روزمرگی و سقوط!

نویسنده
پیام رهنما

» صحنه/ اجرای تهران

دایی وانیا/ نوشته: آنتوان چخوف، کارگردان: اکبر زنجانپور، با نقش آفرینی: شمسی فضل اللهی، اکبر زنجانپور، مسعود دلخواه، محسن حسینی، هوشنگ قوانلو، ماه گل مهر، نجمه کاظم زاده، جمشید حسینی، طراح صحنه: رضا مهدی زاده، طراح پوستر و بروشور: ابراهیم حقیقی، طراح لباس: ادنا زینلیان، طراح نور: بابک شاه علیزادگان، دستیار کارگردان: علی سخنگو، موسیقی: فرشاد آذر نیا، منشی صحنه: سارا نجفی / مدیر صحنه: محمد، مهدی شاهی / تدارکات : مصطفی مقیمی، عکاس: گلنوش زنجانپور، گروه روابط عمومی: علیرضا سعیدی، علیرضا حسینی، حنیف سلطانی و گروه مهر آیین

آنتوان پاولوویچ چخوف داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس شاخص روس هر چند زندگی کوتاهی داشت و همین زندگی کوتاه نیز با بیماری همراه بود اما بیش از هفتصد اثر ادبی آفرید. وی علاوه بر نگارش داستان های کوتاه درخشان نمایشنامه هایی چون “سه خواهر”، “باغ آلبالو”، “مرغ دریایی”، “ایوانف” و “دایی وانیا” را نیز به رشته تحریر درآورده است که هر کدام از این پنج نمایشنامه در جای خود از جمله شاخص‌ترین متون نمایشی جهان به حساب می آیند.

این نویسنده نوعی روایت جدید را به ادبیات جهان وارد کرد که شاید تکرار آن برای هر نویسنده ای ساده نباشد اما ردپای آثار و ویژگی های شخصیت های این نویسنده را می‌توان به خوبی در ادبیات جهان مشاهده کرد. وی روزمرگی و استیصال انسان‌ها را در آثارش به تصویر می‌کشد، آدم‌هایی که کم و بیش با زندگی خانوادگی معمول بیگانه‌اند.

آنچه به ظاهر به عنوان مسائل کم اهمیت در زندگی اشخاص نمود دارد، منجر به شکل گیری یک اتفاق بزرگ و تاثیرگذار در آثار چخوف می شود. مضمون سرگشتگی عشق و غم و امید بشر در آثار چخوف بهتر از کار هر نویسنده دیگری نمود دارد. چخوف را به عنوان نویسنده آثار بی ماجرا می شناسند که با نگاه امپرسیونیسم و نشانه های پرمفهوم از وضعیت بشر، آن ها را نگاشته است. خلاقیت و نبوغ این نویسنده پیشتاز، بدان جهت است که اهمیت شخصیت در آثار او بیشتر از واقعه و داستان است. 

“دایی وانیا” اثر ارزشمند آنتوان چخوف و یکی از نمایشنامه های به یاد ماندنی دوران معاصر است. چخوف دراین نمایشنامه به خوبی جامعه کنونی را ترسیم می کند و روزمرگی را عامل اصلی سقوط آن می داند عاداتی که به ناچار برنامه زندگی این و آن شده است و همگان در تلاشند که مبادا این عادتها لحظه ای دچار ایستایی شود بی آنکه بفهمند هدف از آفرینششان هرگز تکرار مکررات نبوده است. وی با شخصیت پردازیهای فوق العاده خانواده ای را به نمایش در می آورد که هریک از اعضای آن می تواند نماینده بخشی از روزگار خود باشند و آنگاه آنان را با پرسشهای خود به چالش می کشد و عیار ایشان را برای ادامه حیات نمایان می سازد. این نمایشنامه داستانی نیست و صرفاً به موقعیت پرسوناژهایی معین می‌‌پردازد و البته نگاه و رویکرد طبقاتی نیز در آن مشهود است. همه پرسوناژهای آن، به گونه‌‌ای از طبیعت و روند واقعی زندگی ایدئالشان خارج شده‌‌اند، ‌‌باوجود‌‌این، همه آن‌‌ها به یک زندگی ناخواسته و ظاهراً طبیعی تن درداده‌‌اند.

داستان نمایشنامه درباره خانواده ای است که در کشور روسیه زندگی می کنند و هر یک به دلیلی از زندگی خود ناراضی اند ولی با بروز اتفاقات خاص، شرایط اقتصادی و مسائل عشقی برای آنها امید و یاس هایی را به همراه می آورد که برخورد هر یک از شخصیت های نمایش با این موضوعات، برای تماشاگر غیر منتظره و جالب توجه خواهد بود. “ دایی وانیا ” دریچه ای متفاوت و تامل برانگیز برای مردم جامعه ای است که در انتظار ارائه دیدگاهی جدید برای داشتن روابط انسانی جدیدهستند، روابطی که محیط زیست، طبیعت و حتی خود ما را نمایش می دهد.

