عربده کشی در مجلس

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

چرا به شعور مردم توهین می‌کنید. چرا یک حرفهایی می‌زنید که آدم فکر کند گاگول است و هیچ نمی‌داند؟ اصلا برای چی یک حرفهایی می‌زنید که هیچ ربطی به واقعیت ندارد. من واقعا از رفتار و گفتار آقای ابوترابی شاکی‌ام. اصلا یعنی چه که ایشان در پاسخ به حمید رسایی که در مخالفت با روحانی عربده کشیده بود، گفته که “مجلس جای عربده کشی نیست.” چرا نیست؟ پس کجا جای عربده کشی است؟ یک جوری حرف می‌زنند انگار خدای ناکرده مجلس مکانی محترم است و انسانهایی با شعور نماینده مجلس اند. مگر در همین مجلس آقای کوچک زاده بارها عربده نکشیده و انگشت به دیگران نشان نداده و فریاد نکشیده و نزدیک نبوده به دیگران گلاویز شود؟ یا آقای کوهکن که داشت یکی از خبرنگاران را کتک می‌زد، یا دهها واقعه بزن و بکوب و بگیر و ببند و فحش بده فحش بستون دیگر.

داستان این است که آقای حمید رسایی در اعتراض به رفتار روحانی در نیویورک در ملاقات با کامرون، در حال عربده کشی بود که ابوترابی رئیس موقت مجلس، میکروفونش را قطع کرد و او هم عربده کشید. بعد هم که رئیس مجلس به او گفت “مجلس جای عربده کشی نیست” که من با این نظر براساس شواهد تاریخی مخالفم، آقای رسایی یک عربده دیگر کشید و از مجلس بیرون رفت. بعد که دید بیرون از مجلس جای عربده کشی نیست، به مجلس بازگشت. در پی همین تحولات، کمیسیون‌های جدید در مجلس تشکیل شد.

کمیسیون اعصاب و روان: مهدی کوچک زاده، اسماعیل کوثری

کمیسیون بیماری‌های خاص: حسینیان، روح الله حسینیان، کریمی قدوسی، قاسم روانبخش، بیژن نوباوه وطن، مرتضی آقا تهرانی

کمیسیون ناشنوایان: احمد توکلی، علاء الدین بروجردی، الیاس نادران، حداد عادل

کمیسیون خاله خانباجی: فاطمه آلیا، لاله افتخاری، نیره اخوان، زهره طبیب زاده نوری

کمیسیون بالا بکش وردار ببر: مهرداد بذرپاش، میرکاظمی، زاهدی

کمیسیون آویختگان: ایرج ندیمی، علی مطهری، لاریجانی

 

داعش و سوریه

فکر کن ده بیست هزار دیوانه روانی داعش، در سوریه و عراق شش هفت ماه است عین این که هندوانه به شرط چاقو می‌برند، سر ملت را می‌برند و جلوی دوربین هر غلطی دلشان می‌خواهد می‌کنند، بعد ائتلاف ضد داعش تشکیل شده و اولین چرندیاتی که اعضای این ائتلاف گفتند همه علیه حماس و حزب الله و ایران است. البته ائتلاف علیه حکومت ایران و حماس هم می‌شود تشکیل داد، ولی چرا اسمش را می‌گذارند ائتلاف علیه داعش؟ اگر منظور از تروریسم الآن داعش است که همین امروز دارد آدم می‌کشد، و بیش از سه هزار نفر را سربریده و تیرباران کرده، چرا به ایران که تنها کشوری است که علیه داعش بطور جدی به کردها و عراق کمک کرده، گیر می‌دهند؟ سعودالفیصل که سی سال است با پول‌اش طالبان و القاعده و تکفیری‌ها و داعش تشکیل شدند، گفته “سپاه باید از سوریه خارج شود.” البته که باید خارج شود، ولی آیا این عمل به نفع داعش است یا به زیان آن. سپاه هر غلطی در سوریه می‌کند، عملا کارش جنگیدن با داعش است. یک سال است دیوانه‌های داعش در عراق هر کاری دوست دارند می‌کنند و اروپا و ترکیه جز اینکه نیروی انسانی برای داعش از کشورشان برود، هیچ غلطی نکردند و آمریکایی‌ها تا وقتی منافع خودشان به خطر نیافتاد اصلا به فکر عراق نبودند، حالا یک دفعه شمشیرشان را برای ایران تیز کردند. اوباما گفت که “داعش را در سوریه دست کم گرفته بودیم.” بسیار خوب! شما دست کم گرفته بودید و مقصر هستید، ایران که دست کم نگرفته بود، چه تقصیری دارد؟ از طرف دیگر بریتانیا و آمریکا از ایران درخواست کردند که علیه داعش با نیروهای ائتلاف بجنگد، انگار ایران تا حالا نمی‌جنگید و اروپا و کشورهای عربی و آمریکا می‌جنگیدند. ایران هم گفته نه، حالا بریتانیا می‌گوید که ایران حامی تروریسم است. اگر حامی تروریسم است، برای چه شما از این حامی تروریسم درخواست کمک می‌کنید؟

