من می اندیشم، پس من غلط می کنم

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

اصلا من نمی دانم برای چی این آقایان کاری را می خواهند بکنند که بلد نیستند؟ من منکر این نیستم که همین آقایانی که مسوول و رئیس امورات این کشور هستند، بالاخره یک کارهایی بلدند بکنند، این طوری نیست که هیچ کاری بلد نباشند بکنند. اصلا مگر می شود یک آدمی هیچ کاری بلد نباشد بکند؟ مثلا همین آقای احمدی نژاد، وقتی شهردار تهران بود ملت این همه تعریف می کردند که جوی خیابان شریعتی بسته شده بود، همین آدم آمد، از ماشین پیاده شد، بیل گرفت، و خودش تنهایی جوی را باز کرد. همین باعث شد که ترافیک آن منطقه راه بیافتد.

یا مثلا همین آقای حداد عادل که زمانی رئیس مجلس بود و قرار است نامزد ریاست جمهوری شود، یک زمانی رئیس فرهنگستان ادب فارسی بود و دیوان حافظ را بدون غلط می خواند. همین کار را به صد نفر نماینده مجلس بدهید نمی توانند بکنند. یا مثلا همین رهبر جانگداز جمهوری اسلامی، که واقعا وقتی راجع به بیدل هندی یا دهلوی یا کرمانشاهی حرف می زند، ادم فکر می کند یک آدم باشعور و فهمیده دارد حرف می زند، درست است که حالا فقیه نیست، بالاخره خیلی ها فقیه نیستند، اصلا مگر باید همه فقیه باشند؟ ولی وقتی می خواهد ماه را ببیند و اعلام کند عید فطر شده بلد است از نردبان بالا برود.

همین که یک آدمی در مملکت ما قدرت دارد و بلد است از نردبان بالا برود، درست برخلاف آدمی مثل هاشمی یا خاتمی که بالای نردبان بودند و به جای اینکه از نردبان بالا بروند، پائین آمدند، ولی این آدم بلد است از نردبان بالا برود، گیریم برای دیدن ماه نو و اعلام ماه جدید، ولی هر چه باشد یک کاری بلد است.

یا مثلا همین آقای پورمحمدی که رئیس دیوان عدالت اداری است. حالا چون عدالت نداریم و کسی حرفش را گوش نمی کند که ما نمی توانیم بگوئیم این آدم هیچ کاری بلد نیست. فقط مشکلش این است که کاری را می خواهد بکند که بلد نیست. همین آقای پورمحمدی گفته « من به کاندیداتوری می اندیشم.» خوب همین حرف آدم را ناراحت می کند. بگو من به کاندیدا لگد می زنم. یا بگو من کاندیداتوری فلانی را رد می کنم، یا بگو من به کاندیدا سنگ می زنم، یک کاری بگو که بتوانی بکنی. یعنی چه که من به کاندیداتوری می اندیشم. آدم نباید یک کاری را قبول کند که نمی تواند انجام بدهد. جان من! دروغ می گویم؟

بی ملاحظه و بدون تبعیض

یعنی چکار کنیم؟ البته معنی اظهارات آدمی با این همه نجابت معلوم است، ولی جدا منظورش همین است؟ یعنی واقعا همین کاری که گفته بکنیم؟ یعنی بگوئیم چون آقای نقدی فرمانده بسیج زمانی باند تبهکاری داشت و زندان رفت حالا باید برکنار بشود و بیخیال بسیج بشود و برود بازداشت؟ یعنی آقای مرتضوی که الآن مشاور رئیس جمهور است و به حکم دادگاه در سه قتل حداقل نقش داشته بدون ملاحظه و تبعیض باید دستگیر بشود و برود زندان؟

یعنی آقای فرمانده نیروی انتظامی تهران سردار فلانی که به دانشگاه حمله کرده و عامل کشته شدن پنج دانشجوست باید بدون ملاحظه و تبعیض بازداشت و مجازات بشود؟ یعنی آقای وزیر علوم که دزدی علمی کرده و دزدی اش محرز است باید به اتهام دزدی علمی از وزارت برود کنار؟ یعنی آقای رحیمی که صد تا پرونده قضائی دارد هر کدام وزنش اینقدر زیاد است که بهداد سلیمی و حسین رضازاده در یک ضرب که هیچ در دو ضرب هم نمی توانند آن را بالا ببرند، باید بدون ملاحظه و تبعیض برکنار شود؟ یعنی آقای سردار محصولی که میلیارد میلیارد رانت خورده دو تا سطل آب هم روش و یک انتخابات را هم تقلب کرده، بدون ملاحظه و تبعیض باید برود کنار؟

یعنی فرمانده سپاه که بموجب قانون حق مداخله در انتخابات را ندارد ولی هم دولت تعیین می کند، هم مجلس تعیین می کند، هم منطقه را به هم می ریزد هم آبروی مملکت را برده باید بدون ملاحظه و تبعیض برود کنار؟ یعنی آقای جواد لاریجانی که هکتار هکتار زمین را بالا کشیده و الآن نشسته سرجاش دارد حالش را می برد، باید برود دادگاه و محاکمه بشود به اتهام سرقت اموال عمومی؟ یعنی آقای صادق لاریجانی که رئیس قوه قضائیه است و پرونده اخوی و رئیس جمهور و هزار تا پرونده قتل و دزدی را متوقف نگه داشته باید خودش برود دادگاه و محاکمه بشود فقط بخاطر اینکه قرار است بدون تبعیض و ملاحظه با همه برخورد بشود؟

