بعضی واژه ها و اصطلاحات و عبارات بیش از اینکه به معنای واقعی شان به کار برود، به عنوان فحش به کار می رود. هر لحظه هم این بت عیار به شکلی در می آید. یک روز مخالفان حکومت به حکومتی ها می گویند “داعشی های فرهنگی”، ده سال قبل می گفتند “ طالبان”، حکومتی ها هم به مخالفان خودشان به قول فاطمه آلیا می گویند “ پهبادهای فرهنگی”، یا افرادی که “ شبیخون فرهنگی” می کنند، یا افرادی که در حال “ جنگ نرم” هستند. و منظور از کسی که شبیخون فرهنگی می کند همان آدمی که نشسته پشت میز و دارد مقاله می نویسد. حالا کجای این آدم شبیه کسی است که شبیخون می زند و بمب پرتاب می کند، معلوم نیست.
به کسی که رای می دهد می گویند “ برانداز انتخاباتی”، به کسی که مقاله هم می نویسد می گویند “ برانداز فرهنگی” به کسی که قر می دهد و ترانه می خواند می گویند “ برانداز از طریق ساختار شکنی” و انگار هر قری که ملت می دهند یک بخشی از ساختار نظام را نابود می کند. یعنی این نظام به این بزرگی که ادعایش جوراب فلک را پاره کرده، با یک بشکن و یک کلمه و یک جمله براندازی می شود؟ اصلا چطوری می شود که به قوا زیباکلام « سه میلیون نفر که امروز در انتخابات شرکت کردند، وقتی 72 ساعت بعد برای اعتراض به نتیجه انتخابات به خیابان می آیند، می شوند افرادی که می خواهند نظام حکومتی را براندازی کنند؟» اصلا مگر ممکن است که در عرض سه روز افرادی که رای شان به گفته رهبر حکومت رای به یک حکومت بوده، بشوند برانداز؟ یعنی فکر کنم اینقدر که حکومت در تولید برانداز و تبدیل هر مخالفی به برانداز نقش دارد، مخالفان حکومت برای براندازی نقش ندارند. همین می شود که تندروهای پایداری و بادامچیان معتقدند دولت هاشمی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی به غرب نزدیک شد، شریعتمداری هم معتقد است که خاتمی برای براندازی نظام تلاش می کرد. احمدی نژاد هم براساس نظر فرماندهی سپاه قصد براندازی نظام را داشت، آقای کریمی قدوسی نماینده مشهد هم معتقد است که اعتدال برانداز است. اصلا چطوری است که مجلس ششم و دولت خاتمی برانداز بودند، یعنی در سال 1380 دوسوم نظام حکومتی برانداز بودند. یعنی این افراد می خواستند چه کسی را براندازی کنند، این ها که خودشان حکومت بودند. اصلا چطوری می شود که دو سوم حکومت بخواهد خودش را براندازی کند؟ فکر می کنید وقتی آدم چنین حرف هایی را می شنود، باید سرش را به چه نوع دیواری بکوبد که از شر این خزعبلات راحت شود. مدتهاست دنبال یک دیوار با آجر سه سانتی و بندکشی خوب می گردم. اگر کسی پیدا کرد جای من هم سرش را به دیوار بکوبد.
دلیل افزایش طلاق زنان چیست؟
حالا روزی چهل ساعت با این ملت حرف بزن و تلاش کن حالی شان کنی که برای دادن یک نظر درباره مسائل اجتماعی باید تحقیق کرد و همین که دوست داریم چیزی دلیل چیزی باشد، این اتفاق نمی افتد. این مسئولان بلندپایه و گرانمایه جمهوری اسلامی هر روز یک دلیل جدید برای طلاق پیدا می کنند. جالب است که هر دلیل جدیدی که پیدا می کنند، همان روز می شود مهم ترین عامل طلاق در سال گذشته، یک روز بعد یک چیزی دیگر می شود عامل طلاق در سال گذشته.
مجتهد شبستری( البته محمدشان که بی سواد است، نه حسن شان که استاد بزرگی است) گفته که « بدحجابی عامل افزایش طلاق است.» نقدی گفته که « علت طلاق یا ماهواره است یا مواد مخدر»، علوی گرگانی نماینده رهبری گفته که « بی توجهی مسئولین به تفکیک جنسیتی عامل افزایش طلاق است.» عطاء الله ابطحی گفته که « فضای مجازی عامل افزایش طلاق است.» رائفی فر تئوریسین مشنگ کشور که متخصص تولید افکار احمقانه است، گفته که « ماهواره و فیسبوک عامل طلاق در ایران هستند.» روزنامه وطن امروز نوشته که « اندروید، فری چت و فیسبوک عوامل اصلی طلاق در ایران هستند.» نقدی همچنین گفته که « شبکه های ماهواره ای فارسی زبان عامل افزایش طلاق اند.» خانم سیما فردوسی هم گفته که « موسیقی های پاپ جدید یکی از عوامل مهم افزایش طلاق در ایران است.» البته خیلی نظرات دیگر هم هست که معتقد است « آپارتمان سازی» و استفاده از آشپزخانه عامل طلاق است.
