معمای خامنه ای و احمدی نژاد

علی افشاری
علی افشاری

رابطه خامنه ای و احمدی نژاد پیچیدگی هایی دارد که تبیین آن را دشوار می سازد. با توجه به چهره متاخر احمدی نژاد، تقلیل مناسبات این دو به نزاع مستقیم پاسخگوی مسئله نیست و واقعیت ماجرا را بیان نمی کند.

شناخت وضعیت کنونی بین آنها امر بغرنجی است و نیازمند در نظر گرفتن همه ابعاد قضیه با توجه به سیر تاریخی روابط آن دو است.

احمدی نژاد تا پیش از قهر یازده روزه، نزدیک ترین فرد به خامنه ای در میان کارگزاران ارشد نظام بود. او از میان نزدیک ترین حلقه های درون حکومت به خامنه ای برخاست. رشد احمدی نژاد در حاکمیت مرهون توجه ویژه و اعتماد خامنه ای بود. البته وی ویژگی هایی نیز داشت که مورد عنایت رهبری قرار گرفت.

احمدی نژاد متعلق به جمع محدودی از وابستگان به جناح راست بود که پس از دوم خرداد قائل به رویارویی و تقابل با اصلاح طلبان بودند. از دید آنها نظام نباید هیچ انعطافی نشان داده و باید به مهار و شکست جنبش اصلاحی بپردازد. در زمانه ای که روحیه جناح راست بشدت پایین آمده بود این رویکرد باعث قوت قلب خامنه ای می شد.

 اما رشته استواری که این دو را به هم پیوند داد شامل محور هایی چون اعتقاد به گفتمان سنت گرایی ایدئولوژیک، تفوق عدالت بر آزادی، اعتقاد به تهاجم فرهنگی و ستیز تمدن ها، نگاه مطلق گرا نسبت به پیشینه نظام و اصول گرایی آن در دهه شصت، مخالفت مبنایی با باور های کلان مدرنیته، غرب ستیزی، تجدد ستیزی، ضدیت با جناح چپ و اصلاح طلب ها، سرسختی و نفوذ نا پذیری وباور مندی به اقتدار گرایی بود.

 علاوه بر اینها احمدی نژاد در عمل نیز مراتب وفاداری، دستبوسی و تبعیت محض را به خوبی به عمل می اورد. او در دوران مدیریت شهرداری کاملا جزئیات امور را با خامنه ای در جریان می گذاشت و هماهنگ با وی عمل می نمود. همچنین او این توانایی را نیز نشان داده بود که ضمن پایبندی به گفتمان نظام و سنت گرایی، چهره متفاوتی از جناح راست را نشان دهد. امری که پس از حادثه دوم خرداد مورد توجه رهبری بود تا نسل جوان و جدیدی از کارگزاران نظام را مستقل از جناح چپ و راست تربیت کند. از این رو احمد نژاد مورد توجه خامنه ای و متحدینش در عرصه سیاسی و نظامی قرار گرفت.

سابقه احمدی نژاد در سپاه و همسویی مواضع وی با بخش رسمی سپاه در دوران اصلاحات نیز باعث نظر مثبت فرماندهان سپاه به وی بود. یکی دیگر از محور های مهم پیوند بین خامنه ای و احمدی نژاد باور به مهدویت گرایی موعود گرا است که با ادعای فرا رسیدن عصر ظهور خواهان اداره کشور بر اساس هدایت مستقیم امام زمان است. در این نگرش امداد الهی و امور غیر عقلانی جایگزین باور های خرد گرایانه و ساز و کار متعارف و علمی اداره کشور می شود.

در نهایت با توجه به این عوامل خامنه ای، در انتخابات ریاست جمهوری نهم احمدی نژاد را بر علی لاریجانی و محمد باقر قالیباف ترجیح داد و جناح های سیاسی داخل حکومت را متعجب ساخت.

در دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد روابط بین این دو حسنه بود و خامنه ای رضایت کامل از عملکرد احمدی نژاد داشت. احمدی نژاد نیز به پشتوانه حمایت نا مشروط خامنه ای بدون اعتنا به نهاد های نظارتی کشور، مطلق العنان تاخت. این نزدیکی تا به جایی ادامه پیدا کرد که خامنه ای در جریان رقابت های انتخابات ریاست جمهوری دهم به صراحت اعلام کرد که دیدگاه های احمدی نژاد از هاشمی رفسنجانی به وی نزدیک تر است. در حالی که در هنگام آغاز به کار خاتمی گفت، هیچکس برای وی بمانند هاشمی رفسنجانی نمی شود. خامنه ای همچنین دولت احمدی نژاد را پاک ترین دولت تاریخ معاصر ایران نامید.

اما احمدی نژاد در دوره دوم ریاست جمهوری به تدریج از خامنه ای فاصله گرفت. نقطه عزیمت علنی شدن اختلاف وی ماجرای عزل ناکام حید مصلح وزیر اطلاعات بود که منجر به قهر یازده روزه شد. از این مقطع به بعد دیگر احمدی نژاد نه تنها رئیس جمهوری بود که معاونت اجرائی ولی فقیه و تبعیت محض از اوامر وی را قبول نمی کرد بلکه به طور نسبی بعد از بنی صدر بیشترین نا فرمانی مستقیم را در برابر رهبری انجام داد. البته لازم به ذکر است که فاصله احمدی نژاد با بخش های دیگر حاکمیت وبخصوص اصول گرایان سنتی بیشتر از خامنه ای است. جناح راست و محافظه کاران از ابتدا میانه خوبی با احمدی نژاد نداشتند و حمایت از وی توسط خامنه ای به آنان تحمیل گشت.

از دورکاری یازده روزه به بعد شکاف بین احمدی نژاد واصول گرایان و خامنه ای با شیبی ملایم افزایش یافته است. اما ماجرای افشاگری احمدی نژاد بر علیه فاضل لاریجانی باعث شد تا برای نخستین بار خامنه ای به انتقاد واعتراض علنی از وی بپردازد.

احمدی نژاد ماجرای انتخابات نظام پزشکی را نیز به فرصتی نمادین جهت موضع گیری در خصوص محدودیت های احتمالی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم تبدیل نمود. او با حمله به دخالت های سپاه در جریان بررسی صلاحیت های داوطلبان عضویت در هیات رئیسه سازمان نظام پزشکی، تلویحا هشدار داد که دخالت های احتمالی آنان در انتخابات ریاست جمهوری را بر نخواهد تافت. بدینترتیب فاصله بین احمدی نژاد وسپاه نیز گسترش زیادی پیدا کرده است. اسماعیل کوثری نمانیده مجلس و فرمانده سابق سپاه در واکنش به وخامت این رابطهمتذکر شد احمدی نژاد از همان ابتدای دوران مسئولیتش با سپاه برخورد مناسبی نداشت.

حال با این وضعیت سئوال پیش می آید که آیا رابطه احمدی نژاد با رهبری و نهاد های متحد وی چون سپاه به مرحله ترمیم ناپذیر رسیده است و تعیین تکلیف بین آنها در تقابل نهایی اجتناب نا پذیر است؟

رصد کردن اوضاع سیاسی و بخصوص ملاحظات وسمت گیری های رهبری نشان می دهد که چنین نیست. اگرچه رویارویی نهائی بین خامنه ای و احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری محتمل ترین گزینه به نظر می رسد اما قطعیت آن محل تردید است.

برای شناخت بهتر باید کل صحنه موازنه قوا در درون حاکمیت را در نظر گرفت. ریاست جمهوری احمد نژاد محل بروز گفتمان سوم تیر به عنوان کد شکل گیری طبقه جدید نیرو های حکومتی بود. تغییر کارگزاران و کنار زدن چهره های شناخته شده چپ و راست برنامه خامنه ای بود. اینک اصول گرایان سنتی، حلقه هاشمی رفسنجانی و همه کسانی که بر اساس سیاست های کلان خامنه ای در عرصه قدرت حاشیه ای شده اند می خواهند کنار رفتن احمدی نژاد منجر به بازگشت نظام به پیش از سال ۱۳۸۴ شود. امری که خامنه ای و بخش تند رو و جدید اصول گرایان مانند جبهه پایداری، روزنامه کیهان، جمعیت ایثار گران انقلاب اسلامی و.. بشدت با آن مخالف هستند ودر برابر آن مقاومت می کنند

.بنابراین جلوگیری از بازگشت نظام به دوران بالادستی جناح راست و هاشمی رفسنجانی محوری است که بخش تندروی اصول گرایان، سپاه و خامنه ای با جریان احمدی نژاد در آن اشتراک نظر دارند.

