طرح نام “عبدالله نوری” در میان گزینه های محتمل ریاست جمهوری طی هفته جاری در برخی از رسانه ها از جمله روزنامه اینترنتی روز، کورسویی از امید را در اوضاع و احوال سردرگم کنونی که به ویژه نیروهای اصلاح طلب و تحول خواه منتقد وضع موجود در آن گرفتار شده اند، در ذهنم برانگیخت.
چیزی که در انتخابات پیش رو می توان آن را مفروض اولیه گرفت آغاز زودهنگام رقابت است. خوشبختانه به نظر می رسد نیروهای سیاسی موجود به این باور رسیده اند که مردم حق دارند چیزی قریب به یکسال قبل از انتخابات که عموما انتظار می رود پس از سه یا هفت سال که از دوران تصدی یک رییس جمهور گذشته و افقی از عملکرد او وجناح حامی او را در ذهن دارند، از گزینه های احتمالی که امکان انتخاب میان آنها را خواهند داشت مطلع شوند.
کاندیدای سمت ریاست جمهوری بودن آن هم در یک فاصله زمانی نسبتا طولانی به نوعی توانایی، جهت گیری کلی و سیاست های اصولی یک کاندیدا را آشکار می کند و می تواند از فریب توده های مردم و روی کار آمدن افراد بی کارنامه و پوپولیستی که با قرار گرفتن در مسند قدرت می توانند به یکباره منافع ملی و ثروت های یک کشور و ملت را به باد فنا دهند جلوگیری کند، یعنی دقیقا همان چیزی که در مورد احمدی نژاد اتفاق افتاد و بسیاری از مردم با عدم شناختی که از او داشتند حتی می توان گفت او را به نوعی اپوزیسیون دانستند و در میان یک جو تبلیغاتی سنگین فریب عوام فریبی های او را خوردند.
این روزها آقای خاتمی، مشابه ماجرای ناز و کرشمه هاشمی رفسنجانی تا هفته های پایانی انتخابات خرداد و تیر 84، از موضع گیری در مورد حضور و یا عدم حضورش امتناع می کند. یاران او می گویند که شاید دلیل چنین پرده پوشی ای واهمه از تخریب ها و سناریوسازی های امنیتی علیه اوست. آنها اما به این پرسش جدی پاسخ نمی دهند که چگونه کسی که می خواهد در راس قوه اجراییه کشور قرار بگیرد و عنان اداره امور مملکتی به این وسعت را در دست بگیرد از همین الان دست و پایش در برابر برخی تخریب های احتمالی می لرزد. تقریبا دوست و دشمن گواهی می دهند که خاتمی انسان پاکی است با پرونده اخلاقی و شخصی منزه، و در برابر، نقاط ضعف آشکار و پنهان تخریب کنندگان احتمالی به حدی است که مثنوی چهل من کاغذ نیز کفاف روایت آنها را نمی دهد، پس چرا رییس جمهور آتی باید بترسد؟
واقعیت اما این است که آزموده را آزمودن خطاست. وقتی مصطفی تاجزاده در گفتگوی خود با روزنامه کارگزاران می گوید “حتی اگر آقای خاتمی رئیسجمهور شود اصولگرایان در نهایت 20 تا 30 درصد حکومت را از دست میدهند” چه کاریست کشاندن میلیونها ایرانی دردمندی که کاسه صبرشان لبریز شده و اعتمادشان نسبت به هرچه سیاست و آدم سیاسی است، با تجربه عملکرد دور از انتظار آقای خاتمی در هشت سال اصلاحات، به پای صندوق های رای و سرکوب دوباره انگیزه های تازه شکل گرفته در زیر خاکستر آتش اصلاحات؛ به ویژه وقتی تاجزاده تاکید می کند: “خاتمی همان خاتمی گذشته است”.
در شرایط فعلی که در نتیجه اقدامات نابخردانه دولت کنونی، روز به روز به وخامت اوضاع ایران (اعم از حکومت مستقر، جامعه، اقتصاد و…) افزوده می شود و عرصه بین المللی نیز هر روز تنگتر از دیروز می شود و به گمان بسیاری از تحلیل گران در سال آتی هسته اصلی قدرت ناتوان تر از آن خواهد بودکه توانایی بازی با کارت های قدیمی را داشته باشد آیا نشان دادن ضعف از سوی اصلاح طلبان و مطرح کردن این موضوع که ”کاندیداتوری خاتمی گامی به جلوست”، راه نجات کشور است؟ آیا همه دستاوردهای دوره اصلاحات و هزینه های سنگینی که ملت در راه دستیابی به سنگرهایی که آقایان فتح کردند و انتظار ثمردهی آزادی و حقوق بشر و رفاه از آن داشتند، همه و همه در خاتمی خلاصه می شود؟ بی شک خاتمی خاطره ای خوش است و شاید فرداها در کتب تاریخی او را بانی و پرچمدار اصلاحات بنامند، باشد؛ اما آیا هیچ کس نیست که مقاومت کند و رییس جمهور شود و مقاومت کند و رییس جمهور بماند و رییس جمهور برود؟
واقعیت این است که “عبدالله نوری” که مرور خاطراتش در ذهن ها همراه با تکرار واژه هایی چون “استقامت”، ”صراحت” و “شجاعت” است چنانچه با حمایت بخش عمده و تاثیرگذار اصلاح طلبان روبرو شود، قطعا چنانکه ”سعید حجاریان” نیز گفته است از حمایت قاطع تحولخواهان و حتی تحریمی ها برخوردار خواهد بود. نوری نامزد بی کارنامه ای نیست، اعلام نامزدی عبدالله نوری حاوی پیام های روشنی هم خطاب به حاکمیت است و هم خطاب به ملت.
