حرف اول

نویسنده
رهیار شریف

سجده کن رئیس جمهور

 

بازیگر جوان سینمای ایران که یکی از اصحاب “ بیت” مکرم، “ روسپی” خوانده بودش، در جشن “ انتخاب” رئیس جمهور تازه “ نظام” بسوی حسن روحانی می رود و “ شیخ دیپلمات” پیش پایش بر می خیزد، خلاف آمد “آقایان” دیگر که د رعکس پیدا هستند و به تمامی فرهنگ جاهلی حاکم بر حکومت ایران را به نمایش می گذارند.

این احترام کافی است و پرونده سرکوبی سی ساله هنر د ر جمهوری اسلامی را می بندد یاباز می کند؟

پس از رخوت چندین و چند ساله ای که جامعه ی هنری ایران را گرفته بود (و این رخوت البته در قیاس با دوران به ظاهر آرام تر اصلاحات است و نه در قیاس با مفهوم واقعی دنیای آزاد اندیشه) و در شرایطی که بسیاری از چهره های سرشناس عالم ادب و هنر، جلای وطن کرده و یا حتی در گوشه زندان ها گرفتار شده اند؛ با “انتخاب “، کسانی انتظار تغییری را می کشند.

در ایران (و صد البته دیگر ممالک دنیا هم) برخی از چهره های نام آشنا، خواهی نخواهی، “ حق الحکومه ” به حساب می آیند؛ برای ایشان فرقی نیست میان احمدی نژاد و خاتمی و پهلوی و ایکس و ایگرگ، نمونه های افراد اینچنینی که در همه حال با افراد حاضر بر مسند قدرت به اصطلاح “راه” می آیند، در ایران امروز هم زیاد است؛ اما خارج از این عده ی معدود که حرف و سخنشان اعتباری در میان مردم ندارد، طیف وسیعی از اهل هنر که در شرایطی مستقل و یا به عبارت درست تر “نیمه مستقل ” به کارشان ادامه می دهند، از رئیس جمهور منتخب، خواست های فراوانی داشته اند.

با مروری در صفحات روزنامه ها معلوم مان می شود که گروهی از چهره های هنری خواست های حداقلی شان را مطرح کرده اند؛ که با خواست یک هنرمند در دنیای آزاد، فرق بسیاری دارد، اما باز هم در “جمهوری اسلامی” غنیمت به حساب می آیند.

در این میان، برخی از چهره های هنری، بحث “امنیت کاری” را پیش کشیده اند و برخی دیگر، از هیات نخبگان هنر گفته اند. عده ای از هنرمندان، ایجاد فضای و بستر مناسب برای خلق هنری را چونان چون نخستین خواست دانسته اند و برخی دیگر؛ محول شدن امور به کاردان و رونق دوباره ی اصناف را سرآغاز جامعه ای سالم معرفی کرده اند.

آقای روحانی ، هم تا کنون گوش کرده است ظاهرا و یک با رهم دربرابر دختر سبز سینمای ایران بپا خاسته است.

این تکریم در برابر هنرمند، البته که خوب است و نشانه ای از کورسوی امید و نجات؛ با این همه اما این خضوع آنگاه معنای راستین می گیرد که تعظیم نه در برابر فرد باشد، که در برابر اصل هنر و فرهنگ به مثابه ی بنیادی ترین ستون های برقراری یک جامعه ی سالم.

این خشوع و ادب، آنگاه در مسیر درست می رود که نویسندگان ما از شر سانسور و حذف رها شوند؛ آنگاه که سینماگرانمان جای مسائل عبث ممیزی مذهبی، به داستانشان فکر کنند و جادوی پرده ی نقره ای؛ آنگاه که اهل نمایش، تنها دغدغه ی تئاتر داشته باشند و صحنه، آنگاه که رقص ها و موسیقی های فزون از شمار محلی ما، از پستوخانه ها بیرون بیایند. آنگاه که بتوان فاش و آشکار از عشق و آزادی گفت و از رقصیدن و شاد بودن ابایی به دل راه نداد.

باشد تا این طور خواست راستین اهل آفرینش و هنر، عینیت پیدا کند.