محمد نوریزاد، روزنامهنگار، نویسنده و فیلمساز منتقد حکومت، اخیرا در جریان سفرهایی که به برخی نقاط کشور از جمله به کردستان داشته، پرده از ماجرای خودکشی یک دختر دانشجوی کرد و پیروان آیین یاری برداشته که بعد از شش ماه زندان و فشارهای ناشی از آن به زندگی خود خاتمه داده است.
سیاوش حیاتی، نماینده مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان، در مصاحبه با روز با تائید سرگذشت شلر فرهادی، میگوید خانواده این دانشجو پس از خودکشی به دلیل شرایط رعب و وحشتی که در آنزمان وجود داشت و تهدید نهادهای امنیتی تاکنون نیز از صحبت کردن در مورد پرونده دخترشان خودداری کرده اند.
محمد نوری زاد اما در مطلبی که در وبسایت خود منتشر کرده، به نقل از نزدیکان و اطرافیان خانم فرهادی گزارش کرده که او در ۲۴ مهرماه سال نود در جریان سفر آیت الله خامنهای به کرمانشاه و سخنرانی او در جمع دانشجویان دانشگاه رازی این شهر، به همراه دیگر دانشجویان این دانشگاه طوماری در مورد وضعیت این دانشگاه را امضا کرده بوده و حتی بعضی از آن دانشجویان تکه هایی از آن طومار را برای رهبر جمهوری اسلامی خواندند.
شلر فرهادی که در آنزمان دانشجوی ترم آخر علوم سیاسی و از کردهای استان کرمانشاه و از پیروان آیین یاری بود. او در روز ۲۵ مهرماه سال ۹۰ گم میشود و خانواده نیز بعد از چندین ماه موفق نمیشوند ردی از او پیدا کنند. به نوشته آقای نور زاد کمی مانده به پنج ماه از مفقود شدن این دانشجو، خانواده توسط مسئولان زندان اوین متوجه بازداشت او میشوند.
بعد از مراجعه خانواده به زندان، شلر فرهادی که به لحاظ جسمی و روحی در وضعیت وخیمی قرار گرفته بود مشروط به مراجعه در صورت احضار، از زندان آزاد میشود. او سپس در دی ماه سال ۹۱ بار دیگر به تهران احضار میشود. اما این بار پیش از عزیمت به تهران به زندگی خود خاتمه میدهد.
اما چرا با گذشت دو سال، این رویداد تازه رسانهای شده است؟ این سئوال و پرسشهای بیشتری را در خصوص وضعیت اقلیت کرد و یارسان دراستان کرمانشاه در مصاحبه با سیاوش حیاتی، نماینده مجمع مشورتی فعالان مدنی یارسان مطرح کردهایم. این فعال یارسان میگوید موضوع شلر فرهادی برای خانواده وی پایان یافته، آنها تنها خواسته شان این است که این موضوع برای دیگران تکرار نشود.
این مصاحبه در پی میآید.
آقای حیاتی شما از فعالان جامعه یارسان هستید. قبل از اخباری که اخیرا در مورد شلر فرهادی منتشر شده، شما چه اطلاعی در مورد بازداشت و خودکشی او داشتید؟
بعد از اینکه این دانشجو به زندگی خود خاتمه داد به ما اطلاع داده شد که چنین اتفاقی رخ داده است. تا جایی که ما در جریان هستیم مدتی دستگیر شده بود.بعد از حدود شش ماه که از زندان آزاد شد تعادل روحی و روانی او به شدت به هم خورده بود. ما به صورت مشخص و مستند نمیدانستیم این اتفاق چرا و چگونه افتاده است. خانواده او هم تنها در همین حد اطلاع دادهاند که بعد از بازگشت از زندان دچار این وضعیت شد و متاسفانه به زندگیاش پایان داد. هر چند ما قبل از روایت آقای نوریزاد در جریان اخبار شلیر بودیم، اما چون مستندات محکمه پسندی نداشتیم منتظر ماندیم و موضوع را رسانهای نکردیم.
