یک «فروتنی تحسین برانگیز» ؛ یک «خردمندی خیره کننده» ؛ یک «واقع بینی امیدبخش؛» یک «شکیبایی دور از انتظار» ؛ یک «آرامش اطمینان برانگیز» ؛ یک «نظام فکری منسجم و یکپارچه» ؛ یک «بلند نظری کمتر مشاهده شده» و یک «شخصیت برخوردار از پرنسیپ های رقابت سیاسی متمدنانه» تنها چیزهایی بودند که در یک نماینده ی جنبش کارگری ایران انتظار نمی بردم [نه به سبب کارگر بودن اش. بلکه؛ به سبب ایرانی بودن اش!]
برعکس. در این انتظار بودم که یک نماینده ی جنبش کارگری ایرانی: در یک خود بینی طبقاتی مفرط اسیر شده باشد؛ آرمانگرایی ایده آلیست و افراطی باشد که جز به حداکثر مطالبات اش رضایت ندهد؛ دچار شور و تنشی مخرب و نفرت آلود باشد و نیز؛ هر پاره ای از بیان اش، ریشه گرفته از جایی و منشعب شده از مرکزی باشد که خود درک درست و همه جانبه ای از آن ندارد.
اما شگفتا که چنین نبود!
در گفتگوی کوتاه و چند دقیقه ای آقای «منصور اصانلو» با تلویزیون صدای امریکا؛ شاهد یکی از حیرت انگیزترین و البته «خوشایندترین صحنه های تمام زندگی ام» بودم.
دیدم که یک نماینده ی جنبش کارگری در ایران ؛ فروتنانه، ردای رهبری جنبش کارگری در ایران را به اعطا کننده باز می گرداند و می گوید که چنین قبایی برازنده قامت او نیست. بلکه او؛ صرفا «رئیس هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران» است و بس!
دیدم که یک نماینده ی جنبش کارگری در ایران ؛ خردمندانه، در پی توسعه ی حمایت های جهانی از خرده جنبش تحت مدیریت خود است . چیزی بیش از آن را طلب نمی کند؛ خرده جنبش های دیگر را به جنبش خود سنجاق نمی کند؛ در باره ی آنها اظهار نظر نمی کند؛ یا «اهدافی نامنطبق بر خرده جنبش خود و فراتر از آن» ترسیم نمی کند.
دیدم که یک نماینده ی جنبش کارگری در ایران ؛ واقع بینانه، و در عین موضع انتقادی اش نسبت به کاستی های موجود در حقوق شهروندی اش، به رهیافت های دموکراتیک موجود در قانون اساسی کشورش نیز به خوبی واقف است. با انصاف تمام به آن اذعان می کند و تلویحا می گوید که رویاهای او و هم صنف هایش ذیل همین رهیافت های دموکراتیک قابل پیگیری، تعقیب و حصول نهایی ست.
دیدم که یک نماینده ی جنبش کارگری در ایران ؛ به رغم همه ی آزارهایی که دیده است، به رغم همه ی سختی هایی که متحمل شده است، به رغم همه ی زندان ها و انفرادی ها که رفته است؛ به رغم همه ی بی احترامی ها و تحقیرها که شنیده است: توانسته است که بر خشم و نفرتی که این همه آزار و نامهربانی، قادر به تولید آن در هر ظرفیت انسانی معمولی ست؛ غلبه کند. یکسره آن را نادیده بگیرد و به یکایک مان بفهماند که خشم؛ قادر به تولید دموکراسی و آزادی نیست.
دیدم که یک نماینده ی جنبش کارگری در ایران ؛ به خوبی دریافته و در حال انتقال این دریافت خود به دیگران نیز هست که آنچه بر او رفته؛ در جامعه ای که سده ها در چرخه ی استبداد و باز تولید استبداد قرار داشته، بدیهی و ضرورت مبارزه و رقابت سیاسی بر سر کسب حقوق شهروندی ست. از پرداخت چنین هزینه هایی گلایه ندارد و می گوید که از پرداخت بیش از این هم ابایی ندارد.
دیدم که یک نماینده ی جنبش کارگری در ایران ؛ تنها در حوزه ی صنفی خود سخن می گوید و دچار این توهم حاد اغلب ما نیست که اکسیر شفابخش اغلب بیماری ها و ناهنجاری ها، در ید با کفایت ماست. از این رو ؛ چیزی بیش از آنچه می دانست و بر آن اشراف داشت را عرضه نمی کرد.
دیدم که یک نماینده ی جنبش کارگری در ایران ؛ بر آداب سخنگویی در یک رسانه ی بین المللی تسلطی خیره کننده داردو مغلوب دامنه ای عمل و اختیار بی نظیری که چنین رسانه ای در اختیارش قرا یم دهد نمی شود و نمی کوشد تا از فرصت فراهم آمده؛ حداکثر استفاده را ببرد ( حداکثر سوء استفاده را بکند!). تنها به پرسش مطرح شده پاسخ می دهد و از مجالی که در اختیار اوست برای تشفی عقده های فروخورده ی خود بهره نمی برد.
دیدم که یک نماینده ی جنبش کارگری در ایران ؛ هر بار که به سخنان کوتاه و مختصر و به غایت مفیدش پایان می دهد، پرنسیپ های آداب اجتماعی را رعایت می کند و هر قطعه از سخن اش را با تشکر و احترام پایان می برد.
دیدم که یک نماینده ی جنبش کارگری در ایران ؛ یک حد نهایی و دور از انتظار از زیرکی و بلوغ سیاسی را از خود بروز می دهد و در برابر پرسش مجری مبنی بر عواقب احتمالی بازگشت اش به ایران، مغلوب پرسشگر یا موضع انتقادی خود نسبت به حاکمیت سیاسی نمی شود و می گوید که نمی تواند از پیش در این باره داوری کند. بلکه اظهار امیدواری می کند که بازگشت اش به ایران، با هیچ برخورد نامهربانانه ای از سوی حاکمیت سیاسی روبرو نشود.
دیدن گفتگوی کوتاه آقای «منصور اصانلو» با تلویزیون صدای امریکا؛ یکی از خوشایندترین لحظات زندگی اجتماعی ام به شمار می رود چون: به جمع « آموزگاران من و دخترم» کسی افزوده می شود که امیدهای ما برای دموکراسی شدن کشورمان را بیش از پیش افزایش می دهد.
در سایه سار مسیری که چنین کوشندگان خردمندی آگاهانه آن را انتخاب می کنند و در آن پیش می روند و برای لحظه ای نیز متوقف نمی شوند؛ این «بلوغ» و «بلندنظری» و «شکیبایی» ست که تکثیر می شود و از این رو بر امیدهای ما دو نفر پیوسته می افزاید که: دموکراسی؛ چندان که گمان می بریم، دور نیست!
همه ی آن بخشی از احترام «ما دونفر» که می تواند به «رهبران آینده» تخصیص یابد؛ نصیب شما باد آقای اصانلو. که دوراندیشانه؛ باد نمی کارید. به گمان ما، این همه خردمندی و این همه وسعت نظر؛ حقیقتا ستودنی ست. و باید که «از شما» بیاموزیم…. که خواهیم آموخت.
منبع: goftamgoft.com