بازار کتاب اروپا، به تازگی کتابی را به فهرست قدیمی و طولانی اش افزوده است، کتابی که برای ایرانیان و علاقه مندان به ایران کتابی است حائز اهمیت. “ Transit Tehran ” کتابی است شامل مقالات و عکس هایی متعدد از تهران معاصر. غالب این نوشته ها و تصاویر توسط روزنامه نگاران و عکاسانی تهیه شده اند که کارشان را از دوره اصلاحات آغاز کرده اند…
نگاهی به کتاب تهران ترانزیت
عکس هایی از تهران، یا حرف هایی از ایران؟
محمد صفریان
بازار کتاب اروپا، به تازگی کتابی را به فهرست قدیمی و طولانی اش افزوده است، کتابی که برای ایرانیان و علاقه مندان به ایران کتابی است حائز اهمیت. “ Transit Tehran ” کتابی است شامل مقالات و عکس هایی متعدد از تهران معاصر. غالب این نوشته ها و تصاویر توسط روزنامه نگاران و عکاسانی تهیه شده اند که کارشان را از دوره اصلاحات آغاز کرده اند، افرادی نظیر “ نیوشا توکلی “، ” عباس خسروی “، ” جواد منتظری “، ” امید صالحی “ و…
اگر به گذشته های دور سرک بکشیم چه نیک دستگیرمان می شود که شهرسازی در میان شاخه های متعدد معماری، بیش از همه به فلسفه و جامعه شناسی پهلو می زند، شهرهایی که توسط انسان ساخته می شوند و درست مانند تمام دیگر مخلوقات انسان در درازای تاریخ به هویتی “مستقل” بدل می شوند. شهر نیز در نهایت هویتی دارد جدا از جمع شهروندان و در عین حال ظرفی است در برگیرنده تمامی آنان و هم شاهدی است صبور، برای زندگی و تنهایی و همهمه آدم ها.
مطالعه سیر زندگی شهری و تغییراتی که شهر به خود می بیند، چه در حد و مرزش، چه در شیوه معماری ساختمان ها و خیابان ها و کوچه هایش، یکی از بهترین راه های درک و کشف احوالات ساکنان آن شهر است و تاریخ گذشتگانش.
“Transit Tehran ” اما، تنها کوشیده است، تصویری از تهران ( و در پس آمد آن، ایران) امروز را برای مخاطب “ غیر ایرانی ” ارائه دهد و برای ارائه بهتر و نزدیک تر به واقعیت این تصویر ذهنی، بهتر دیده است تا برای درک روان تر مخاطب “ نوشتار ” و “ عکس ” را به موازات هم پیش ببرد.
حال و هوای کتاب نیز تلفیقی است از یک نگاه تاریخی و سفر به اعماق پس کوچه های یک شهر و نگاهی دیگر که در واقع دیدی است تکراری که در این سال ها از پس تکرار زیاد معنایش را از دست داده است.
به غیر از چند نمونه، اکثر نوشته ها و مقالات کتاب حال و هوایی دارند مشابه حال و هوا و اتمسفر وبلاگ نویسی فارسی و تصاویری که به کرات و به وفور در اینترنت پیدا می شوند.
تصاویری از مانور بانوان نظامی با چادر سیاه و یا عکسها و پرتره هایی که از افرادی گرفته شده است که در ایران “ تغییر جنسیت ” داده اند. موضوعاتی که همگی برای خواننده و بیننده غربی “ جذاب و غیرمنتظره ” است و برای ایرانیان، از زیادی تکرار “ عادی و روزمره”.
کتاب با مقاله ای از “ مسعود بهنود ” آغاز می شود، نوشتاری درباره تاریخ تهران از آغاز تا روزگار ما. این مقاله با بیان جاذبه هایی تاریخی از تهران امروز شروع می شود و از پی آن به متونی می رسد که در آنان برای نخستین بار ذکری از تهران به میان آمده است. ادامه نوشته به تاریخ معاصر تهران نگاهی از سر اجمال انداخته است. این مقاله جذاب در انتها به مرزبندی های تهران می رسد و بی سر و ته بودن امروز شهر، و در نهایت نگاهی دارد بر “ برج آزادی ” که سمبل معماری تهران است. برجی که توانست در زمان جنگ هشت ساله ایران و عراق از حمله بمب و موشک در امان بماند و پابرجا و باقی. این مقاله شاید قوی ترین نوشته تمام کتاب باشد که در آن از شهر به عنوان موجودی صاحب شخصیت یاد شده است، ترجمه خوب “ نیلو مبصر ” نیز باعث شده است تا محتوا و منظور کلام نویسنده در لابلای ترجمه از بین نرود.