شما اطلاع دارید شلیر در چه رابطهای بازداشت شد؟
شلیر دانشجوی رشته علوم سیاسی دانشگاه رازی بود. با توجه به انتخاب رشته و مواضعی که آنجا ابراز کرده بود، یقنیا مساله سیاسی برای او از اهمیت خاصی برخوردار بود. اما واقعیت این است که در منطقه کرمانشاه به دلیل تنوع و تکثری که در زمینه ادیان و مذاهب و نحلههای فکری وجود دارد، نمیتوان مساله مذهبی و سیاسی را از هم تفکیک کرد. با توجه به تبعیضهای مذهبی و هویتی که در اینجا وجود دارد، طبیعتا فرزندان اقلیتها زمانی که وارد عرصه سیاست میشوند، مساله سیاسی و حقوق آئینیشان به صورت همزمان دنبال می شود و بر این اساس نمیتوان این موضوعات را از هم تفکیک کرد. مسائل هویت و هویتخواهی دینی و اتنیکی عمدهترین مسائل مطرح در مناطق کردنشین هستند. به همین دلیل تعقیب مطالبات، در دو محور دینی و هویتی به معنای کردبودن صورت میگیرد. من مستقیما با این خانم ارتباط نداشتم، اما با توجه به تجربیاتی که در این مناطق وجود دارد باید گفت نمیتوان این دو موضوع و فعالیتهای او در دانشگاه رازی را، از ماجرای بازداشت اش تفکیک کرد.
شما گفتید در جریان اخبار مربوط به خانم فرهادی بودهاید. به چه دلیل این موضوع تا امروز رسانهای نشده است؟ و به صورت عمومی چرا اخبار موارد نقض حقوق بشر بر خلاف دیگر جاهای کردستان مانند سنندج و مهاباد از طریق خانواده ها رسانهای نمیشود؟
نهادهای امنیتی خانواده شلیر را تهدید کرده بودند که موضوع مرگ او صرفا یک خودکشی عادی قلمداد شود و در مورد آن حرف نزنند. در آن زمان جو وحشت و رعب در منطقه حاکم بود و بسیاری از خانوادهها به دلیل هزینههایی که رسانهای شدن چنین موضوعاتی به دنبال داشت از عمومی کردن آن پرهیز میکردند. الان ولی به علت تغییر دولت و پیروزی آقای روحانی و تغییرات و تحولات نسبی که ایجاد شده و مقداری از فضای رعب و وحشت کاهش پیدا کرده، امکان عمومی کردن این موضوعات هم افزایش پیدا کرده است. تا جایی که ما اطلاع داریم به غیر از مورد شلیر،افرادی دیگر هم بودند که ما تلاش کردیم که اخبار آنها را صرف نظر از تعلقات دینی و هویتی که دارند دنبال کنیم. اما متاسفانه موفق نشدهایم به اطلاعات جامعی دسترسی پیدا کنیم، چون به شدت جو وحشت و ترس مانع از این میشود که خانوادهها حتی به لحاظ حقوقی و قضایی هم پیگیر وضعیت بستگانشان بشوند.
آقای حیاتی شما حدود یک ماه پیش در جریان تجمع جامعه یارسان مقابل مجلس شورای اسلامی با آقای لاریجانی رئیس مجلس دیدار داشتید و وعدههایی داده شد. این وعدهها اجرایی شد؟
یک نفر از سوی ما و یک نفر هم از سوی رئیس مجلس به عنوان رابط انتخاب و قرار شد که به صورت مشترک پیگیر توافقاتی باشند که در آن جلسه صورت گرفت. متاسفانه تا امروز به طور ملموس به وعدهها عمل نشده است. نه صراحتا به وعدهها پشت کردهاند و نه گامی در راستای آن برداشتهاند. بارها از طریق تماسهای تلفنی به عناوین مختلف مطالبات را پیگیری کردهایم اما عملا دستاوردی در این باره نداشتهایم. متاسفانه یک جو اگر نگوییم نا امیدی، کم امیدی حاکم شده است.
