اگر نوری بیاید...

حسن اسدی زیدآبادی
حسن اسدی زیدآبادی

طرح نام “عبدالله نوری” در میان گزینه های محتمل ریاست جمهوری طی هفته جاری در برخی از رسانه ها از ‏جمله روزنامه اینترنتی روز، کورسویی از امید را در اوضاع و احوال سردرگم کنونی که به ویژه نیروهای ‏اصلاح طلب و تحول خواه منتقد وضع موجود در آن گرفتار شده اند، در ذهنم برانگیخت. ‏

چیزی که در انتخابات پیش رو می توان آن را مفروض اولیه گرفت آغاز زودهنگام رقابت است. خوشبختانه به ‏نظر می رسد نیروهای سیاسی موجود به این باور رسیده اند که مردم حق دارند چیزی قریب به یکسال قبل از ‏انتخابات که عموما انتظار می رود پس از سه یا هفت سال که از دوران تصدی یک رییس جمهور گذشته و افقی ‏از عملکرد او وجناح حامی او را در ذهن دارند، از گزینه های احتمالی که امکان انتخاب میان آنها را خواهند ‏داشت مطلع شوند. ‏

کاندیدای سمت ریاست جمهوری بودن آن هم در یک فاصله زمانی نسبتا طولانی به نوعی توانایی، جهت گیری ‏کلی و سیاست های اصولی یک کاندیدا را آشکار می کند و می تواند از فریب توده های مردم و روی کار آمدن ‏افراد بی کارنامه و پوپولیستی که با قرار گرفتن در مسند قدرت می توانند به یکباره منافع ملی و ثروت های یک ‏کشور و ملت را به باد فنا دهند جلوگیری کند، یعنی دقیقا همان چیزی که در مورد احمدی نژاد اتفاق افتاد و ‏بسیاری از مردم با عدم شناختی که از او داشتند حتی می توان گفت او را به نوعی اپوزیسیون دانستند و در میان ‏یک جو تبلیغاتی سنگین فریب عوام فریبی های او را خوردند. ‏

این روزها آقای خاتمی، مشابه ماجرای ناز و کرشمه هاشمی رفسنجانی تا هفته های پایانی انتخابات خرداد و تیر ‏‏84، از موضع گیری در مورد حضور و یا عدم حضورش امتناع می کند. یاران او می گویند که شاید دلیل چنین ‏پرده پوشی ای واهمه از تخریب ها و سناریوسازی های امنیتی علیه اوست. آنها اما به این پرسش جدی پاسخ نمی ‏دهند که چگونه کسی که می خواهد در راس قوه اجراییه کشور قرار بگیرد و عنان اداره امور مملکتی به این ‏وسعت را در دست بگیرد از همین الان دست و پایش در برابر برخی تخریب های احتمالی می لرزد. تقریبا دوست ‏و دشمن گواهی می دهند که خاتمی انسان پاکی است با پرونده اخلاقی و شخصی منزه، و در برابر، نقاط ضعف ‏آشکار و پنهان تخریب کنندگان احتمالی به حدی است که مثنوی چهل من کاغذ نیز کفاف روایت آنها را نمی دهد، ‏پس چرا رییس جمهور آتی باید بترسد؟ ‏

واقعیت اما این است که آزموده را آزمودن خطاست. وقتی مصطفی تاجزاده در گفتگوی خود با روزنامه ‏کارگزاران می گوید “حتی اگر آقای خاتمی رئیس‌جمهور شود اصولگرایان در نهایت 20 تا 30 درصد حکومت را ‏از دست می‌دهند” چه کاریست کشاندن میلیونها ایرانی دردمندی که کاسه صبرشان لبریز شده و اعتمادشان نسبت ‏به هرچه سیاست و آدم سیاسی است، با تجربه عملکرد دور از انتظار آقای خاتمی در هشت سال اصلاحات، به پای ‏صندوق های رای و سرکوب دوباره انگیزه های تازه شکل گرفته در زیر خاکستر آتش اصلاحات؛ به ویژه وقتی ‏تاجزاده تاکید می کند: “خاتمی همان خاتمی گذشته است”. ‏

در شرایط فعلی که در نتیجه اقدامات نابخردانه دولت کنونی، روز به روز به وخامت اوضاع ایران (اعم از ‏حکومت مستقر، جامعه، اقتصاد و…) افزوده می شود و عرصه بین المللی نیز هر روز تنگتر از دیروز می شود و ‏به گمان بسیاری از تحلیل گران در سال آتی هسته اصلی قدرت ناتوان تر از آن خواهد بودکه توانایی بازی با ‏کارت های قدیمی را داشته باشد آیا نشان دادن ضعف از سوی اصلاح طلبان و مطرح کردن این موضوع که ‏‏”کاندیداتوری خاتمی گامی به جلوست”، راه نجات کشور است؟ آیا همه دستاوردهای دوره اصلاحات و هزینه های ‏سنگینی که ملت در راه دستیابی به سنگرهایی که آقایان فتح کردند و انتظار ثمردهی آزادی و حقوق بشر و رفاه از ‏آن داشتند، همه و همه در خاتمی خلاصه می شود؟ بی شک خاتمی خاطره ای خوش است و شاید فرداها در کتب ‏تاریخی او را بانی و پرچمدار اصلاحات بنامند، باشد؛ اما آیا هیچ کس نیست که مقاومت کند و رییس جمهور شود ‏و مقاومت کند و رییس جمهور بماند و رییس جمهور برود؟ ‏