یکی دیگر از مقاله های دلنشین و قوی کتاب که خواندنش می تواند برای همگان جذابیت و تازگی داشته باشد، مقاله ای است از “ عماد الدین باقی” که اختصاص دارد به پیشینه و سابقه تاریخی محله “نازی آباد” و اتفاقات تاثیر گذاری در تاریخ ایران که همگی در این محله پایه گذاری و طراحی شدند. محله ای که در زمان “ رضا شاه ” بنیان گذاشته شد.
عماد الدین باقی نام « نازی آباد » را یا آمده از آلمان نازی می داند و یا برگرفته از نام مادر ناصرالدین شاه قاجار که از مالکین زمین های آن محل بوده است.
چند نمونه از کارهای گرافیکی “ اردشیر محصص” و عکس های شهر نوی “ کاوه گلستان ” نیز از دیگر قسمت های کتاب هستند که باعث شده است تا بار هنری کار بیشتر شود.
شیرین نشاط، هنرمند ایرانی ساکن آمریکا نیز، در مقاله ای به معرفی اردشیر محصص و سبک کاری او پرداخته و سعی کرده است تا در جملاتی کوتاه جوانان نسل امروز را با محصص و جامعه ایران آشنا کند. وی با بیان جمله ای از احمد شاملو، محصص را نه یک کاریکاتوریست که یک رئالیست و نقاش تاریخ، معرفی کرده است.
ادامه بخش های کتاب، در واقع سعی دارد به تمام زوایای اجتماعی و سیاسی ایران امروز بپردازد، موضوعی که شاید ارتباط زیادی با سوژه اصلی، “ تهران ” نداشته باشد.
مقاله ای است از “ آسیه امینی ” در ارتباط با مسائل زنان و موضوع همیشه داغ ممانعت از ورودشان به استادیوم های فوتبال و یا مقالات و عکس هایی در باب “ فداییان” ارتش ایران، عکس هایی در رابطه با افرادی که در ایران تغییر جنسیت می دهند و آزاری که همجنسخواهان از حکومت اسلامی می بینند. نوشته هایی باب چگونگی ترانزیت “ تریاک ” و “ هرویین ” در ایران و شیوه های جلوگیری نظامیان جمهوری اسلامی از این موضوع و نوشته های دیگری از این دست که همگی سوژه های به اصطلاح “ روز ” ند و در واقع از ایران امروز صحبت می کنند و نه تنها “ تهران “.
در بخش های میانی کتاب به فصلی می رسیم تحت عنوان “ Private life of a cleric” که اختصاص دارد به زندگی خصوصی “ حاج امجد ” که اصالتی کرمانشاهی دارد و چندین سال هم به عنوان امام جمعه کرمانشاه فعالیت می کرده است. عکاس و نگارنده متن، ( امید صالحی ) در نوشته پیش از عکس ها می نویسد: “ همیشه می خواستم از زندگی روزمره یک آخوند ایرانی عکاسی کنم، چرا که میان زندگی خصوصی آنان و مردم عادی فاصله زیادی وجود دارد…“
وی تصویری روحانی از حاج امجد ارائه می دهد، از طی طریق وی می گوید و آرامش همراه زندگی اش و طلابی که وی را حتی در هنگام خواب به نظاره نشسته اند.
در بخش های پایانی نیز، باز مطلبی، اختصاصی درباره تهران به چاپ رسیده است، تحت عنوان “ ولی عصر، طولانی ترین خیابان ” مطلبی که اتفاقاً از جمله معدود مطالب کتاب است که به قلم غیر ایرانیان نوشته شده است. “ توماس دورزاک” عکاس و روزنامه نگار آلمانی است که در این پروژه عکاسی به خیابان “ ولی عصر”، طولانی ترین خیابان تهران پرداخته است با درازای چیزی حدود بیست کیلومتر.
