گزارش طنز “بی بی گل” از بحران برف و پیامدهای ناکارآمدی حاکمان در اداره سرما در روزهای اخیر، چنین است:
همانطور که مطلعید، دو هفته است که هموطنان عزیز ما، با هجوم ناجوانمردانه و مذبوحانه سرما و برف از سوی لجستیک تدارکاتی زمستان جنایتکار در نواحی مختلف کشور عزیز و پهناورمان مواجه شده اند. این، در حالی است که ما، در سند چشم انداز سه ماهه زمستان، طی توافقاتی که با لایه های فوقانی جو و بخصوص لایه ازن داشتیم، چنین بارش هایی را پیش بینی نکرده بودیم. ولی متاسفانه توسط باندهای مافیایی جبهه هوای سرد از ناحیه مدیترانه و نواحی دیگر مورد هجمه قرار گرفتیم و این عقده گشایی های آسمان علیه دولت خدمتگزار، آحاد ملت شریف ایران را درگیر خودش کرد!
اینجا تهران است. همچنان منفی 10 درجه
گزارش هواشناسی “از پشت یک سوم” از تهران هم چنین است:
اینجا تهــران، هوا همچنان منفی 10 درجه. هر بلایی هم که این چند وقته به سرمون میاد، توی حداقل پنجاه سال اخیر بیسابقه است. درجه هوای منفی 30 درجه. کشتههایی که هر شب در اثر گازگرفتگی در اقصی نقاط تهران و ایران بوجود میاد. زیاد شدن گاز مونو کسید کربن. نایاب شدن پودر ماشین لباسشویی. تخممرغ شونهای فلان تومن. برف و بوران در استانهای شمالی و سیل در استانهای جنوبی و زلزله در استانهای میانی.
فقط مونده آتشفشان دماوند که اگه اونهم یه همتی کنه و یه زوری بزنه و از خودش چهار تا گدازه به بیرون پرتاب کنه، دیگه روزگارمون روزگاری میشه مثالزدنی. خبر خاص دیگهای نیست. سوز و سرما، محرم امسال رو کمرنگتر از سالهای گذشته کرده. هنوز چشم انتظار قیمه هستیم.
نسبت به کارهای همشیره به شدت معترض بودند!
فرید مدرسی در “آذر” گفتگویی با محمدحسن رجبی، برادر خانم فاطمه رجبی چهره مشهور اصولگرایان ترتیب داده که خواندنی است:
پدرم همواره ما و حتی دامادهایشان را از دو مساله برحذر میداشت: ورود به فعالیتهای اقتصادی و نیز به فعالیتهای سیاسی مناقشهآمیز. لذا ایشان نسبت به کارهای همشیره ما به شدت معترض بودند… جریان مقالات تند خواهرم از آنجا آغاز شد که در سال 76، ایشان را از دبیرستانی که تدریس میکرد، اخراج کردند. علت اخراج هم این بود که… پس از این مساله، تلقی خواهر بنده این بود که دولت اصلاحات تحمل انتقادات ایشان را ندارد...پس از نگارش نامه پدرم خطاب به خواهرم، ارتباطی میان خانواده ایشان و پدرم برقرار نبود… متاسفانه پس از رحلت پدرم، خواهرم همچنان به نامهپراکنیهای خود ادامه داد.
توسعه پایدار
”آزادنویس” به دعوت نیک آهنگ کوثر پستی در مورد توسعه پایدار دارد:
یک معلمی در کلاس سوم راهنمایی در خرمشهر داشتیم که آدم خیلی کتابخوانی بود. هر وقت میخواست یک حرف جدی بزند با این جمله شروع میکرد که این خاک توی باغچهی مدرسه را که میبینید اگر ببرند خارج و فقط بریزندش توی پاکت و مهر بزنند مردم حاضرند بسته بسته بخرند و بریزند توی گلدان ولی حالا توی این باغچه که هست نگاهش هم نمیکنند.