در شرایطی که “عدم اعتماد به نفس”، “نگاه به تحولات بیرونی” و “بی اعتمادی نسبت به سیاست” مهمترین چالش های نیروهای اصلاح طلب است که تدریجا طی این سالها بر اثر رفتارهای غیرقاطع خاتمی، عدم تطابق تعریف اصلاحات میان جامعه و سردمداران این جریان و فشارهای طاقت فرسای هسته های اقتدارگرای حاکمیت نسبت به فعالان سیاسی و اجتماعی غیرخودی ایجاد شده است، ورود به موقع و قاطع “عبدالله نوری” که از حمایت گروه های حامی خود حتی پس از ردصلاحیت احتمالی برخوردار باشد، باطل کننده چنین چالشهایی است.
عبدالله نوری که اینک از او به عنوان “شیخ خاموش” یاد می شود کافی است وارد میدان شود، آنگاه هم اوست که نه تنها خاموش نخواهد بود بلکه به فریاد بغض های فروخفته ای تبدیل خواهد شد که همین روزها می توان از گوشه کنار این کشور شنید. صداهای اعتراض دانشجویان، زنان و کارگران ناراضی از وضع موجود امیدی است که “باطل السحر” رسانه های کذاب و تخریب گر است.
دانشجویان اگر با کاندیدایی مواجه شوند که بدانند تا آخر تنهایشان نخواهد گذاشت و البته در این راه راستی آزمایی نیز شده باشد، صحن تمامی دانشگاه های کشور را به ستادهای تبلیغاتی او تبدیل خواهند کرد، چنانکه در دوم خرداد کردند. کمپین های انتخاباتی او هر نشست غیردولتی خواهد بود که پیام چنین کاندیدایی را به گوش مردم خواهند رساند.
اصلاح طلبان باید هرچه سریعتر به نتیجه برسند؛ یا اینکه منتظر بنشینند و ببینند سناریوهای اقتدارگرایان چیست و ”تنور” کجا برافروخته خواهد شد تا هیزم آن باشند، یا اینکه به گفته “محمد علی نجفی” از همین حالا کاندیدای واحد خود را به مردم معرفی کنند و تا آخر هم با او بمانند نه اینکه دائما به اقتدارگران تیغ به دست پیام ضمنی بفرستند که “اگر این نشد، آن و اگر آن نشد هرکه شما بگویید”. اقتدارگرایان باید از نوع انتخاب اصلاح طلبان متوجه این واقعیت برهنه و آشکار بشوند که در صورت ردصلاحیت کاندیدای واحد اصلاح طلبان، سالهای آتی را باید به تنهایی به مصاف مشکلات و معضلات بروند بدون حساب بر روی حامیان جریان تحولخواه در ایران، کم یا زیاد.
به گمان صاحب این قلم، “باور” اصلاح طلبان به نیروی واقعی ای که دارند در این شرایط از اهمیت خاصی برخوردار است. آنها باید بدانند مانند حزب پادگانی میزان مشخصی از آرای مردم از قبل در حساب آنان نیست که ”هرکسی” به عرصه نبرد بفرستند آن میزان رای قطعا متعلق به آنان باشد. شرایط امروز جامعه ایرانی به هیچ وجه زمان مناسبی برای وزن کشی احزاب اصلاح طلب از طریق معرفی کاندیداهای حزبی نیست. اصلاح طلبان باید به دور از فضاسازی جریان های کذایی بدون مرجع که بدون هرگونه دلیلی خود را در ائتلاف های اصلاح طلبان صاحب رای می دانند، با رجوع به نظرات گروههای اصیل و اصلی اصلاح طلبی نظیر مشارکت و مجاهدین گرفته تا کارگزاران سازندگی و نهضت آزادی و… به یک تحلیل واحد از شرایط جامعه رسیده و جسورانه دست به انتخاب نامزدی بزنند که امکان مانور بر روی او در همه شرایط و با روی دادن تمامی سناریوهای محتمل فراهم باشد، چه زمانی که ردصلاحیت شود، چه هنگامی که امکان حضور در رقابت نهایی را بیابد و البته چه وقتی که رییس جمهور شود. شاید عبدالله نوری کاندیدایی است که می توان روی او حساب کرد.