خیابانی که در حکومت پیشین، “ پهلوی ” نام داشت و بعد از انقلاب برای کوتاه مدتی “ مصدق ” نام گرفت و سپس به “ ولی عصر” تغییر نام داد. خیابانی که تقریباً از یکی از جنوبی ترین مناطق تهران در میدان راه آهن آغاز می شود و به یکی از شمالی ترین مناطق تهران در میدان تجریش می انجامد. عکاس این پروژه سعی کرده است از نگاه لنزش میزان زیاد تفاوت میان شمال و جنوب شهر را نمایان کند: تفاوت مردم نشسته در قهوه خانه های جنوب شهر با مردمان حاضر در پارتی های بالای شهر، همگی در خیابانی مشترک؛ تفاوت این لایه های اجتماعی در درازای یک خیابان، موضوعی که علاقه مندان به سینما را به یاد فیلم “ کندو ” اثر جاویدان “ فریدون گله ” می اندازد.
نگاهی به کتاب مرگ خوش
در جستجوی خوشبختی از دست رفته
سینا صابری
مرگ خوش
نویسنده : آلبر کامو
مترجم : احسان لامع
144 صفحه، موسسه انتشارات نگاه، چاپ اول 1387
”باورم کن، چیزهایی مثل رنج بزرگ، اندوه بزرگ، خاطره بزرگ معنا نداره…همه چیز فراموش میشه، حتی عشق بزرگ، آنچه در باره زندگی غم انگیزه همین است. فقط یه راه برای دیدن چیزها وجود داره، راهی که هر از گاهی به سراغت می آید. برای همین، گذشته از هرچیز باید عشق در دل و هوسی ناخوشایند داشته باشی. شاید این برای نا امیدی های مبهمی که از آن رنج می بریم دستاویزی باشه.“
گمان می کنم حتی اگر در ابتدای نوشته نامی از “آلبر کامو” نیاورده بودم، آن دسته از خوانندگان که پیشتر آثاری از این نویسنده فرانسوی را خوانده بودند می توانستند حدس بزنند آنچه در گیومه آمده است نمی تواند توسط کسی جز برنده نوبل ادبیات 1957، روزگاری بر کاغذ نقش بسته باشد.
”مرگ خوش” برای من برجستگی مهم داشت و آن دهن کجی فروتنانه ای بود که کامو به استاد نادیده خود “فئودور داستایوفسکی” کرده بود. “مرگ خوش” دقیقا خط بطلانی است آگاهانه بر شاهکار استاد ادبیات روسیه، “جنایت و مکافات”.
در کتاب داستایوفسکی ما با قتل یک پیرزن روبرو هستیم، همچنانکه در “مرگ خوش” با قتل مردی علیل روبرو می شویم. انگیزه ها نیز یکسان است، “راسسکلینکوف” – قهرمان قصه داستایوفسکی- و “پاتریس مورسو” – قهرمان قصه کامو- هر دو برای کسب اموال و ثروت دست به قتل می زنند. پس در هر دو قصه با “جنایت” روبرو هستیم. جنایتی از پیش تعیین شده و آگاهانه.
تفاوت ها اما در این است که کامو به شورش در برابر آن چیزی بر می خیزد که داستایوفسکی در مقابل جنایت قرار می دهد، “مکافات”.
کامو در “مرگ خوش” به پیکار این “هم نشینی” می رود و بر آن می شود تا در قصه اش اثبات کند که “مکافات” الزاما در جوار “جنایت” جا ندارد. کامو شجاعت پیشه کرده است و می خواهد ساختار را بر هم بزند. ساختاری که البته ذاتا بی بنیان بوده است اما بشر و مصلحانش برای دلخوش ماندن به خوب ماندن انسان ها و برای خاکساری در مقابل اخلاقیات، آن را به کذب به یک قاعده علت و معلولی بدل کردند.
پیش از خواندن “مرگ خوش”، وقتی فیلم Match point، ساخته “وودی الن” را دیده بودم متعجب بودم از این که فیلمساز نیویورکی چگونه به صرافت ساختن چنین اثر غیرمتعارفی افتاده است. از کجا آموخته است تا در فیلمش قتل به شکل آگاهانه و بی رحمانه آن را - بی هیچ انگیزه موجه، نظیر انتقام گیری- به تصویر کشد اما در نهایت نه تنها مکافاتی برای قاتل در نظر نگیرد که بیننده را از این مطمئن سازد که قاتل زندگی خوش و آرامی در پیش روی خواهد داشت. در حقیقت بعد از خواندن “مرگ خوش” بود که دریافتم وودی الن تا چه اندازه متاثر از رمان روشنفکر چپ گرای دهه چهل و پنجاه فرانسه بوده است.