 

موشک یا علی

آقا جان! بعد از آن ماجرای یاعلی گفتن رهبر در هنگام تولد، آدم وقتی کلمه “یاعلی” را می‌شنود، چه موقع بستن قنوت باشد یا در حالی دیگر، همه‌اش تصاویر زایمان جلوی چشمش می‌آید و ولادت مقام معظم رهبری. تازه اسم موشک کروز زمین به زمین ایران را که توسط نیروی هوافضای سپاه ساخته شده گذاشتند موشک “یاعلی”. فکر کنید آدم چه تصوراتی پیدا می‌کند، وقتی می‌گویند موشک یاعلی شلیک شد. یک دفعه در ذهن‌ات می‌آید که رهبری متولد شده و با سرعت پرت شده هفتصد کیلومتر آن طرف تر. خدا رحم کند. لامروت‌ها نمی‌گذارند یک نماز به دل آدم بچسبد.

 

هم چپ، هم سلطنت طلب، هم حزب اللهی

ما چرا اینجوری هستیم؟ ده تا برچسب گرفتیم دستمان و هر کس با ما مخالفت کند، بلافاصله یک برچسب می‌چسبانیم به او که تو سلطنت طلبی یا چپ هستی یا حزب اللهی هستی یا هر کوفت دیگری. طرف سی سال است دارد با حکومت می‌جنگد، بارها بخاطر مخالفت با حکومت توسط حزب اللهی‌ها تحت فشار گرفته و توسط اطلاعات زندان رفته، بعد یک مشت موجود مستعار، به او برچسب می‌زنند که تو حزب اللهی هستی و عامل حکومت. آن یکی طرفدار لیبرایسم اقتصادی است و بخاطر اعتقاداتش بارها زندان رفته، به او یک برچسب چپ می‌چسبانند، وقتی هم که می‌پرسی چپ یعنی چه، برچسب زننده جواب می‌دهد که چپ‌های همان طرفداران اصلاح طلبان حکومتی هستند. انگار طرف به عمرش پنج ثانیه به اندیشه سیاسی فکر نکرده و دو میکرون هم کتاب نخوانده. اصلا هم فرق چپ کمونیست و چپ کلاسیک و چپ سوسیال دموکرات و چپ اخلاقی را نمی‌داند. یا آن یکی چون ادوکلن و عطر می‌زند و بوی بد نمی‌دهد و موقع دیدار سلام می‌کند و تمیز است و موهایش را شانه کرده برچشب سلطنت طلب می‌خورد. واقعیت این است که انگار همه اینها فحش است نه نظرسیاسی. به جای اینکه بگوئیم “مامان قهوه‌ای” و “پدر سوخته” و “کثافت” و “احمق” به او می‌گوئیم چپ و سلطنت طلب و حزب اللهی.

خانم تهمینه میلانی گفته “من هم سلطنت طلبم، هم چپ، هم حزب اللهی”، بعد هم توضیح داده که “جز در موارد خاص به حرف دیگران اهمیت نمی‌دهم.” و نکته خوبی را هم گفته که “سینماگران دو سه سال از مردم عقب تر هستند و تلویزیون بیست سال از مردم عقب است.”