خوب داستان توسعهی پایدار هم همین است. مردم توی شهرهای کوچک و روستاها هنوز بلدند چطور مواد اضافهی خانهشان را برای چندمین بار استفاده کنند بدون اینکه اسم پرطمطراقی مثل بازیافت یا توسعهی پایدار برایش داشته باشند. لحاف چهل تکه هم عبارت است از بازیافت تکه پارچههای اضافی و مشک دوغ هم عبارت است از شکمبهی گوسفند که اگر دو تا داشته باشند با یکیاش ساز میسازند و پوست اضافی را هم میکشند روی یک دایرهی چوبی و اسباب موسیقی تولید میکنند.
شاید اتفاقی در راه باشد
”اکبرمنتجبی” ترتیب دهنده مصاحبه ای با محسن صفایی فراهانی برای شهروند امروز است:
آقای نبوی در انتخابات ریاست جمهوری واقعا نظرش بر آقایهاشمی و حمایت از ایشان بود و اصلا این نظر را پنهان نمیکرد. البته دلایل ایشان سیاسی بود و میگفتند که بهتر است به آقایهاشمی کمک شود….من هم مخالف حضور دکتر معین بودم و هم آقای هاشمی…. عملکرد دولت نهم، شرایط را به گونهای پیش برده است که کمتر شانسی برای توفیق اصولگرایان باقی گذاشته است… برای منافع ملی، هیچ راهی غیر از این نداریم که اصلاحطلبان و اصولگرایان متحد بشوند… نگرانیهای مردم شاید منجر به یک اتفاق شود زیرا آنها دیدند تمام شعارها و قولهایی که داده شد، عملی نشد…. تصور نمیکنم که احمدینژاد در دوره آینده رئیس جمهور شود.
دیگر زندگی ات مال خودت نیست. حتی شرعآ!
”ایران پاپاراتزی” راوی درخواست اش از دکتر معین برای ثبت نام در انتخابات مجلس هشتم است:
دکتر معین به حکم اینکه وارد میدان ریاست جمهوری شد و اخلاقیاتش را به ظهور رساند دیگر حتی شرعاً هم نمی تواند زندگی اش را تنها برای خودش بداند و مردمش را، آنهایی را که به هر طریقی می تواند حقی برایشان ستاند، کسانی را که دل در گروی ملت و مملکت دارند اما به هر دلیل دور از وطن هستند و خلاصه بسیاری دیگر را که می توان برایشان کاری کرد و امروز به دلایل بسیار در رنج و محنت هستند رها کرد.
دانشجویان ستاره دار که هر سال بیشتر از سال گذشته هستند، اساتید بزرگواری که سرمایه علمی کشورند، نخبگان دانشگاهی که یا وقتشان در ایران تلف می شود و یا پاسپورت می گیرند و خارج می روند، همه اینها سرمایه کشورند و یک مجلس اصلاح طلب اگر بخواهد می تواند از این سرمایه ها محافظت کند. مجلس اصلاحات هم به رئیس اصلاح طلبی احتیاج دارد که واقعا دل در گروی اصلاحات دارد و با سرد و گرم زمانه، دستانش رعشه نمی گیرد و سر در برف فرو نمی کند که واقعیت ها را نبیند.
وظیفه بزرگان عاقل جناح راست
محمدعلی ابطحی در “وب نوشت ها”:
اگر این خبر آقای خاتمی شایعه نباشد، حداقل نتیجه ی آن این خواهد بود که در سراسر کشور اصلاح طلبان بی کاندیدا نه تنها نمی توانند در انتخابات فعال شوند بلکه انگیزه شرکت در انتخاباتی غیررقابتی برای مردم هم به شکل قابل توجهی کاهش می یابد.