اما کامو در “مرگ خوش” بیش از آنکه ذهنش درگیر ساختار شکنی مذکور بوده باشد؛ مفهموم بزرگ و در عین حال گنگی در زندگی بشر را مورد کنکاش قرار داده است، “خوشبختی”. در حقیقت قهرمان داستان از جایی که ما شروع به خواندن زندگی اش می کنیم تا دم مرگ تنها دغدغه اش لمس خوشبختی است. کامو چنان با مهارت و با جزئیات هنرمندانه، مختصات خوشبختی از نگاه “مورسو” را به تصور می کشد که جز با خواندن دقیق و کلمه به کلمه واژگان نمی توان آن را توصیف کرد:
”لازمه خوشبختی، انتخاب و در آن انتخاب، اراده ای قوی و تمایل هوشیارانه است؛ نه اراده به ترک، بلکه اراده به خوشبختی.“
در جایی دیگر می خوانیم:
”قاعده معروف رو که بلدی: اگه جون داشتم دوبازه زندگی می کردم. خوب، دوباره زندگی رو اون طور که بوده آغاز می کنم. البته نمی تونی به مفهموش پی ببری….اگه من خوشبختم به خاطر درک غلط منه. باید دور می شدم و در جایی که می تونستم، منظورم درونمه، با آنچه باید روبرو شد، مواجه می شدم. اونچه آفتاب و اشک بود…آره من با ضابطه های انسانی خوشبختم.“
”مورسو”، در جستجوی خوشبختی قتل می کند، به پراگ سفر می کند، در الجزیره با دختراکان جوانی دم خور می شود، ازدواج می کند و جدا می شود. او می خواهد از تک تک لحظات عمرش لذت ببرد. هر لحطه ای که می خواهد باشد، حتی اگر آن لحظات، پایان عمرش را نوید دهد.
ورای مفاهیم عمیقی که در “مرگ خوش” پنهان است، نخستین رمان نوشته شده توسط کامو که بعد از مرگش منتشر شد، به لحاظ ادبی در اوج قرار دارد. توصیفاتی که کامو در کتابش به کار برده بی شک بی بدیل است. در جای جای کتاب، کامو استادانه فضاها را برای خواننده مجسم می کند، حرکات آدم ها را ترسیم می کند و از مختصات طبیعت و مناظر سخن می گوید. آن گونه که “مرگ خوش” را می توان به مرجعی بزرگ به کارآموزان ادبیات و نویسندگی معرفی کرد که از تکنیک های ادبی سحرآمیز آن بسیار خواهند آموخت. ترجمه دلنشین و بسیار دقیق “احسان لامع” نیز در انتقال زیبایی های فریبنده نثر آقای کامو نقش انکار ناشدنی داشته است.
چیز دیگری که ذهنم می رسد در باره “مرگ خوش” بازگو کنم مربوط به حس “آشنا پنداری” قدرتمندی خواهد بود که در صورتی که پیشتر کتاب “بیگانه ” آلبر کامو را خوانده باشید مرموزانه – خصوصا در فصل نخست کتاب- به سراغتان خواهد آمد و احتمالا با خود خواهید پنداشت:
” آه…آیا من پیشتر این را در جایی نخوانده ام، آیا رابطه مورسو با مارت برایم آشنا نیست، آیا اداره رفتن او را در قصه ای دیگر نخواندم…از همه مهم تر اینکه چقدر نام “پاتریس مورسو” به چشمم آشناست.“
خاطر نشان می کنم که این “دژاوو” – آَشنا پنداری- بسیار طبیعی است. چرا که بسیاری “مرگ خوش” را پیش نویس ”بیگانه” می دانند و شاید به همین خاطر است که نابغه فرانسوی در زمان حیات خویش “ مرگ خوش” را منتشر نکرد تا مبادا شکوه ادبی “بیگانه” خدشه دار شود.
آلبر فقید این کتاب را بین سال های 1936 تا 1938 نگاشته است. “مرگ خوش” نخستین بار در سال 1971 منتشر شد.
درباره نویسنده:
اقبال جهان ادبیات در قرن بیستم آنقدر بلند بنود که کامو بیش از چهل و هفت سال عمر کند و نویسنده متولد “مونداوی” – الجزایر- در سال 1960 در تصادف اتومبیل حامل او با یک درخت در حوالی شهر “سنس” فرانسه به خواب ابدی فرو رفت.