شما اخیرا با نمایندگانی از هیات پارلمانی اروپا هم ملاقاتی داشتید. چه موضوعاتی در این ملاقات به بحث گذاشته شد؟
ما با ایزابل دورانت، رئیس هیات نمایندگی پارلمان اروپا ملاقات کردیم. از او خواستیم که به عنوان میهمان پارلمان ایران حداقل توصیه کنند که توافقات انجام شده در این رابطه اجرایی شود، اما متاسفانه تاکنون دستاوردی به دنبال نداشته است.
آقای حیاتی پس از دیدار با آقای لاریجانی، زمانی که از تهران به کرمانشاه بر میگشتید در صحبتی که با هم داشتیم، خوش بین بودید به تحقق این مطالبات. با توجه به نکاتی که اشاره کردید در حال حاضر تا چه اندازه همچنان امیدوار به تحقق خواستههایتان هستید؟
انسان به امید زنده است. قطعا زمانی که مطالبتمان را به صورت علنی و مسالمت آمیز پیگیری میکنیم اگر دچار یاس و ناامیدی باشیم، نتیجهای عایدمان نخواهد شد. ضمن اینکه میدانیم، مساله اعمال تبعیض پیش روی ماست؛ این هم مساله ای نیست که به یک قوه خاص مرتبط باشد. در ساختار حکومتی ایران بلوک های قدرتی وجود دارد که گاهی یکدیگر را خنثی میکنند. جدای از آن ساختار تعریف شده، متاسفانه لابیهایی نامرئی وجود دارد که بر سر راه جریانی از حکومت که گرایشات عدالت خواهانه دارد، سنگ اندازی میکنند و به طرق مختلف مانع از اجرای عدالت میشوند. اگر واقع بین باشیم، بر اساس واقعیتهای موجود همین که ما توانستیم با رئیس یکی از قوا به صورت چهره به چهره و بدون واسطه دیدار کنیم و به توافقاتی برسیم،باز شدن یک نقطه امید و دریچهای بود. درست است که ما از امیدمان نسبت به پیگیری آن مطالبات کاسته شده، اما ناامید نیستیم. بر این اساس با توجه به اینکه حقوق ما با حقوق جامعه ایران مرتبط است اگر در مجموع سمت و سوی جامعه ایران به سوی دمکراسی برود، در وضعیت ما هم تغییری ایجاد خواهد شد. جوینده یابنده است.
افکار عمومی آشنایی چندانی با آیین یاری و مردم یارسان ندارند. ممکن است توضیحاتی در مورد این آیین، جمعیت آنها و وضعیتشان در ایران ارائه دهید؟
در ایران اصولا آمار جمعیت های آیینی اعلام نمیشود. ممکن است نهادهای امنیتی برای خودشان آمارهایی در اختیار داشته باشند، اما ما به آنها دسترسی نداریم. به همین دلیل هر گونه اظهار نظر میتواند صرفا در حد گمانهزنی باشد. نهادهای امنیتی به ما میگویند جمعیت یارسان حدود ۸۰۰ هزار نفر هستند، اما رهبران دینی ما با توجه به ارتباط مستقیم با جامعه یارسان میگویند ما جمعیتی دو میلیونی در ایران داریم. پیروان آئین یاری در نقاط مختلف کشور زندگی میکنند و شناسایی همه آنها امکان پذیرنیست. باید این نکته راهم افزود که بسیاری از آنها به دلیل محدودیتهای مختلف هویت دینی خود را علنی نمیکنند یا اصطلاحا تقیه میکنند. تعدادی دیگر هم به خاطر امرار معاش از اعلام هویت دینی خود صرف نظر میکنند. ولی مساله ما به صورت کلی انسانی است و جمعیت برای ما اهمیت ندارد. مهم این است که آنها از حقوقشان برخوردار باشند.
با این حال مردم یارسان در برگزاری مناسک دینی خود تا چه اندازه آزاد هستند؟
در مورد اعتقادات مردم یارسان باید تفکیک قائل شویم. اگر صرفا منظور برگزاری مناسک و مراسم آیینی است، باید گفت در مناطقی مانند کرمانشاه که جمعیت به صورت متمرکز ساکن هستند، محدویت چندانی برای برگزاری این مناسک وجود ندارد. اما در حوزه ترویج این آیین به شدت مشکل داریم. “جمخانه”هایی که محل برگزاری مراسم آیینی مردم یارسان هستند،عملا گسترش ندارد. ما در شهر کرمانشاه که محل تجمع یارسان هست تنها یک جم خانه داریم. اجازه ساخت جم خانههای جدید یا داده نمیشود یا به صورت محدود. اما در مجموع کسی مانع برگزاری مناسک ما نمیشود.
