درانداختند

گشادند برهم در فتنه باز / به لا و نعم کرده گردن دراز

تو گفتی خروسان شاطر به جنگ / فتادند بر هم به منقار و چنگ

 یکی بی خود از خشمناکی چو مست / یکی بر زمین می زند هر دو دست

بگفت ای صنا دید شرع رسول / به ابلاغ تنزیل و فقه و اصول

دلایل قوی باید و معنوی /  نه رگ های گردن به حجت قوی