از سوی دیگر برخورد با کسی که حاصل سیاست ها و نظرات خامنه ای بوده و آشکارا از وی حمایت های گسترده و متعددی انجام داده است، هزینه سنگینی دارد. رویارویی با احمد نژاد و حذف وی اعتبار و کارامدی خامنه ای را در نظر حتی پیروانش زیر سئوال می برد.

اشتراکات گفتمانی در زمینه سیاست خارجی، اقتصاد، معرفتی هنوز بین خامنه ای واحمدی نژاد در مقایسه با دیگر مسئولین بالا است. این امر چون محدودیتی جدی برای تقابل عمل می کند.

از سوی دیگر احمدی نژاد نیز خود را در داخل نظام سیاسی تعریف می کند. تقابل، لجاجت و سرسختی وی نا محدود نیست بلکه تا جایی پیش می رود که نه خود و گروهش را بسوزاند و نه کلیت نظام دچار آسیب شود. رعایت فعالیت در چارچوب نظام ملاحظاتی را برای وی ایجاد می کند و در راس آنها مدارا با خامنه ای است. از اینرو او می کوشد تا منازعه اش با رهبری حالت کنترل یافته پیدا کرده و به مصاف نهائی و حالت برد- باخت منجر نگردد.

اما احمدی نژاد متاخر در حوزه سیاسی و فرهنگی با خامنه ای اختلاف نظر پیدا کرده است. همچنین در عرصه عمل سیاسی دیگر نمی خواهد در موقعیتی فرو دست باشد. او می خواهد جریانش به عنوان جریان سیاسی متمایز در درون نظام سیاسی برسمیت شناخته شود. حلقه یاران احمدی نژاد اختیارات ولی فقیه را فقط در چارچوب قانون و در موضع برابر قبول دارند. احمدی نژاد و جریانش به نتیجه رسیده اند که در عصر ظهور دیگر روحانیت و ولایت فقیه جایگاهی ندارند و رسالت آنها متعلق به دوران گذشته بوده است. ا ز این مقطع به بعد خود آنها مستقیما مدیریت مهدوی را انجام می دهند و نیاز به میانجی ندارند. همچنین در حوزه فرهنگ قائل به آزادی های محدود و کنار گذاشتن سخت گیری ها هستند. همچنین عنصر ایرانیت و انسانیت را نیز وارد گفتمان هویتی کرده اند و بدینترتیب از گفتمان اسلام فقاهتی فاصله گرفته اند. آنها بیداری انسانی را در برابر بیداری اسلامی طرح می کنند.

بنابراین با توجه به این موارد، خامنه ای واحمدی نژاد مصلحت شان در تحمل یکدیگر است. حتی ممکن است آنها به توافق مقطعی با یکدیگر بر سر کنار زدن اصول گرایان سنتی برسند. اما تناسب انتظارات طرفین از توزیع قدرت و یا نحوه حضور در عرصه سیاسی لازمه این تحمل است. در غیر این صورت اگر انتظارات احمدی نژاد از آستانه تحمل خامنه ای خارج شود آنگاه رویارویی اجتناب نا پذیر می شود. در آن وقت میزان اطلاعاتی که احمدی نژاد از تخلفات بیت رهبری دارد عاملی تعیین کننده در دامنه رویارویی خواهد بود. برگ برنده خامنه ای موازنه قوا در داخل بلوک قدرت است که احمدی نژاد در آن وزنی ندارد. اما احمدی نژاد در جامعه و بخصوص در بین اقشار محروم و همچنین بخشی از طبقه متوسط که به دلایل فرهنگی نا راضی هستند به صورت بالقوه پایگاهی دارد. اگر چه تردید های جدی وجود دارد که وی بتواند این پایگاه بالقوه را در عمل بسیج کند.

در مجموع آینده روابط خامنه ای و احمدی نژاد بین گزینه های تحمل کجدار و مریز، توافق جدید و تعیین تکلیف نهائی در نوسان است.