درگذشته وقتی فردی بازداشت می گردید، سر و صدای زیادی به پا می خواست، مستندات قانونی بازداشت موقت ارائه می شد. در حین بازداشت، اعتراضات ادامه می یافت. سپس در مرحله محاکمه اعتراض می شد که محاکمه باید علنی و با حضور هیأت منصفه برگزار شود. اگر محاکمه علنی صورت می گرفت، جامعه تا حدودی در جریان دفاعیات متهم قرار می گرفت و در می یافت که فرد بی گناهی را به دلایل سیاسی محاکمه می کنند. زمامداران رژیم، در چند سال گذشته، با اتخاذ روشی تازه، اعتراضات پیشین را منتفی کرده اند. متهم را به دادگاه جهت بازپرسی فرا می خوانند. خیر خواهان فرمان می دهند که خبری در این خصوص منتشر نکنید و سر و صدا به راه نیندازید، مسأله در همین مرحله حل می شود. در ادامه، متهم در دادگاه غیر علنی محاکمه می شود. باز هم دوستان و خیرخواهان تأکید می کنند که مسأله ی مهمی نیست، در دادگاه شرکت کنید، سر و صدا راه نیندازید، با چراغ خاموش حرکت کنید، مسأله حل خواهد شد. سپس دادگاه با حکمی غیر عادلانه متهم بی گناه را محکوم می کند. باز هم خیرخواهان دستور می دهند کاری نباید کرد، مسأله را نباید مطبوعاتی کرد. این حکم دادگاه بدوی است. اگر شلوغ نکنید، دادگاه تجدید نظر حکم را می شکند.چند ماهی در خاموشی می گذرد.دادگاه تجدید نظر حکم را تأئید و آن را قطعی می کند. در این مرحله خیرخواهان می فرمایند، شما باید مدتی سکوت پیشه نمایی، وگرنه، شعبه ی اجرای احکام دادسرا، حکم قطعی را اجراء خواهد کرد و کاری هم از کسی بر نمی آید.
دهها تن از فعالین سیاسی(زنان، معلمان، کارگران، دانشجویان و…) هم اکنون دارای حکم قطعی هستند که به همین صورت صادر شده است. این روش نسبتاً جدیدی است که رژیم آگاهانه برای خاموش کردن مخالفان در پیش گرفته است. اگر محکوم به حکم قطعی خاموشی در پیش نگیرد و ناسازگاری با سیاست ها و رویه های دولت از خود بروز دهد، با حکم قطعی پیشین روانه زندان خواهد شد.
آقای عمادالدین باقی به دادگاه فرخوانده و بازداشت شد. بسیاری اعتراض می کنند که چرا وی را بازداشت کرده اید؟ روابط عمومی دادسرای تهران اطلاعیه رسمی صادر کرده و پاسخ می دهد که: “عمادالدین باقی به جرم تبلیغ علیه نظام و فعالیت به نفع گروه های مخالف نظام به موجب دادنامه 532/82/6 - 1/9/82 صادره از شعبه ششم دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعزیری محکوم… که طی دادنامه شماره 327/83/6 - 12/7/83 دادگاه تعلیق اجرای مجازات را ملغی…وبه این ترتیب حکم محکومیت عمادالدین باقی به تحمل یک سال حبس تعزیری قطعی می گردد. بنا به مراتب فوق مشارالیه هم اکنون در حال گذراندن مدت محکومیت قطعی خود است”. دادگستری در ادامه بیانیه خود روشن می سازد که باقی در پرونده دیگری”به جرم تبلیغ علیه نظام و فعالیت تبلیغی به نفع گروه های مخالف نظام و اجتماع و تبانی به منظور انجام جرایم بر ضد امنیت کشور از طریق سفر به کشور دوبی و شرکت در کارگاه آموزشی که در واقع کارگاه ضدامنیتی و آموزش براندازی بوده است بنا به دادنامه شماره 143/86/6 - 8/3/86 صادره از دادگاه انقلاب تهران… به تحمل سه سال حبس تعزیری محکوم گردیده است”.که این حکم در مرحله ی تجدید نظر قرار دارد. باقی پرونده دیگری دارد که در آن متهم به “افشای اسرار محرمانه و اطلاعات طبقه بندی شده” است. این پرونده در مرحله ی بازپرسی است.