از جمله رمان های برجسته او می توان به “بیگانه”، “سقوط” و “طاعون” اشاره کرد. کامو همچنین نمایشنامه نویس برجسته ای بود و تاکنون بار و بار ها آثاری چون “ سو تفاهم”، “ راستان” و کالیگولا” بر صحنه های تئاتر دنیا اجرا شده است. همچنین می توان به مجموعه مقالات او اشاره کرد که در کتاب هایی چون “افسانه سیزیف” یا “عصیانگر” منتشر شده است.
سیاست در آمریکا
نویسنده: پاتریک بروگن
طراح: کریس گارات
ترجمه: معصومه علی محمدی
192 صفحه، نشر پردیس دانش (با همکاری انتشارات شیرازه)، چاپ اول 1386
گاهگاهی بدک نیست در کتاب خوانی، ادبیات را رها کنیم و دامان سیاست را بگیریم. در این راه اما چه چیز می تواند وسوسه انگیز تر از خواندن کتابی درباره سیاست کشوری چون آمریکا باشد که چنان زیر و زبر های خاص و منحصر به فردی دارد که جز با مرور تاریخ سیاسی دویست ساله آن ملک و بررسی نحوه و نوع چیدمان قدرت و توزیع آن در سطوح مختلف سیاسی آن کشور نمی توان نگاهی درست به ساختار سیاسی و رفتار و کنش های دیپلماتیک این ابرقدرت انداخت.
کتاب سیاست در آمریکا با زبانی بسیار ساده و بهره گیری از تصویر در ارائه مختصات ساختار سیاسی آمریکا کمک شایان توجهی به خواننده ای خارج از فرهنگ آمریکایی می کند تا بتواند پرتره ای واضح تر از جریانات و پارامترهای موثر در تعاملات پالتیکال در جامعه سیاسی آمریکا در ذهن داشته باشد.
در این کتاب ضمن آشنایی با تاریخ سیاسی آمریکا از اواخر قرن هجدهم تا ابتدای هزاره سوم میلادی، و خواندن اتفاقات مهمی که در مسیر تبلور دموکراسی در آمریکا نقش داشته اند، عملکرد روسای جمهوری گوناگون امریکا را نیز از نظر خواهیم گذراند.
کتاب “سیاست در آمریکا” همچنین دروازه ای است که می توان با ورود به آن با مباجث مهمی چون “تفکیک قوا” در آمریکا، “قوه قضائیه”، “کنگره”، “حکومت های ایالتی”، “حکومت فدرال”، “احزاب”، “تعملات درون حزبی”، ”مبارزه علیه تبعیض نژادی”، “مجمع انتخاب کنندگان” و “انتخابات” در ایالات متحده آمریکا آشنا شد.
ادبیات کتاب اگرچه رویکردی انتقادی انتقادی دارد و با نگاهی چپ گرایانه –به معنای نقد حاکمیت و سیستم سیاسی- به استقبال ساز و کار و قواعد حاکم در ایالات متحده رفته و با زبانی طنز آلود بخشی از قوانین را به استهزا گرفته است اما در نهایت موفق می شود تصویری اصولی و قابل درک از بنیان های سیاسی “ینگه دنیا” در اختیار خوانندگان بگذارد.
نویسندگان همچنین به رخدادهای مهم سیاسی و اقتصادی که آمریکا را با چالش های بزرگی روبرو کرد نیز اشاراتی داشته است که از میان مهم ترین آنان می توان به “رکود بزرگ” اقتصادی آمریکا در اواخر دهه بیست و اوایل دهه سی، و رسوایی “واترگیت” در زمان ریاست جمهوری “ریچارد نیکسون” که استعفای او را به همراه داشت و همچنین ماجراهای رمانتیک “بیل کلینتون ” اشاره کرد.
کتاب “سیاست در آمریکا” را اگرچه نمی توان به عنوان یک کتاب کاملا جدی و واقع نگر در حوزه سیاست آمریکا تلقی کرد اما در عین حال نمی توان از آن به عنوان راهنمایی دلنشین و ساده برای آشنایی کلی با فرهنگ سیاسی آمریکا صرف نظر کرد.
در پایان کتاب خوانندگان می توانند “قانون اساسی” ایالات متحده را مطالعه کنند. قانونی که در هفدهمین روز از سپتامبر سال 1787 مطابق با دوازدهمین سال استقلال آمریکا به امضای جورج واشنگتن نخستین رئیس جمهور آمریکا رسید.