واقعیت این است که “عبدالله نوری” که مرور خاطراتش در ذهن ها همراه با تکرار واژه هایی چون “استقامت”، ‏‏”صراحت” و “شجاعت” است چنانچه با حمایت بخش عمده و تاثیرگذار اصلاح طلبان روبرو شود، قطعا چنانکه ‏‏”سعید حجاریان” نیز گفته است از حمایت قاطع تحولخواهان و حتی تحریمی ها برخوردار خواهد بود. نوری ‏نامزد بی کارنامه ای نیست، اعلام نامزدی عبدالله نوری حاوی پیام های روشنی هم خطاب به حاکمیت است و هم ‏خطاب به ملت. ‏

در شرایطی که “عدم اعتماد به نفس”، “نگاه به تحولات بیرونی” و “بی اعتمادی نسبت به سیاست” مهمترین ‏چالش های نیروهای اصلاح طلب است که تدریجا طی این سالها بر اثر رفتارهای غیرقاطع خاتمی، عدم تطابق ‏تعریف اصلاحات میان جامعه و سردمداران این جریان و فشارهای طاقت فرسای هسته های اقتدارگرای حاکمیت ‏نسبت به فعالان سیاسی و اجتماعی غیرخودی ایجاد شده است، ورود به موقع و قاطع “عبدالله نوری” که از حمایت ‏گروه های حامی خود حتی پس از ردصلاحیت احتمالی برخوردار باشد، باطل کننده چنین چالشهایی است. ‏

عبدالله نوری که اینک از او به عنوان “شیخ خاموش” یاد می شود کافی است وارد میدان شود، آنگاه هم اوست که ‏نه تنها خاموش نخواهد بود بلکه به فریاد بغض های فروخفته ای تبدیل خواهد شد که همین روزها می توان از ‏گوشه کنار این کشور شنید. صداهای اعتراض دانشجویان، زنان و کارگران ناراضی از وضع موجود امیدی است ‏که “باطل السحر” رسانه های کذاب و تخریب گر است. ‏

دانشجویان اگر با کاندیدایی مواجه شوند که بدانند تا آخر تنهایشان نخواهد گذاشت و البته در این راه راستی آزمایی ‏نیز شده باشد، صحن تمامی دانشگاه های کشور را به ستادهای تبلیغاتی او تبدیل خواهند کرد، چنانکه در دوم ‏خرداد کردند. کمپین های انتخاباتی او هر نشست غیردولتی خواهد بود که پیام چنین کاندیدایی را به گوش مردم ‏خواهند رساند. ‏

اصلاح طلبان باید هرچه سریعتر به نتیجه برسند؛ یا اینکه منتظر بنشینند و ببینند سناریوهای اقتدارگرایان چیست و ‏‏”تنور” کجا برافروخته خواهد شد تا هیزم آن باشند، یا اینکه به گفته “محمد علی نجفی” از همین حالا کاندیدای ‏واحد خود را به مردم معرفی کنند و تا آخر هم با او بمانند نه اینکه دائما به اقتدارگران تیغ به دست پیام ضمنی ‏بفرستند که “اگر این نشد، آن و اگر آن نشد هرکه شما بگویید”. اقتدارگرایان باید از نوع انتخاب اصلاح طلبان ‏متوجه این واقعیت برهنه و آشکار بشوند که در صورت ردصلاحیت کاندیدای واحد اصلاح طلبان، سالهای آتی را ‏باید به تنهایی به مصاف مشکلات و معضلات بروند بدون حساب بر روی حامیان جریان تحولخواه در ایران، کم ‏یا زیاد. ‏

به گمان صاحب این قلم، “باور” اصلاح طلبان به نیروی واقعی ای که دارند در این شرایط از اهمیت خاصی ‏برخوردار است. آنها باید بدانند مانند حزب پادگانی میزان مشخصی از آرای مردم از قبل در حساب آنان نیست که ‏‏”هرکسی” به عرصه نبرد بفرستند آن میزان رای قطعا متعلق به آنان باشد. شرایط امروز جامعه ایرانی به هیچ ‏وجه زمان مناسبی برای وزن کشی احزاب اصلاح طلب از طریق معرفی کاندیداهای حزبی نیست. اصلاح طلبان ‏باید به دور از فضاسازی جریان های کذایی بدون مرجع که بدون هرگونه دلیلی خود را در ائتلاف های اصلاح ‏طلبان صاحب رای می دانند، با رجوع به نظرات گروههای اصیل و اصلی اصلاح طلبی نظیر مشارکت و ‏مجاهدین گرفته تا کارگزاران سازندگی و نهضت آزادی و… به یک تحلیل واحد از شرایط جامعه رسیده و ‏جسورانه دست به انتخاب نامزدی بزنند که امکان مانور بر روی او در همه شرایط و با روی دادن تمامی ‏سناریوهای محتمل فراهم باشد، چه زمانی که ردصلاحیت شود، چه هنگامی که امکان حضور در رقابت نهایی را ‏بیابد و البته چه وقتی که رییس جمهور شود. شاید عبدالله نوری کاندیدایی است که می توان روی او حساب کرد. ‏