شمشیر برنده و بی رحمی بر سر باقی برافراشته اند. یعنی اگر کوتاه نیاید، به اتهام مشارکت در “کارگاه ضد امنیتی و آموزش براندازی”، سه سال حبس قطعی نصیب وی خواهد شد. اتهام در دست بررسی وی(افشای اسرار طبقه بندی شده نظام ) ، یک جرم امنیتی است که مجازات سنگینی به دنبال دارد و این حتی خطرناکتر از حکم پیشین است که در مرحله تجدید نظر قرار دارد. روشن است که عمادالدین باقی هیچ جرمی، جزء دفاع از حقوق بشر( حقوق بی پناهان و زندانیان)مرتکب نشده است. او با تفکیک فعالیت سیاسی از فعالیت حقوق بشری، پیشه ی دوم را برگزید و در صدد بود که این تمایز را پاس دارد[1].تنها جرم وی، دفاع از بی پناهان در چاچوب قوانین جمهوری اسلامی است. اما چه باید کرد با رژیمی که فعالیت تماماً قانونی شهروندانش را هم “براندازی نرم” می خواند و دفاع قانونی از محکومان را “افشای اسرار طبقه بندی شده نظام” تلقی می کند؟ فعالین سیاسی و مخالفان، باید از تمام ظرفیت های قانونی نظام برای دفاع از حقوق بشر و پیشبرد دموکراسی استفاده نمایند، اما بازداشت باقی نشان می دهد که ظرفیت های این نظام چه اندازه است.باقی بدون سر و صدا از حقوق متهمان دفاع می کرد. او می خواست تا از طریق مذاکره و چانه زنی با مقامات قضایی، شرایط زندانیان را بهبود بخشد. حالا روشن شده است که کار وی براندازی و افشای اسرار طبقه بندی شده نظام بوده است. باقی میزانی است که با آن می توان “میزان تحمل نظام سیاسی” را سنجید.
در این شرایط نباید وی را تنها گذارد. او سی و دو ماه حبس با افتخار را در کارنامه خود به یادگار دارد. از این زمستان سیاه هم سربلند بیرون خواهد آمد. در تمام زندگی در حال مبارزه بوده است. یکی از دلنشین ترین فعالیت های وی، دفاع جانانه ی وی از آیت الله منتظری، در ایام سیاهی بود که ایشان را از قائم مقامی رهبری برکنار و در بیت شان زندانی کرده بودند. در آن روزگار که حتی بر زبان آوردن نام آیت الله منتظری مشکل آفرین بود، باقی صمیمانه و شجاعانه از ایشان دفاع و دروغ های دستگاه ظلم را افشاء می کرد. همه ی ما اخلاقاً وظیفه داریم که از وی و خانواده ی زجر کشیده اش که سالهای دشواری را پشت سر نهاده و می نهند، دفاع کنیم. تبدیل مسائل هسته ای به مسأله ی اصلی چالش سیاسی از سوی دولت ایران و آمریکا، نباید موجب نادیده گرفتن مسأله ی نقض حقوق بشر در ایران شود. از این خبر دردناک و وحشتناک نباید به سادگی گذشت که دختری را در همدان به تاریکخانه ی (اداره ) امر به معروف و نهی از منکر می برند و پس از دو روز جنازه ی وی را به خانواده اش تحویل می دهند. هیچ چیز مقدس تر از جان آدمیان با پوست و گوشت و استخوان نیست. دین خادم آدمی است، نه آدمی خادم دین. نمی توان جان آدمی را فدای امر به معروف و نهی از منکر کرد.
پانوشت:
1- عمادالدین باقی، آشوبیدن فعال سیاسی و فعال حقوق بشر، روزنامه شرق، 1/5/1385