در رابطه با مساله تحصیل چه؟ در قانون اساسی به آیین یاری اشارهای نشده، آیا مانند جامعه بهایی شما هم با مشکل ادامه تحصیل و محرومیت از تحصیل روبرو هستید؟
تا زمان آقای خاتمی به شدت مشکل گزینشی داشتیم. تا قبل از اصلاحات نه تنها گزینش در نهادها و ادارات داشتیم، بلکه برای ادامه تحصیل در دانشگاهها هم مشکل گزینش وجود داشت. در زمان اصلاحات و باز شدن نسبی فضا، تعداد زیادی از دانش آموزان ما توانستند وارد دانشگاه شوند و به تحصیلات عالی ادامه دهند. با توجه به اینکه از نظر رشتههای علوم انسانی بعدا برای استخدام مشکلاتی وجود داشت، دانشآموزان عمدتا به رشتههای فنی مهندسی روی آوردند و طیف وسیعی در این حوزه تربیت شدند. اما مشکل استخدام کماکان وجود دارد. در شرایط فعلی بحران اقتصادی حتی فارغ التحصیلان بخش فنی و مهندسی نیز با استخدام در بخش دولتی و خصوصی مساله دارند.
شما به تنوع مذهبی و حضور گسترده اقلیتها در منطقه کرمانشاه اشاره کردید و محدودیتهای حکومتی و قانونی. به لحاظ فرهنگی چه؟ تعامل دیگر ادیان و مذاهب در این منطقه با پیروان آیین یاری به چه صورتی ست؟
خوشبختانه در حد استان کرمانشاه، به علت اینکه سابقه تاریخی و تعادل قوایی که همیشه وجود داشته، هیچ جریان و نحلهای قادر به حذف دیگری نبوده است. ما در سطح جامعه مشکلاتمان فوقالعاده کم است. به خوبی یکدیگر را تحمل میکنیم و باهم کنار میآییم. برخی جاها اهل سنت اکثریت هستند، برخی جاهای دیگر پیروان آیین یاری و در نقاطی هم برادران اهل تشیع. بهایی و یهودی و مسیحی هم هستند که در همه جا اقلیتاند. نگاه به یکدیگر محترمانه بوده و ما به عنوان یارسان، دستکم با مردم و در سطح جامعه مشکلی نداریم. گاهی در یک خانواده چندین نحله فکری و مذهبی با یکدیگر زندگی میکنند. میتوان گفت دست کم در استان کرمانشاه این مشکلات وجود ندارد.
بگذارید به مساله خانم فرهادی بازگردیم، شما از محدودیت های قانونی و حکومتی سخن گفتید و شرایطی که امکان رسانه ای شدن موضوعاتی از این دست را نمی داد، حالا که به گفته شما فضا کمی بازتر شده آیا قصد ندارید پروندههایی از این دست را به صورت قضایی و حقوقی دنبال کنید؟
ما از نظر سیاسی پیگیر این قضیه هستیم. اما از نظر قضایی اصولا ساختار قضایی ایران به گونهای است که باید خود خانواده پیگیری کنند. اگر خانواده پیگیری نکنند این امکان برای فعالان وجود ندارد.
به صورت سیاسی یعنی به چه صورت؟
صحبت کردن از این موضوعات در رسانهها، حرف زدن با خانوادهها و متقاعد کردن آنها برای پیگیری پروندههای بستگانشان. گفتگو با بقیه فعالان سیاسی در سطح کشور و منطقه. ما از این طریق پیگیر اخباری از این دست هستیم. از نظر احزاب و سازمان های سیاسی هم که با آنها در ارتباط هستیم سعی میکنیم توجه آنها را به این موضوعات جلب کنیم. ولی متاسفانه برای خانواده شلیر کار از کار گذشته و تنها خواسته آنها این است که این اتفاق برای دیگران تکرار نشود.