از نظامیه بغداد تا تهران

نجات بهرامی
نجات بهرامی

اشاره :

آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، با ابراز نگرانی از تحصیل دو میلیون دانشجوی ایرانی در رشته های علوم انسانی گفت: آموزش علوم انسانی در دانشگاه ها منجر به ترویج شکاکیت و تردید در مبانی دینی و اعتقادی خواهد شد.رهبر جمهوری اسلامی ایران با اشاره به تحصیل حدود دو میلیون دانشجو از سه میلیون و ۵۰۰ هزار دانشجوی ایرانی در رشته های علوم انسانی گفت: «این مسئله نگران کننده است زیرا توانایی مراکز علمی و دانشگاه ها در زمینه کار بومی و تحقیقات اسلامی در علوم انسانی و همچنین تعداد اساتید مبرز و معتقد به جهان بینی اسلامی رشته های علوم انسانی در حد این تعداد دانشجو نیست.»آیت الله خامنه ای که در حضور جمعی از اساتید، اعضای هیات های علمی و روسای دانشگاه ها سخنرانی می کرد، افزود: «بسیاری از علوم انسانی مبتنی بر فلسفه هایی است که مبانی آنها مادیگری و بی اعتقادی به تعالیم الهی و اسلامی است و آموزش این علوم موجب بی اعتقادی به تعالیم الهی و اسلامی می شود و آموزش این علوم انسانی در دانشگاه ها منجر به ترویج شکاکیت و تردید در مبانی دینی و اعتقادی خواهد شد.»وی از دولت محمود احمدی نژاد، مجلس شورای اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی خواست تا این موضوع را مورد «توجه جدی» قرار دهند.( )

آیا علوم انسانی با اعتقادات دینی ناسازگاری دارند ؟  آیا اصولا می توان در ورای ترویج دانش اهداف یک نظام معنایی خاص و یا یک ایدئولوژی قدرتمند را جستجو کرد؟ دو گروه در طول تاریخ به این پرسش پاسخ مثبت داده اند . نخست متفکرانی هستند که می توان آنها را ذیل عنوان “پست مدرن ” طبقه بندی کرد . چهره های شاخص این طیف ، دانش را ابزاری برای مشروعیت بخشی به گفتمان هژمونیک حاکم بر جهان می دانند .  فوکو ظهور علوم انسانی مختلف چون جامعه شناسی و روانشناسی و … را متناسب با نیاز نظامهای مختلف و در راستای توجیه قدرت و هموار کردن راه های اعمال آن از طرف نظامهای مذکور می داند . نظامهایی که لازمه استقرار و بقای آنها نظارت ، انضباط  و یکسان سازی افراد در درون جامعه و به کار گیری دانش در خدمت قدرت می باشد. اما گروه دوم را می توان پاسداران سنت و مدافعان نظم کهن پیشینی دانست که بر دنیای پیرامون آنها حاکم بوده است . این گروه که ردپای آنها در همه ادیان نیز یافت می شود ، مبنای مخالفت خود با برخی علوم را مغایرت آنها با  اعتقادات دینی عنوان می کنند . از نظر آنها اصل بر اندیشه هایی است که اندیشه های الهی نامیده می شود و هر گونه “ سوال ” در مورد این اندیشه ها را باید “ > “ نامید . شبهه دارای باری معنایی است و دو دلیل بیشتر ندارد . یا در آن شیطنتی نهفته است و یا از غفلتی احمقانه ناشی می شود و این بسیار متفاوت است با آنچه که  ” سوال “ نامیده می شود و در دانشگاهها و بین استاد و شاگرد مطرح می شود . هر گاه شبهاتی مطرح شود که ارباب فضل در حوزه ها از پاسخ به آن عاجز باشند ، آنگاه  است که بوی توطئه استشمام می شود و برخی علوم  در لیست علوم خطرناک ظاهر می شوند . بسیاری از به اصطلاح شبهات موجود در واقع مولود فقدان نقد در حوزه ها و نزد اصحاب شریعت است، چرا که بسیاری از متون تاریخی را در زمره متون مقدس در آورده و راه نقد و انتقاد را در مورد آنها بسته اند .