پرداخت نمایشنامه با زبان شاعرانه و ایجاز خاص چخوف مفهومی نمادین دارد. چیزی که در پایان اثر به ما انتقال می یابد، القای تنهایی و جدایی غلبه ناپذیر موجودات انسانی در عدم درک و تفاهم یکدیگر است. در این درام، به ظاهر در زندگی اشخاص هیچ اتفاق مهمی شکل نمی گیرد، اما در عمق شخصیت ها دنیای دیگری می جوشد. سرنوشت اشخاص با یک رویای بزرگ و یا رضایت از وضع موجود همراه است، اما وقتی قرار است تغییری در وضعیت زندگی اشخاص اتفاق بیفتد، یکباره آن ها درباره زندگی و چیستی خود دچار تردید می شوند.

در “دایی وانیا” امید در اشخاص به عنوان نقطه اتکاء آن ها وجود دارد. آنچه به آثار چخوف و به ویژه نمایشنامه “دایی وانیا” اعتبار و ارزش می دهد، اهمیت رفتار هر انسان برای خود و یا دیگری است. چیزی که به شخصیت های معمولی او جنبه قهرمانانه می دهد. این نمایشنامه بیانگر نوع نگاه ناتورالیستی چخوف به موقعیت‌‌های این آدم‌‌هاست. موقعیت‌‌ها بی‌‌آنکه تغییری اساسی در آن‌‌ها رخ نماید، همچنان عارضه‌‌مند، پُرادبار و جبرآمیز می‌‌مانند و خود چخوف از زبان سونیا در پایان اثر جبر و ادبار دائمی و تغییرناپذیر و محتوم زندگی‌‌شان را گوشزد می‌‌کند. در نتیجه، این اثر که با نگرش ناتورالیستی آغاز شده، با همان رویکرد خاتمه می‌‌یابد، اما کنش‌‌زایی موقعیت‌‌ها و ژرف‌‌اندیشی روانکاوانه آنتوان چخوف کمک می‌‌کند تا مخاطب خودش بیرون از اثر، با شرایط موجود در نمایشنامه به تعامل نرسد و آرزوی تغییر شرایط را در دل بپروراند.

اکبر زنجان پور، هنرمند پیش کسوت تئاتر، در گروه “تئاتر فنی”، اساس کار خود و گروهش را اجرای شاهکارهای بزرگ ادبی دنیا قرار داده است. آثاری از هنریک ایبسن، یوجین اونیل، آرتور میلر و آنتوان چخوف که در طول سه دهه فعالیت هنری این گروه از سوی این کارگردان اجرا شده است. اجرای نمایشنامه های شناخته شده و آثار شاخص، نشان از اهمیت درام برای این کارگردان دارد. کارگردانی این نوع آثار به دلیل برداشت مخاطب و ارزش این نوع نمایشنامه ها، کار پرتلاش و البته پر ستیزی برای کشف و تحلیل و نبوغ دوباره است. چیزی که می تواند به تحلیل جدید و اجرای شایسته این آثار منجر شود.

اکبر زنجان پور در اجرای نمایشنامه “دایی وانیا” بر اساس ویژگی خاص این درام مبنای کارش را بر اهمیت و تحلیل شخصیت ها و رفتار آن ها گذاشته است. زندگی ساده و رفتار معمولی اشخاص بیشتر از هر چیز برای کارگردان اهمیت یافته است. نگاه اصیل و وفادارانه به متن چخوف را می توان در لایه های اجرایی این نمایش شاهد بود. کارگردان سعی ندارد بی دلیل به اثر یک بار معنایی شعارزده و یا روشنفکری را تحمیل کند. بازی های ساده و روان، طراحی حرکات و پرهیز از ایجاد شگفتی بصری نشان از توجه کارگردان به درک و دریافت مفهوم امپرسیونیسم اثر دارد.

در اجرای نمایش “دایی وانیا” دریافت مفهوم عشق، ترس، تردید و امید به تجربه حسی و عقلی مخاطب منجر می شود؛ تجربه ای که شیوه آگاهانه کارگردان در امپرسیونیسم جاری در متن رمزآمیز چخوف است. بازی کارگردان در نقش دایی وانیا یکی از مهم ترین ویژگی های نمایش است. دایی وانیا رفتاری معمولی و ساده دارد، اما در پایان به عنوان قهرمان این تراژدی ناگهان عصیان می کند.