همین طوری اگر پیش برویم احتمالا مکشوف می شود که « سوار شدن بر آسانسور»، « نصب برنامه آفیس ورد» در کامپیوتر، « لایک کردن نوشته های مردان توسط زنان در فیسبوک»، گذاشتن « نوشته بالا تر از هفت کلمه در توئیتر»، پوشیدن « دمپایی لاانگشتی در روزهای سه شنبه»، دیدن فیلم های « کمال تبریزی» و « گوش دادن به صدای گیتار بدون خواننده» مهم ترین دلایل طلاق است. و اصلا مهم نیست که طبق نظر کارشناسان علوم اجتماعی و خانواده در سال گذشته “ بیکاری و مشکل مالی”، “ مشکلات روانی و اخلاقی همسر”،، “ روابط نادرست جنسی”، “خشونت روانی”، “ ازدواج تحمیلی”، “ ازدواج مجدد”، “ خیانت همسر”، “ تفاوت سنی” جزو عوامل واقعی طلاق بوده. مهم این است که ما از چه چیزی بدمان می آید که همان را به عنوان عامل طلاق ذکر کنیم.
معاون اول نظام
نه که بگویم فقط حکومت مقصر است. البته در کشوری مثل ایران همیشه حکومت به دلیل داشتن قدرت فراتر از قدرت مشروع و مقبول بیش از جامعه مقصر است، ولی جامعه هم مقصر بسیاری از مشکلات است. معنی دموکراسی را نمی فهمیم. معنی رای ملت را نمی فهمیم. فقط وقتی نتیجه یک انتخابات را قبول داریم که نظر خودمان در آن پذیرفته شده باشد. به همین دلیل است که همه ما دوستداران دموکراسی وقتی یک موقعیت پیدا می کنیم تا ابد ولش نمی کنیم. همین است که الآن دو سه تا پادشاه داریم، هفت هشت تا نخست وزیر، سه چهار تا رئیس جمهور و الی ماشاء الله دولت جایگزین. بنی صدر نیم ساعت رئیس جمهور ایران بود، سی سال است که هنوز فکر می کند رئیس جمهور است. هاشمی رفسنجانی سی سال قبل دو ماه دوست پسر آیت الله خمینی بود، الآن سی سال است که خاطرات عاشقانه آن دو ماه را تعریف می کند. مشکل این است که یک تفکر حکومت موروثی در کشور وجود دارد و خیلی هم به افراد مربوط نیست، اصلا ایدئولوژی صندلی حاکم وقت در ایران موروثی است. مثلا همین آقای محمد رضا رحیمی که با زور و بدبختی در شرایط لنگه کفش در بیابان معاون اول دولتی شد که خود دولتش را کسی به مرکز باروری خودش هم به حساب نمی آورد، دیروز ایشان گفته « من فقط محمدرضا رحیمی نیستم، من معاون اول نظام هستم.» نه اینکه بگوید معاون اول نظام بودم، می گوید معاون اول نظام هستم. یعنی صد تا دولت برود و بیاید باز هم این آدم معاون اول نظام است. آن هم نه معاون اول دولت، بلکه معاون اول کل نظام. یعنی این توهم کی می خواهد از میان برود؟
خنده حلال
دقت کردید که علمای اسلام در ده پانزده سال اخیر چقدر از روش استندآپ کمدی و وان من شو برای سخنرانی و برنامه تلویزیونی استفاده می کنند؟ مثلا همین آقای قرائتی که کاشف استندآپ کمدی اسلامی بود. یا مثلا همین رائفی فر که وقتی درباره خاطرات مدرسه اش حرف می زند کلی سوژه های طنز را استفاده می کند. یا کلا برنامه های حجت الاسلام دانشمند در واقع سخنرانی مذهبی نیست، بلکه استندآپ کمدی است که روی منبر اجرا می شود، هم بازی می کند و هم جوک می گوید. البته فقط این فرم نیست که توسط واعظان مورد استفاده قرار می گیرد، سالهاست انواع ریتم پاپ، هیپ هاپ و انواع موسیقی ایرانی در نوحه خوانی مداحان استفاده می شود، و درست برعکس در ترانه خوانی لس آنجلسی ها کلی از شیوه های روضه خوانی استفاده می شود.
آقای قرائتی که برای تفسیر قرآنی که در 23 سال نازل شده، 37 سال هر هفته سخنرانی کرده، گفت که « مردم نیاز به خندیدن دارند، ضعف ما این است که برای خنداندن مردم به تمسخر دیگران روی میآوریم در حالی که از متن سخنرانیهای خودم ده هزار متن خنده حلال استخراج کردهام.» یعنی از این به بعد کارمان درآمده، برای خندیدن هم باید دنبال حلال کردن خنده حرام بگردیم. یعنی علاوه بر موسیقی اسلامی که به قول علوی گرگانی باید در استادیوم ها پخش شود، و موبایل و اپلیکیشن اسلامی که باید مورد استفاده قرار بگیرد، و مدل لباس اسلامی که باید بپوشیم و کفش اسلامی که باید پا کنیم و به مستراح اسلامی که باید برای رسیدن به لقاء الله برویم، باید خنده حلال هم بکنیم. جدا زندگی روز به روز دارد سخت تر می شود. چکار کنیم؟