دکتر سروش در اشاره به عدم وجود نقد و پرسش گری در حوزه های علمیه مثالی جالب می آورد . وی با اشاره به کتاب اسفار اربعه صدرالمتالهین  قسمتی از آن را در پاورقی ذکر می کند : “  ومنها تولدّ الحیوانات المختلفه …بعضها للاکل…و بعضها للحمل …و بعضها للتجمل و الراحه….وبعضها للنکاح … وبعضها للملابس و البیت و الاثاث…” (اسفار اربعه ج7 فصل 13 ص136 مکتبه مصطفوی {و ار عنایات الهی در خلقت زمین تولد حیوانات مختلف است که بعضی برای خوردن هستند و بعضی برای سوار شدن و بعضی برای بار کشیدن و بعضی برای تجمل و >و بعضی برای تهیه لباس و اثاث خانه و …}

مرحوم ملا هادی سبزواری هم در حاشیه ای که بر آن نوشته ، اشاره کرده است که زنان ذاتا از جنس حیوانات هستند و فقط صورت انسان به آنها داده اند تا مردان از آنان مشمئز نشوند و در نکاح با آنان رغبت کنند. …این کتاب در حوزه های ما  خوانده می شود و مورد تدریس قرار می گیرد. من به آقایان گفتم که اگر شما این سخن را نقد نکنید یکی دیگر نقد خواهد کرد . … آیا باید آنقدر اهمال کرد تا این خرافات هم تقدس پیدا کنند و کسی نتواند بر خلاف آن سخن بگوید ؟ (1)

 

اگر بخواهیم ردپای دشمنی با علوم انسانی و عقلی را در تاریخ بیابیم ، بی گمان محتاج بررسی های وسیع و گسترده و موشکافی داستان فلاسفه و عرفا  و فقها و … هستیم . اما  مخالفت مدون با کمک روشهای مشخص را شاید بتوان به امام محمد غزالی نسبت داد . او با نوشتن کتاب “ تهافت الفلاسفه ” به صراحت بر رد و طرد اندیشیدن به روش فلسفی تاکید کرد . در دوران سلجوقیان و با تاسیس مدارس نظامیه که به همت دانشمند شهیر ، خواجه نظام الملک در چند شهر مهم و از جمله بغداد ، دایر شده بود ، دایره تفکر طلاب محدود به علومی خاص شد . اگر چه بسیاری تاسیس مدارس نظامیه توسط خواجه نظام الملک را گامی بزرگ در ترویج علم ودانش می دانند ، اما هدف واقعی وی از تاسیس این مدارس در واقع ایجاد هژمونی برای تفکر حاکم و تلاش برای غلبه بر افکار و اندیشه های مترقی در آن دوران همچون معتزله بوده است .

در دوران صفویه نیز اگر چه مذهب شیعه به صورت فراگیر مذهب رسمی ایرانیان شده بود ، اما از جهت مبارزه با علوم عقلی و پافشاری بر اخبار و حدیث تفاوت چندانی با دوران غزنویان و سلجوقیان نبود . بزرگترین اندیشمندان این دوران نیز رویه ای خرد ستیز و مبتنی بر اخبار و حدیث داشتند و حکمت و حکما را بی فایده و بیرون از دایره مذهب می شماردند. “محمد باقر مجلسی به بطلان آنچه وی طریقه حکما می خوانده باور داشت و می گفت که حق تعالی اگر مردم را در عقول خود مستقل می دانست ، انبیا و رسل علیهم السلام را برای ایشان نمی فرستاد و همه را حواله به عقول ایشان می نمود ” (2)