در این چند روز باقی مانده وظیفه ی بزرگان کشور از قبیل آقایان هاشمی رفسنجانی، خاتمی، کروبی، مهندس موسوی و نیز حتی بزرگان عاقل جبهه ی راست که شرایط کشور را می فهمند این است که تلاش کنند تا به خاطر کشور، انقلاب و مردم مسئله رد صلاحیت های گسترده هم چنان شایعه بماند. گرچه تجربه نشان داده که معمولاً قبل از انتخابات سرنوشت کشور و این حرف ها، در اولویت قرار نمی گیرد و شایعه ها به حقیقت می پیوندد و نتایج تلخ بعداً معلوم می شود.
کارت قرمز؛ مستندی افشاگرانه
”صفحه سیزده” در حاشیه زنده شدن دوباره پرونده اعدام شهلا جاهد از یک فیلم مستند در این زمینه خبر می دهد که افشاگری هایی درباره حقایق این قتل دارد:
کارت قرمز یکی از بهترین مستندهایی است که تا به حال دیدهام، از این جهت که این فیلم به تعداد زیادی از سئوالهایم دربارهی پروندهی شهلا جاهد و قتل لاله سحرخیزان پاسخ داد. بعد از دیدن فیلم و شوکی که در پایان آن به من وارد شده بود، با مهناز افضلی مصاحبه کردم. بخشهای زیادی از مصاحبه را کار نکردیم، اما حالا که حکم اعدام شهلا جاهد تایید و نهایی شد، تمام پاسخهای منتشر نشدهی مهناز افضلی را دوباره مرور کردم.
برای چنین مواقعی، کردیت کارت بدهید
حامد قدوسی در “یک لیوان چای داغ” مطابق رویه اش، نگاهی متفاوت به بحران برف و سرما در هفته های اخیر در ایران دارد و از زاویه ای اقتصادی ـ اجتماعی به آن نگریسته است:
الان بین دو تا سه هفته است که در بسیاری از شهرهای ایران برف آمده است و ظاهرا تا مدتی هم این وضعیت ادامه پیدا خواهد کرد. کاملا قابل تصور است که در اثر برف و سرمای نسبتا ناگهانی صاحبان برخی مشاغل مجبور شده اند که برای مدت حداقل دو سه هفته خانه نشین شوند و صاحبان بسیاری مشاغل هم به دلیل رکود بازار یا نرسیدن مواد اولیه عملا درآمدی نداشته اند.
کردیت کارت و حساب بانکی منفی، در واقع مکانیسم های کم هزینه ای برای مدیریت کردن شوک های ناگهانی هزینه یا درآمد در زندگی هستند. با داشتن چنین تسهیلاتی افراد لازم نیست نگران این باشند که اگر نصف شب مجبور شدند به بیمارستان مراجعه کنند و بیمه نبودند چه باید بکنند و برای جلوگیری از آن پول نقد نگه دارند یا اگر شرایطی مثل مثال قبل پیش آمد و مدتی جریان درآمدشان قطع شد بتوانند خرج روزمره زندگی خود را برای مدتی تامین کنند و بعد در مقطع بعدی به تدریج آن را پرداخت کنند.
هیات عزاداری یا کارناول تفریحی شبانه؟!
”منبرنت” از وبلاک “موعود” چنین نقل قول کرده است:
یه چیزی هست که میگن محفل حسین علیه السلام بار عامه… یعنی خوب و بد، گناهکار حرفه ای و غیر حرفه ای [مانند امثال بنده] و بندگان خوب خدا، همه و همه اجازه شرفیابی دارند. از قدیم و ندیم به ما یاد دادند که تو مجلس امام حسین به افراد نیگاه نکنید که چه شکلی هستند و چه تیپی دارند. همشون مهمان امامند و محترم و به همه باید با نظر نیک نگاه کرد.
