شرح - محمد علی فردین، ستاره خاموش نشدنی سینمای ایران

نویسنده
پیام رهنما

همراهی با مردم، جلوه ای از شکوه انسان

محمد علی فردین، ستاره خاموش نشدنی سینمای ایران و مرد تمام نشدنی روزگار پرهیاهوی هنر هفتم، آوازه اش قلب و جان دوستداران فرهنگ و هنر را می لرزاند و یادش همواره به نیکی بر زبان ها زمزمه می شود.

پانزدهمین روز فروردین ماه سال 1309 در تهران و ازخانواده ای هنر دوست در محلی بین شهباز سابق و خیابان ری به اسم ادیب الممالک، کوچه صحت، به دنیا آمد. پدرش علی گل فردین، کارمند اداره تسلیحات و از بازیگران مشهور تئاتر به حساب می آمد. محمد علی درخانواده ی پدری اش دو برادر به نام های عباس و ایرج و یک خواهرداشت.او فرزند ارشد خانواده محسوب می شد و از کودکی به ورزش و قهرمانی علاقمند بود.

پهلوانی های فردین:

در سن 16 سالگی علی رغم مخالفت های پدر به شکل حرفه ای به ورزش هایی چون فوتبال،  ژیمناستیک، شنا و هالتر پرداخت. با تعویض پی در پی رشته های ورزشی سرانجام از دنیای کشتی سردرآورد. وی اولین بار در مسابقات قهرمانی کشور در رشته آزاد در سال 1332 در اصفهان در وزن ششم مدال برنز گرفت و سپس در سال 1336 در قهرمانی کشور در تهران در یک وزن پائین‌تر در وزن پنجم با شکست همه مدعیانش از جمله محمد بهادری (کشتی‌گیر مطرح مشهدی) عنوان قهرمانی را به دست آورد.

فردین برای اینکه ثابت کند در رشته فرنگی نیز تبحر دارد در مسابقات قهرمانی کشور در سال 1337 در تهران در وزن ششم بعد از اینکه همه حریفان خود را تا فینال شکست داد در مبارزه نهایی نیز در فینالی تکراری از سد محمد بهادری گذشت و با کسب عنوان قهرمانی در صدر وزن ششمی‌ها قرار گرفت.

فردین برای رسیدن به دوبنده تیم‌ملی تلاش کرد و در دومین دوره مسابقات جهانی در سال 1954 میلادی در توکیو به همراه محمود ملاقاسمی، محمد‌مهدی یعقوبی، ناصر گیوه‌چی، توفیق جهانبخت، عباس زندی، غلامرضا تختی و احمد وفادار اعضای تیم‌ملی را تشکیل دادند و در نهایت در این مسابقات تیم ایران 2 مدال طلا در اوزان 67 و 79 کیلوگرم توسط مرحوم توفیق جهانبخت و عباس زندی به دست آمد اما در وزن 73 کیلوگرم محمدعلی فردین با شکست حریفانی از فیلیپین، سوئد، آرژانتین و ژاپن فینالیست شد ولی در مبارزه پایانی مغلوب حریف گرجی از شوروی سابق شد و با مدال نقره به کار خود پایان داد.

 

کسب مدال نقره جهانی ژاپن انگیزه فردین را بالاتر برد تا شاید بتواند بار دیگر بر روی سکوی قهرمانی جهان قرار بگیرد ولی از آنجایی که وی نتوانست در جهانی 1957 استانبول به مدالی دست پیدا کند برای همیشه از دنیای قهرمانی خداحافظی کرد و به عرصه هنر روی آورد

به این ترتیب اوسال ها به عنوان یکی از پهلوانان این رشته در سطح تیم ملی و همزمان با مرحوم تختی فعالیت نمود. در ورزش غلامرضا تختی به عنوان الگوی وی محسوب شده و روابط دوستی این دو با یکدیگر بسیار مشهور بود.