یعنی آقای مشائی که بقول مسوولان قضائی و سیاسی و دینی و نظامی و غیره دهها جرم انجام داده و در پرونده اختلاس میلیاردری که حکم اعدام عامل آن صادر شده باید دستگیر بشود و فقط و فقط و فقط برای اینکه بدون ملاحظه و تبعیض باید با همه برخورد شود برود زندان و مجازات شود؟ یعنی همین آقای احمدی نژاد که به گفته آقای عباس نبویان که یک الف و نون اضافه بر ما دارد، و خودش از آدمهای اصلی دستگاه( منظورم آنجا نیست) آقای مصباح یزدی است، ده پرونده سنگین قضایی دارد، باید فقط بخاطر اینکه برخورد بدون ملاحظه و تبعیض بشود، باید در مجلس برکنار شود؟  

یعنی باید آقای علی لاریجانی که سه چهار سال است صم بکم عمی فهم لایرجون نشسته در مجلس و برخلاف قانون، به جای اینکه کاری کند مجلس از قانون اساسی و جمهوری اسلامی حفاظت کند، فقط گوشش به تلفن بیت است و به این جبهه و آن جناح و این فراکسیون و آن اقلیت و این اکثریت پیغام و پسغام می دهد که دورباش و کورباش، باید به اتهام عدم انجام وظایف شغلی بدون ملاحظه باید برکنار بشود و انتخابات جدید برگزار شود؟ یعنی باید آقای خامنه ای بخاطر اینکه وظایف خودش را انجام نداده و ریاست جمهوری کسی را به رسمیت شناخته که هنوز قانونا رئیس جمهور نبوده، فقط بخاطر اینکه یک کسی گفته باید بدون ملاحظه و تبعیض با همه برخورد شود در مجلس خبرگان مورد بررسی قرار بگیرد و برکنارشود؟

یعنی باید آقای هاشمی سابق و مهدوی کنی فعلی روسای مجلس خبرگان بخاطر عدم انجام وظیفه در برکناری رهبری فقط بخاطر اینکه باید بدون ملاحظه و تبعیض با همه برخورد شود، برکنار شوند؟ یعنی باید شورای نگهبان و آقای جنتی و اعوان و انصارش بخاطر دخالت در انتخابات برخلاف قانون فقط بخاطر اینکه یک کسی یک جایی فرمایش فرموده که باید بدون ملاحظه و تبعیض بن همه برخورد شود برکنار شوند. یعنی …. یعنی چی؟ خوب مرد حسابی! این که نمی شود. حالا این آقای حسین نجابت یک حرفی زده که “ باید بی ملاحظه و بدون تبعیض با همه برخورد کنیم.” الآن خودش یک ساعت است دارد تلفن می زند و می گوید منظور من از سوریه بحرین بود، منظورم از فلان جا ماشین لباس شویی بود، اصلا من برای اعتراض بیرون نرفتم، من می خواستم بروم دستشویی، حالا یک چیزی گفتیم، شما چرا جدی گرفتید؟ اصلا من عذر می خواهم. کیه؟ کیییییه؟ کییییییییییییییییییییییییییییییییییییییه؟

فتح و حماس هر دو دوستان قدیمند

دیپلماسی فعال یعنی همین. ما می خواهیم دنیا را مدیریت کنیم، ولی معاون مان حرف مان را قبول ندارد. ما می خواهیم بزرگترین قدرتهای جهان را از بین ببریم، بعد نمی توانیم یک گروه فتنه گر پنج هزار نفری که ده هزار نفرشان تا حالا زندان رفته اند، از میان ببریم. ما می خواهیم فساد مالی را در جهان نابود کنیم، بعد دولت خودمان ده تا پرونده در قوه قضائیه دارند این هوا! ما می خواهیم مسلمین جهان را بیاوریم ایران که بفرستیم شان بهشت، ولی مردم خیابان بهشت خودمان ویزای اروپا می گیرند که زودتر از شر بهشت راحت بشوند بروند جهنم. ما نان و مرغ را از دهان مردم مان می کشیم بیرون و می فرستیم به فلسطین که آنها با اسرائیل غاصب بجنگند، بعد فتح و حماس در یک روز با همدیگر نامه می دهند به آقای احمدی نژاد و طرح میانجیگری مذاکرات آشتی فلسطین را رد می کنند. حالا برای چی نباید رد بکنند؟ یکی شان جنبش فتح است که از نظر ما عامل اسرائیل است، بعد می خواهیم واسطه بشویم که این عامل اسرائیل که ما سالها زور می زنیم که با حماس آشتی نکند، با میانجیگری ما همان فتح با همان حماس آشتی بکنند. یعنی نمی شود این آقایان یک حرفی بزنند که بگنجد؟ یعنی جا بگیرد؟ یعنی اندازه باشد؟ بابا جان! خودتان که معنی اش را می فهمید، چرا مرا گیج می کنید؟