خب اینا همش درست و من هم قبول دارم. اما الان یه چیز دیگه مسئله من شده… چند سالیه که مد شده دختر پسرای محترم جینگولی بالاشهری با تیپ های ماهواره ای، ایام محرم که میشه راه می افتن توی این دسته های عزاداری و گوشه و کنار خیابونا و میکنند آنچه که می کنند. مسئله این است که بعضی وقتا آدم فکر میکنه اینا دسته های عزا رو با کارناوال ها تفریحی نیمه شب اشتباه گرفته اند.
یکی برود سابقه سخنرانی های انتخاباتی ایشان را دربیاورد
”حاجی واشنگتن” با اشاره به این سخنان محمود احمدی نژاد در گفتگو با الجزیره که گفته است “به نامزدهای انتخابات آمریکا توجه کنید، نامزدهایی که سخنان صلح آمیز بیان می کنند رای بیشتری دارند” می نویسد:
احتمالا به همین خاطر است که ران پل [جمهوری خواه] و دنیس کوسینیچ [دموکرات] سوت شدن رفتن اون پایین مایین های لیست هر دو حزب و سناتور بایدن هم با اون همه متانتش از ادامه مبارزات انتخاباتی صرفه نظر کرد. یحتمل میت رامنی، جان مک کین و مایک هاکابی مخالف جنگ هستن!
اگر هم منظورش هیلاری و باراک اوباما است که باید بهش گفت: خیلی ساده ای یا ما رو ساده گیر آوردی!
[در ضمن یکی بره سابقه شعارهای انتخاباتی احمدی نژاد رو در بیاره، ببینه درباره بهبود معاش مردم وعده وعید داده بود یا نه؟]
چطور بعضی ها، ناگهان سی درصد پولدارتر می شوند؟
”محمدآقازاده” نگران کاهش دستوری نرخ دلار و ریال است:
کاهش دستوری نرخ برابری دلار و ریال یک خود کشی اقتصادی بدون برو وبرگرد است.ریختن پول نفت درپای مصرف بی رویه و آتش زدن تولیدات داخلی به سود محصولات بیگانگان است. این اقدام معنایی جز یک بیکاری گسترده و فرصت دادن به خروج سرمایه ندارد. بنظرمی رسد ریزش بهمن اشتباهات مهلک اقتصادی تمامی ندارد و هر روز یک فکر و ایده جدید به ذهن تصمیم سازان می رسد. کاهش ارزش دستوری دلار به سود آنهایی تمام می شود که نقدینگی دارند ومی توانند با خرید ارزان ارزهای رایج پول خود را به خارج کشور بفرستند و در یک چشم بهم زدن نزدیک به سی درصد پولدارتر شوند.
این کشور کی می خواهد ثبات را تجربه کند؟
میترا مهتریان در “پس کوچه” به تفکیک بخش بین الملی جشنواره فیلم فجر معترض است:
از نگاه جمعی از منتقدان و سینماگران؛ تفکیک بخش بین الملل فرصتی برای بهتر دیده شدن فیلم های خارجی است ؛ اما برخی معتقدند که اصولا ما چیزی به نام جشنواره بین المللی نداریم و تنها نام آن را در پشت جشنواره فیلم فجر یدک می کشیم. ممیزی فیلم، عدم متقاضی برای شرکت دربخش بین الملل جشنواره، انتخاب توسط هیاتی مخصوص وو… همه براین که ماجشنواره ای بین المللی به صورت آنچه که در دنیا مرسوم است ؛ نداریم مهر تایید می زند.
متاسفانه با هر تغییردر سیستم مدیریتی تجربه های گذشته نادیده گرفته شده و گروه جدید سعی می کنند که تجربه هایی نو داشته باشند. به خاطر بیاورید که آموزش و پرورش ما چقدر دستخوش تغییر و دگرگونی شده: نظام قدیم متوسطه، نظام جدید، سالی واحدی، نظام واحدی، نظام ترمی و… این کشور کی می خواهد ثبات را تجربه کند؟ تا به کی ما در پی آزمون و خطا باشیم!