هشداری که علمای عصر صفوی به مسلمانا در قبال دوری گزیدن از دانشهای استوار بر پایه خرد و استدلال می دادند از سوی علمای عصر قاجار نیز تکرار شد.میرزا ابوالقاسم قمی رییس حوزه علمیه قم1227/1812 به عنوان مثال به جز فقه و اصول اجازه نمی داد طلاب با علوم دیگری آشنا شوند .” (3)در آن زمان در ایران هیچ نوع آموزشگاه مدرن وجود نداشت و تعلیم و تربیت تماما در دست روحانیون بود که در مکتب خانه ها و مدرسه ها انجام می گرفت.این مدرسه ها کاملا مستقل از قدرت دولت مرکزی عمل می کردند و توسط یک یا چند مقام مذهبی اداره می شدند.(4)

سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که چگونه  می توان بین این گونه نگاه به علوم مختلف و اندیشه ترقی و پیشرفت که از اواسط دوران قاجار تبدیل به دغدغه نخبگان ایرانی شد ، پیوند برقرار کرد ؟ به عبارتی دیگر آیا می توان مخالفان علوم مورد اشاره راگروه و گفتمانی دانست که در سالهای بعد و با شروع زمزمه مشروطیت در ایران و به شکل مخالفان آن باز تولید شدند ؟  اگر پاسخ این سئوال مثبت باشد ، لاجرم باید  بین محمد باقر مجلسی و شیخ فضل الله نوری  ارتباطی گفتمانی برقرار کنیم .از اتفاقات مهم دوران قاجار در رابطه با اندیشه و تفکر ، تاسیس مدرسه دارالفنون توسط امیرکبیر بود . این مدرسه را می توان نقطه مقابل مدرسه دوران سلجوقیان ، یعنی نظامیه دانست . مدارس نظامیه تلاشی بود در جهت یکسان سازی فکری بر مبنای اندیشه حاکم بر جامعه آن روز . اما دارالفنون کوششی بود برای نقد و عبور از اندیشه های فسیل شده جامعه ایران در دوران قاجار و کسب دانشهای جدید از دنیایی جدید. “تعداد کسانی که از 1852تا1892 (1269-1310)در دارالفنون درس می خواندند را می توان بیش از 7000 تن بر آورد کرد. در سال 18971315 تعداد معلمان خارجی مدرسه (کسانی که در اروپا استخدام شده بودند یا در تهران به خدمت در آمده بودند ) 42 نفر و تعداد معلمان ایرانی (مسلمان ،ارمنی و یکی دو نفر هم اروپایی ایرانی شده ) 39 تن بود . مدرسه دارالفنون مدرسه ای غیر دینی بود که جوانان ایرانی از طریق آن می توانستند در جریان تحولات فکری اروپا قرار گیرند . ساختار مدرن این مدرسه نیز در تربیت نخبگانی که انقلاب مشروطه را در 19061324 به راه انداختند ، موثر بود. به این ترتیب این اقدام ترقی خواهانه امیر کبیر پیش در آمد ایجاد موسسات مدرن دیگر در ایران شد. دارالفنون نه فقط موجب ورود و گسترش فنون در صنایع مدرن شد ، بلکه ترجمه آثار متعدد از زبانهای غربی به فارسی را ممکن ساخت. در میان ترجمه ها به خصوص باید از ترجمه ” اصل انواع داروین “ ( جانور نامه ) و گفتار در روش دکارت (حکمت ناصریه ) نام برد . (5)

پاورقی ها  :

1-(عبدالکریم سروش -فربه تر از ایدئولوژی – انتشارات صراط – چاپ ششم – 1378 – ص39)

2->عبدالهادی حائری- نخستین رویاروییهای … – انتشارات امیرکبیر – تهران 1367 –ص 179

3-(صادق زیبا کلام- ما چگونه ما شدیم ؟ - انتشارات روزنه – ص272

4-(رامین جهانبگلو-ایران و مدرنیته – نشر گفتار –1380

5- همان – ص16

http://www.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=658713  ) (