 ازدواج:

فردین در سن 18 سالگی و با مدرک دیپلم راهی سربازی شد و دوسال در نیروی هوایی ارتش خدمت کرد.ازدواج فردین در سن 19سالگی با خانمی به نام خمارلو بود.حاصل این ازدواج چهار فرزند به نام های سعید، سیاوش، عاطفه و آمنه بود. خانم خمارلو “، همسر فردین از آشنایی با فردین و ازدواج با او می گوید : “ فردین دوست برادرم بود و با هم ورزش می کردند. موجب آشنایی مختصر من و فردین و پیشنهاد ازدواج از طریق برادرم شد. او بسیار سر به زیر و محجوب بود و نوزده سال همین داشت.من هم هفده ساله بودم و همان سال ازدواج کردیم. محمد، در مورد روابط اجتماعی و تربیت فرزندانمان بسیار جدی و سخت گیر بود و دوست نداشت وارد کار هنری و سینما شوند. در روابط عاطفی خیلی با محبت و صمیمی و دوست داشتنی بود. او عاشق سینما بود و این سالهایی که از حرفه ی اصلی اش دور بود به او بسیار سخت گذشت. او عاشق این کار و عاشق مردم و علاقمندان سینما بود.” وی 4 نوه دختر و 2 نوه پسر از فرزندان خود دارد.سعید فردین، فرزند محمد علی فردین نیز درباره پدرش این چنین می گوید :” برخورد مردم با پدرم بسیار عاطفی و دوستانه بود. حتی وقتی پدرم با استفاده از عینک و کلاه، از منزل بیرون می رفت، اورا سریع می شناختند و به طرف او می آمدند و امضا می گرفتند. این مسأله برای خودش نیز جالب بود و حتی می گفت : “ چهره ی من باید بعد از 22 سال تغییراتی کرده باشد که، پس چطور با این وجود، مردم با دیدن من بلافاصله به جلو می آیند و جوانان 15-16 ساله چگونه مرا می شناسند ؟”

 

ورود به سینما:

ورودش به سینما بر حسب اتفاق رخ می دهد.او خود در این باره می گوید:زمستان بود یک شب من بیمار بودم در استانبول قدم می زدم پالتو هم پوشیده بودم. همین طور که قدم می زدم صف طولانی سینما سهیلا را دیدم که یک فیلم وسترن نمایش می داد من هم از وسترن خوشم می آمد داخل صف شدم تا بلیت بگیرم وقتی به جلوی گیشه رسیدم گیشه بسته شد و بلیت تمام شد من پیش خودم حساب کردم چقدر من بد شانس باشم که درست با من بلیت تمام شود با این فکر بودم که یک اقایی جلو آمد و گفت شما آقای فردین هستید؟ گفتم بله در را باز کرد به من تعارف کرد داخل سینما شوم من اول این فرد را نشناختم بعد که خودش را معرفی کردم فهمیدم دکتر کوشان صاحب سینماست. رفتم داخل انتهای سالن دو تا صندلی گذاشت و خودش هم پهلوی من نشست. همین طور که فیلم می رفت مرتب از من درباره ی مسابقات ورزشی سئوال می کرد من دوست داشتم کمتر سئوال کند. تا من فیلم را ببینم بعد در خلال صحبتش گفت آقای فردین شما می آیید داخل سینما فیلم بازی کنید؟ من اصلا تا آن موقع به سینما فکر نمی کردم یک لحظه به فکر فرو رفتم به دکتر کوشان جواب دادم که باید درباره اش فکر کنم همان جا دکتر کوشان در تاریکی کاغذی از من گرفت آدرس دفتر و شماره تلفنش را یادداشت کرد و گفت می خواهد فیلمی بسازد و از خیلی وقت دنبال من بوده ولی آدرسی از من نداشته است همان جا تاکید کرد رل فیلمش مال من است و اسم فیلم را هم گذاشت “چشمه ی آب حیات.” بعد کوشان تاکید کرد که فیلم اسکوپ و رنگی است و به این ترتیب وارد سینما شدم.

الگوی هنری فردین در ارائه شخصیت های آثارش ناصر ملک مطیعی بود.وی در نخستین تجربه سینمایی اش با ناصر ملک مطیعی درفیلم “چشمه آب حیات” همبازی بود۰ بازی درفیلم های”فرداروشن است و فریاد نیمه شب”به کارگردانی ساموئل خاکچیان نقطه عطف کارنامه هنری اش محسوب می شود.آثاری که توانستند عنوان بهترین وپرفروشترین فیلم سال را ازآن خود کنند.

فردین درمیان سال های 1341 تا 1347 دراوج دوران کاری خود قرار گرفت.دراین مدت وی نخستین فیلم سینمایی خود را در کسوت تهیه کننده و کارگردان جلوی دوربین برد.” ساحل انتظار”به کارگرانی سیامک یاسمی، “آقای قرن بیستم”، “گنج قارون “، “انسان ها ومسیر رودخانه”، “ چرخ وفلک “به کارگردانی صابر رهبر را بازی کرد.درهمین دوران بود که ستاره سینمای ایران فیلم به یاد ماندنی ” سلطان قلبها “را کارگردانی وبازی کرد.ازآن زمان به بعدبه فردین لقب سلطان قلبها رادادند.این فیلم در جشنواره سپاس جایزه بهترین فیلم وبهترین بازیگر مرد را به خود اختصاص داد.

اوایل سال 1347 او به سفر لبنان رفت.سفری که طی آن در دوفیلم سینمایی به نام های “چونمردی از تهران و طوفان برفراز پترا “بازی کرد. یک سال بعد و با اکران آن دوفیلم در ایران و لبنان او به مهم ترین پروژه سینمایی زندگی خود دربین الملل دعوت شد. فیلمی به نام “مردانه بکش ” که محصول کشور ایتالیا بود. وی در این فیلم همبازی ستارگانی مشهوری چون:فابیوتستی و اتوره مانی شد. درسال1350 فردین درفیلم همای سعادت محصول مشترک ایران وهند بازی کرد که در این فیلم با بازی در کنار ستارگان هند بر محبوبیت خود افزود. این فیلم در هندوستان با نام صبح وشام به نمایش درامد.

بازی در قصر زرین-سکه شانس-یاقوت سه چشم-کوچه مردها حاصل فعالیت های وی در سال 1349 بود. میعاد گاه خشم وراز درخت سنجد از جلال مقدم، “بابا شمل “به کارگردانی حاتمی و”جهنم+من “جبار سر جوخه فراری”، “جوانمرد و ناجورها “، غزل” از دیگر آثار وی در اوایل دهه پنجاه محسوب می شوند.آخرین فیلم او که پیش ازانقلاب تهیه و کارگردانی آن بر عهده فردین بود”برفرازآسمانها “نام داشت. “برزخی ها” به کارگردانی ایرج قادری آخرین وداع وی با سینمای ایران بود..فردین بعداز انقلاب به کار فرش فروشی وسپس به کار قنادی روی آورد.

” فردین سینمای ایران “ با انتشار نامه ای درتاریخ 17/12/75 حس و حال خود از دوری چندین ساله اش از سینما را چنین توصیف می کند : “ در سال 1954 میلادی، آنگاه که دوشادوش شادروان ” غلامرضا تختی “ مقام دوم جهانی را کسب کردم، همین مردم حامی ام بودند و من از آنان روحیه ی صداقت و فتوت را فرا گرفتم….با آن که در آن شرایط جامعه ی سینمایی، مرد ستاره اول سینمای ایرا ن خوانده می شدم و حتی عنوان سوپر استار به من داده شده بود به جرم بامردم بودن و پرداختن به دلمشغولیهایشا ن در آن سالها و موقعیت مغضوب جامعه ی روزنامه نگاران و منتقدان طیف شبه روشنفکری، هرگز غره نشدم و از حمایت همه جانبه ی مردم درمانده و مستضعف دست نشسته و پیمان شکنی نکردم و ننگ آلودگی و گرایش و محشوریت با دربار و عروسکان سلطنتی بی درد را پذیرا نشدم… امروز… تنهایی و جدایی فردین از مردم و سینما سزاوار نیست… او می تواند باز هم…. در سینمای ایران خدمتگزار باشد…هرچند کوچک…”

وداع فردین با دنیای پر امیدی که همیشه بدان معتقد بود درجمعه 19 فروردین 1379 اتفاق می افتد و آخرین دیدار دوستدارانش با او، یکشنبه ساعت 9 صبح از ورزشگاه شهید شیرودی آغاز می شود.